دختران و جنبش دانش جویی

بازدید: 2944


عده ایی از جامعه شناسان ریشه های جنبش دانشجویی را دوران قبل از تاسیس دانشگاه تهران شناسایی و معرفی می کنند. اما در تحلیل های جنسیتی آغاز مشارکت زنان ایرانی در عرصه جنبش های دانشجویی را از سال تاسیس دانشگاه تهران یعنی چیزی قریب هشتاد سال پیش با پذیرش  دختران در سطح اموزش عالی و دانشگاه دانسته اند. برحسب امارهای موجود در سال1335 یعنی با گذشت بیست و دو سال  از تاسیس دانشگاه در ایران جمعیت زنان با سواد شهری چیزی حدود8% بود. بدیهی است تعداد و در صد دختران دانشجو به مراتب کمتر از این تعداد اندک باشد. از این رو نمی توان انتظار داشت که دختران دانشجو در فعالیت ها و قیام دانشجویی علیه شاه و کودتا شرکت موثر و قابل اعتنایی داشته باشند. در صورتیکه همین دختران و زنان دانشجو خارج از دانشگاه در کنار توده های پر شمار زنان در  نهضت ملی شدن نفت و دفاع از دکتر مصدق فعال بودند  تحقیقات متعددی وجود دارد که نشان می دهد تا سال 1357 یعنی با گذشت چهار دهه زنان ایرانی توانستند حدود 38% صندلی های دانشگاه را بخود اختصاص دهند و پس از انقلاب و در سال 1384 جمعیت زنان دانشجوبه  68% رسید. اما بی میلی زنان نسبت به ایفای نقش  اصلی و تاثیر گذار در جنبش های سیاسی دانشجویی هم چنان آشکار و عیان است . جالب اینجاست  زنان تحصیلکرده پس از طی دوران دانشجویی و فارغ التحصیلی اشتیاق بیشتری جهت مشارکت در عرصه های یاد شده از خود نشان می دهند. اما اکثریت قریب به اتفاق دختران دانشجو در زمان دانشجویی برغم وارستگی از مسئولیت ها و موقعیت های شغلی و خانوادگی، ایفای  نقش های حاشیه ایی و هواداری و حمایتگری از این جنبش ها را به بازیگر نقش اصلی شدن ترجیح می دهند .

دلایل متعددی در این بی اشتیاقی و بی میلی جهت مشارکت دختران دانشجو در تشکل های قدرت محور دانشجویی وجود دارد که  به نظر می رسد اصلی ترین آنها احساس عدم امنیت و پر مخاطره بودن این قبیل فعالیت هاست . از دیگر دلایل تعهد و تمایل دختران به درس خواندن است. بر اساس ضرب المثلی که میگوید انسان بر هر چیز که از او منع شود حریص تر می گردد . هر قدر موانع و تبعیضها ی جنسیتی بر سر راه دانش اموزی و دانشجویی زنان فزونتر می گردد شوق عبور از این موانع نزد آنها افزایش می یابد و سبب دوری از کنشهایی می گردد که سواد اموزی و دانش پژوهی دختران را به مخاطره می افکند. از طرفی  به نظر می رسد دختران از  تشکل  های سنتی و کلاسیک دانشجویی، روی گردانند زیرا در این نوع تشکل ها که دارای ساختار عمودی هستند. روابط فرادست و فرودست در ابعاد پیچیده تر باز تولید می گردد. دختران دانشجو نشان داده اند  به آن نوع یا سنخ از جنبش ها تمایل بیشتری نشان می دهند که سیاست  ورزی ایمن را متکی به نیروی مردم و در همراهی با توده های مردم  می دانند. در چنین برداشتی  کنشگر سیاسی بیش از انکه متمرکز بر قدرت و خشونت های ناگزیرش باشد؛  خشونت پرهیز و معطوف به اخلاق حمایت و مراقبت است. کنشگران این جنبش ها اهداف شان را  بر پایه ارزشهای عام حقوق بشری و تامین برابری حقوق برای همه تعریف می کنند  نه یک حزب یا گروه یا طبقه خاص. استقبال زن ایرانی از  این نوع نگاه زنانه به سیاست و پیوستن به جنبش های اجتماعی جدید در واقع  محصول  تجربه تلخ زیسته و انضمامی زنان درجنبش مشروطه خواهی است. جنبشی که برغم تن دادن زنان به فرامین رهبران جنبش و روشهای خشونتبار و دست به سلاح بردن و کشتن و کشته شدن سهم شان ازقدرت در قبال  انهمه جانفشانی هیچ بود. کنش و کوشش های دختران دانشجو در این دوران را می توان از نوع کنش هایی از سنخ جنبش های اجتماعی جدید دانست که هدف شان تصرف دولت و قدرت نیست بلکه هدفشان حفظ استقلال هویتی و تاثیر گذاشتن بر سیاست ها از طریق کنش های دستجمعی مدنی است بگفته آلن تورن (1992) «مسئله امروز دیگر بالا یا پایین بودن نیست؛ بلکه درون یا بیرون بودن معادلات است: کسانی که درون نیستند می خواهند در آن باشند. زیرا جز این آنها خود را در خلاء اجتماعی احساس می کنند؛ مدل بدیل دیگری وجود ندارد و این بکلی وضعیت را تغییر می دهد». 

کنش زنان و بویژه دختران دانشجو در نهاد های زیست محیطی، نهاد های حمایت از محرومین وبی سرپرستان و باز پروری معتادان و انجمن های N.A و کودکان کار و خیابان، نهادهای صلح، کارآفرینی و اکو توریسم و جنبش های فرهنگی ......با نیت پیشبرد دموکراسی و برابری  صرف درک و تثبیت ساختار افقی روابط مدنی  به جای تشکیلات عمودی و متمرکز کلاسیک در جنبش ها و احزاب می شود. در واقع نزد کنشگران مدنی بویژه دختران و زنان دانشجو و دانش آموخته دانشگاهی  تمامی حوزه های اجتماعی حقوقی دارند که در پرتو کار و تلاش دستجمعی و با تاثیر گذاشتن بر قدرت سیاسی و دولت محقق میشوند . تحقق این حقوق فردی نمی تواند باشد زیرا احقاق حق بصورت فردی احاد جامعه  را  به زیستن در شرایط رقابت امیز و منفرد وادار می کند .در چنین شرایطی رفتار و روابط نابرابر باز تولید شده و دم غنیمت شمری یاس امیزی بر همگان سیطره می یابد.