منتقد نبودن جامعه ما ریشه تاریخی دارد

بازدید: 3312

نویسنده: امان‌ا... قرایی‌مقدم*

 

نبودن قدرت نقد در جامعه يك پيشينه تاريخي دارد. به دليل وجود حكومت‌هاي مستبد، خودكامه، پادشاهي، فئودالي و ملوك‌الطوايفي در گذشته نقد و انتقاد ريشه نيافته است، زيرا هر كسي كه انتقادي كرده است زبانش را بريده‌اند و اين مساله به حدي رواج داشته كه در اشعار شاعران بزرگي مانند سعدي به آن اشاره شده است. يكي از پيامدهاي مهم اين مساله در جامعه ما رواج دروغگويي بوده است و اين شعر كه «دروغ مصلحت‌آميز به از راست فتنه‌انگيز» است، به اين مساله اشاره دارد. چون جامعه يك حالت سنتي و پادشاهي داشته است به همين دليل هرچه حاكم مي‌گفته مورد قبول همگان بوده است. سخنان شاه را عده‌اي متملق و چاپلوس تأييد مي‌كردند و همين باعث مي‌شد كه به مرور زمان قدرت نقد در جامعه دچار افول شود، زيرا با وجود اين متملقان، پادشاهان ديگر قدرت شنيدن انتقادها را نداشتند. اين عدم انتقاد در جامعه به مرور به دوره‌هاي بعد هم تسري پيدا كرده است. براي اينكه مردم در يك جامعه بتوانند منتقدان خوبي باشند بايد براي آن پرورش يافته باشند.
 
اما در طول تاريخ 2 هزار و 500 ساله پادشاهي ايران هيچگاه قدرت نقد وجود نداشته است و بسترهاي آن هنوز هم در جامعه به وجود نيامده‌اند. در جامعه‌اي كه جرأت نقد و انتقاد وجود ندارد و براي آن گوش شنوايي نيست، افراد مي‌توانند مشكلات را ببيند ولي بنا به دلایلی هيچ‌گاه آنها را نقد نمي‌كنند و اگر نقدي هم صورت بگيرد بسیار محتاطانه است. زماني كه نقد و انتقاد در مكان‌هاي آموزشي ما و در رسانه هاي ما رواج نداشته باشد اگر نقدي هم در جامعه صورت بگيرد همراه با تندروي خواهد بود. نقد تندرو يك نقد غيرسازنده و جانبدارانه است كه نمي‌تواند تغييري در شرايط ايجاد كند. اين در حالي است كه نقد بايد سازنده باشد و تجربه كشورهاي غربي مانند انگلستان، آلمان، فرانسه و آمريكا هم اين را ثابت كرده است. يكي از عوامل اصلي پيشرفت اين كشورها وجود نقد سازنده در ساختار اجتماعي آنهاست. زماني كه در جامعه نقد سازنده وجود نداشته باشد جامعه از پيشرفت بازمي‌ماند و توسعه‌يافتگي لازم را نخواهد داشت. در اين جامعه ارتباط با مردم يك ارتباط يك سويه است. از نتايج اين مسأله افزايش دزدي، ريا و ساير رفتارهاي نادرست و مجرمانه در جامعه است. نقد سازنده كه همراه با دليل و برهان باشد و شنيده شود، جامعه را در مسير توسعه و پيشرفت قرار مي‌دهد. نقد سازنده يكي از مهم‌ترين اصول سرمايه اجتماعي در جامعه است، به همين دليل در بسياري از كشورهاي توسعه‌يافته مانند انگليس و آمريكا تلاش مي‌شود كه افراد را از همان كودكي منتقد بار بياورند. در جامعه ما گوش شنواي نقد وجود ندارد و افراد قدرت پذيرش نقد را ندارند، به حدي كه زماني كه از يك فرد انتقادي صورت مي‌گيرد او احساس مي‌كند كه ديگران بدخواه او هستند. به همين دليل در جامعه ما همواره نقد كردن با بدبيني همراه است و هر كس كه نقد مي‌كند به عنوان دشمن تلقي مي‌شود. در حالي كه در جامعه‌اي كه مي‌خواهد به توسعه دست يابد، بايد كودكان و نوجوانان در مراحل ابتدائي رشدشان در خانواده و مدرسه افرادي منتقد بار بيايند. همه اتفاقات ناگواري كه در جامعه روي مي‌دهند از اين مسأله ناشي مي‌شوند كه قدرت نقد كردن و نقد‌پذيري وجود ندارد. البته منظور از انتقاد، انتقاد سازنده و عقلاني است كه بر عقل و منطق متكي باشد و مصالح مملكت را مد نظر داشته باشد. در يك تصميم‌گيري عقلاني، احساس و عاطفه نقش ندارد و تنها اين نوع از تصميم‌گيري مي‌تواند اسباب رشد جامعه را فراهم كند. زماني كه انتقادي در جامعه صورت مي‌گيرد بايد به جاي يك برخورد سلبي با آن درباره آن تحقيق و تفحص كرد. مردم و مسئولان باید گوش شنواي نقد داشته باشند. همان‌گونه كه مطرح شد اين مسأله ريشه تاريخي هم دارد و زماني كه ضرب‌المثل هايي مانند «زبان سرخ سر سبز مي‌دهد بر باد» در جامعه رواج پيدا مي‌كنند به مرور زمان افراد جامعه از نقد كردن دوري خواهند كرد و نتيجه ناگوار آن در آينده همه كشور را تحت تأثير قرار مي‌دهد. در جامعه ما نه تنها قدرت نقدپذيري وجود ندارد بلكه در قدرت نقدگويي هم دچار مشكل هستيم و يكي از نشانه‌هاي آن لحن تند و خشونت‌آميزي است كه افراد هنگام نقد كردن از آن استفاده مي‌كنند. 
 
 
* جامعه شناس
 
 
منبع: آرمان