نقش زنان در برساخت زبان مادری به منزله ابزار فهم و ادراک جهانی

بازدید: 3167

نویسنده: مینو مرتاضی

سال ۲۰۱۶ میلادی از سوی شورای بین المللی علوم تجربی ؛  شورای بین المللی علوم اجتماعی ، شورای بین المللی فلسفه و علوم انسانی و سازمان ملل متحد  به صورت مشترک  سال 2016 به عنوان سال "ادراک جهانی" و "ساختن پلی بین تفکر و ادراک جهانی و اقدامات محلی" نام گذاری شد. سازمان ملل در بیانیه ای هدف از نامگذاری سال 2016 میلادی به عنوان سال «فهمیدن و ادراک جهانی» را تلاش برای ایجاد جنبشی جهانی برای درک و فهم انسان، ارتباط‌های بین انسانی و همچنین تمام ارکانی که به زیست انسانی یاری می رساند، عنوان کرده است.سازمان ملل بر همین اساس به اندیشمندان، جامعه‌شناسان، هنرمندان و معلمان و سایر اقشار توصیه کرده است که هر یک به سهم خود، برای تحقق درک جهانی از انسان و هستی تلاش کنند.

از سوی دیگر موضوع و تِم اصلی روز جهانی زن در سال 2016، جهت تسریع اهداف توسعه پایدار تا سال 2030 در راستای تحقق برابری جنسیتی، توان‌افزایی زنان و حقوق بشر زنان تمرکز خواهد داشت. به این ترتیب اجلاس شصتم کمیسیون مقام زن در8مارس  سال 2016، با محوریت اهداف توسعه  هزاره که همان اهداف توسعه پایدار است تشکیل خواهد شد .البته لازم به گفتن است تمامی اهداف 17 گانه توسعه پایدار از اهداف توسعه هزاره بطور مستقیم و بعضا غیر مستقیم  مرتبط با زنان است .

 

یقینا زبان از مولفه های اساسی مفاهمه و ادراک است . ونخستین و مهم ترین زبان برای ساخت مفاهیم و درک بین الاذهانی در این سو و ان سوی مرزهای جغرافیایی زبان  و بویژه زبان مادری است . از این رو لازم است برای رسیدن به تفاهم و ادراک جهانی پیرایه ها و رسوبات تاریخی که مانع تفهیم و تفاهم با خودو با دیگران می شود را از ان بزداییم.  

زبان مادری ؛ چیزی است که طفل زبان بسته را تبدیل به «من »سخنگو  می کند .این چیز همان است که انسان را از حیوان متمایز و اورا تبدیل به چیزی به نام حیوان ناطق و یا سوژه  جهان کرده است ..انسان یا حیوان ناطق از طریق زبان مادری خودرا در قالب «من»شناسایی می کند و زان پس از روزن «من» به جهان می نگرد و هر تجربه ایی را با  ضمیر «من »مختص خود می کند ...به گفته اگامبن هر انسانی برای ناطق شدن باید اول طفل  زبان بسته باشد .نزد اگامبن در اصل  این طفل انسان  است که هنگام تولد زبان بسته است نه حیوان.!!! زیراحیوانات بدون اینکه کسی به انها چیزی بیاموزد از ابتدا بایکدیگر از طریق همآوایی سخن می گویند.. اما  زبان و سخنگویی نزد انسان ها عملی اکتسابی است .انسان ها اولین زبانی که کسب می کنند و از طریق ان خود و جهان و روابط فردی و اجتماعی را تجربه می کنند زبان مادریست .همین زبان است که به قول مترجمان و اموزش دهندگان زبان های خارجی مانع اصلی برای یاد گیری سایر زبانهاست .زیرا نو اموز مبتدی در یک زبان خارجی همیشه هر جمله که به زبان بیگانه می شنود ابتدا ان را به زبان مادری برمی گرداند تا فهم اش کند . اما بتدریج که روح زبان تازه را دریافت دیگر نیازی ندارد برای تجربه جهان با زبان تازه ابتدا ان را به زبان مادری ترجمه کند . و بتدریج به جایی میرسد که زبان مادری اش را فراموش می کند .و به قول اگامبن  مالک زبانی تازه شدن فقط بواسطه نوعی فراموش کردن یا نسیان زبان مادری حاصل میشود .

پرسش اینجاست ایا می توان  با زبان مادری که آغشته به فرهنگ و ادبیات پدرسالارنه و حمایت طلب و فرودستانه است به توسعه انسانی و برابری حقوقی و یا  فهم و ادراک جهانی دست یافت ؟ ایا برای دست یابی به تجربه توسعه و فهم ان ویا برای  همنوا شدن با ادراک  جهانی می توان  زبان مادری را فراموش کرد ؟ راهی که کشورهای توسعه یافته رفته اند حاکی از این واقعیت است که برای دستیابی به زبان توسعه به جای فراموش کردن زبان مادری می توان با گسترش زبان مادری به زبان طبیعت انسانی وبا متوسل شدن به وجوه اشتراک و ریشه های مشترک  زبان بشری زبان مادری را به زبان پایدار بر اساس ارزش های جهانشمول مجهز کرد.مفهوم پایداری برای اولین بار در مورد منابع تجدید پذیر در طبیعت  و محیط زیست بکار برده شد و از این رو پایداری مفهومی زیست محیطی و مکانی است . سپس بواسطه ارتباط اکولوژیک انسان با طبیعت پیرامونش و با اجتماع مفهوم پایداری وارد علوم اجتماعی و انسانی شد .به نظر می رسد می توان با مفهوم «زبان پایدار » زبان مادری را از چارچوب تنگ مرزهای جغرافیایی خارج کرد .در انصورت  زبان مادری با مولفه ها و ارزشهای جهانشمول انسانی همچون حق مداری وعدالت خواهی و صلحجو یی

تبدیل به زبانی فرا ملیتی ومسلح به قدرت فهم و ادراک جهانی خواهد شد .از انجا زبان مادری جدا از زبان زنان نیست بیراه نیست اگر  بگوییم این زنان هستند که تجربه و علم لازم برای اینکه  بتوانند  پیرایه های آغشته به ستم و تبعیض جنسیتی و فرهنگ فرودستانه  به زبان مادری را از ان بزدایند و زبان مادری را به زبان طبیعی و فطرت حق خواه و عدالت جوی انسانی بیارایند.  بوضوح روشن است که نمی توان تحولات اجتماعی  و تمایل فزاینده به تغییرات را با زبان سنت که میل به سکون و تحکم وعدم تغییر وثبات دارد پی گرفت . تجربه نشان داده است  حتی انقلابی ترین و رادیکال ترین گفتمان های تحول خواه وقتی در چارچوب زبان سنتی  صورتبندی گردند ؛ زمینگیر و نا کارامد خواهد شد و به عقب بازخواهند گشت .

زبان مادری مجهز به زبان پایدار به منزله  ابزار گفتگو برای دستیابی به فهم و ادراک جهانی توسط زنان در سه سطح می تواند اموزش داده شود . اموزش زبان بدون  پیرایه های تبعیض و نابرابری به کودکان  به عنوان  زبان نسل اینده که  قاعدتا برسازندگان جامعه توسعه یافته فردا باید باشند  ؛ اموزش زبان پایدار برای درک بین الاذهانی حقوق و اگاهی های جنسیتی و گفتگوی زنان با زنان وزنان با مردان به زبان پایدار انسانی برای یافتن راه های محو اشکال تبعیض و خشونت علیه زنان ؛ ترویج زبان پایدار انسانی  برای دستیابی به حقوق خدادای که از مردم دریغ داشته شده است .

با چنین زبانی می توان امیدوار بود که  انسان از هدف توسعه به عامل توسعه ارتقا یابد وهمگان فارغ از جنسیت و طبقه و سن و سال با بهره گیری از زبان مادری قادر به "ساختن پلی بین تفکر و ادراک جهانی و اقدامات محلی"در جهت توسعه پایدار گردند.