فرهنگ گفت‌وگو را نهادينه كنيم

بازدید: 1085

آرزو ضيايي: چگونه مي‌توان اعتماد را در ميان افراد جامعه گسترش داد؟ در حال حاضر سايه بي‌اعتمادي در تمام جنبه‌هاي زندگي انسان افتاده است. اغلب افراد جامعه به آن متهم‌اند كه ارتباطات را بر مبناي منفعت طلبي و رفع نيازهاي‌روزانه خود تشكيل مي‌دهند. آيا ارتباطات ما شكل بي‌اعتمادي و سوءظن به خود گرفته است و بايد نگاهي دوباره به تعاملات اجتماعي خود بيندازيم؟! عاليه شكر‌بيگي در گفت‌وگو با «آرمان» با اشاره به مشكل نبود اعتماد در تعاملات‌روزمره با ديگران مي‌گويد:«فرهنگ گفت‌و‌گو را بايد دوباره در خانواده، محله و اجتماع پديد آوريم و اينگونه خواهيم توانست در جامعه اعتمادزايي دوباره ايجاد كنيم. در واقع در سايه سار گفت‌و‌گو مي‌توان به اعتماد دست يافت و اگر جز اين بدانيم قطعا در آينده مشكلات فراواني را به دليل فقدان اعتماد عمومي در جامعه متحمل خواهيم شد. بنابراين زمان آن رسيده كه به كمك سازمان هاي مردم نهاد فرهنگ گفت‌و‌گو را در جامعه بار ديگر تقويت كنيم و آنچه را به نظر مي‌رسد براي جامعه منفعت بيشتري دارد كه همانا افزايش فرهنگ گفت‌و‌گو در جامعه است، در ميان مردم نهادينه كنيم. گام اول در اين ميان نهادينه سازي فرهنگ گفت‌و‌گو در ميان خانواده هاست.»

چه عواملی سبب بروز بی اعتمادی در جامعه می‌شود؟

مردم به دلیل مشکلات اقتصادی كنوني جامعه تنها يك شغل ندارند، زيرا یک شغل جوابگوی نیازهای زندگی روزمره آنها نیست و بیشتر مردم چند شغل دارند. برای مثال مرد خانواده شيفت كاري صبح تا ظهر را کار می‌کند و در ساعات بيكاري راننده آژانس یا منشی پزشک مي‌شود و به صورت نیمه وقت مشغول به فعالیت می‌شود. زن خانواده نيز شاغل است. بنابراین مشکلات اقتصادی سبب می‌شود انسان‌ها به‌طور طبیعی به ميزان کمی یکدیگر را ببينند و قادر به ارتباط‌گیری با یکدیگر نیستند و در نهایت اعتمادی بین آنها ایجاد نمی‌شود. در واقع اعتماد پیامد گفت‌و‌گو است، زيرا هنگام گفت‌‌وگو با يكديگر اعتمادزایی حاصل مي‌شود. بنابراین یکی از دلایل عدم اعتماد در جامعه فقدان گفت‌و‌گو در خانواده‌هاست. از سوي ديگر مشکل اقتصادی سبب ایجاد شکاف ‌طبقاتی در جامعه مي‌شود، زيرا برخی افراد از نظر اقتصادی موقعيت بسیار بالایی دارند و برخی ديگر از موقعیت اقتصادی پایین‌تری برخوردار هستند. این موضوع سبب دو و چند دستگی میان مردم شده است، در واقع آنها به دلیل فاصله طبقاتی امكان برقراری ارتباط، دیدار با یکدیگر و صله رحم را ندارند؛ كمتر به مهمانی می‌روند، زیرا از نظر مالي قادر به پذیرایی در خور شأن مهمان نيستند. علاوه بر اين به دليل چشم و هم چشمي با يكديگر علاقه‌مند وجود امكاناتي يكسان با فرد ميزبان هستند و به اين دليل كمتر به مهماني مي‌روند، زيرا به دليل توانايي اقتصادي امكان فراهم آوري توان و امكانات به سطحي يكسان را با يكديگر ندارند، در نتيجه با يكديگر وارد فضاي تعامل و گفتمان مشترك نمي‌شوند. اين موضوع سرمايه اجتماعي ميان افراد جامعه را در سطح خرد، تعاملات و ارتباطات كمتر مي‌كند. در حال حاضر اعتماد كنوني مردم جامعه، اعتماد در وهله اول به خانواده و سپس به خويشان درجه يك و دوستان است و اعتماد تعميم يافته به غريبه‌ها به دليل عدم آشنايي وجود ندارد. برای مثال ممكن است به دليل عدم اعتمادي كه مردم نسبت به غيرخويشاوندان خود در هنگام برقراري ارتباط و تعاملات دارند، اعتماد به ميزان زيادي در جامعه وجود نداشته باشد. در واقع بيشتر اعتماد غيررسمي در جامعه متداول است و حتي اعتماد رسمي نسبت به نهادهاي اجتماعي در جامعه وجود ندارد و ميزان آن نيز كم است. در دو موج تبليغاتي در سال‌هاي 81 و 82 در ايران مشخص شد اعتماد ايرانيان در مرحله اول به خانواده‌ها و سپس نسبت به خويشاوندان درجه يك، دوستان و ديگران است. مردم ايران نگاهي خاص‌گرا نسبت به يكديگر دارند و بر‌اساس آشنايي‌ها و ارتباطاتي ميان خودشان در تلاش براي پيشبرد ارتباطات خود هستند.

تبعات بي اعتمادي خرد در ميان افراد جامعه چيست؟

طبيعتا در صورت بی‌اعتمادی در ميان خانواده‌ها و مردم در نهايت دورافتادگي و بيگانگي مردم با يكديگر ايجاد مي‌شود و هر كس سر در گريبان مشكلات و ناراحتي خود مي برد. بنابراين اگر بتوان زمينه گفت‌و‌گو، همدلي و سرمايه اجتماعي را ميان مردم برقرار كرد در سايه سار اين گفت‌و‌گوها بسياري از مشكلات مردم حل مي‌شود. ارزش هاي مدني در جامعه ما به منظور تعامل با يكديگر وجود ندارد و ارزش هاي خاص گرايي جاي عام‌گرايي در ميان مردم حاكم است. در واقع در تلاشيم به وسيله خط مشي فردي در ارتباطات جلو برويم و افراد مختلف را از جنبه اخلاقيات آنها طبقه بندي كنيم، پيامد اين نگاه خاص‌گرايي طبقه بندي تعاملات است. بنابراين با برخي از افراد بر‌اساس سود وارد ارتباط مي‌شويم يا افرادي كه پاسخگوي نيازهاي ما هستند را براي ارتباط انتخاب مي‌كنيم، اين موضوع سبب چند گانگي در تعاملات و ارتباطات مي‌شود. بنابراين در نهايت ارتباطاتمان مبتني بر صداقت و دوستي خالصانه نيست و در واقع دوستي‌هايي مبتني بر ديدگاه هاي مادي گرايانه و محاسبه گرايانه براي خود تعريف مي‌كنيم و افراد بر‌اساس ارزش هاي خاص گرايانه كنار يكديگر گرد مي‌آيند كه اين نوع ارتباط پيامدهاي خوبي براي جامعه ندارد. از اثرات اين نوع ارتباط این است که فردگرايي در ميان افراد جامعه رو به افزايش است. هنگامي كه افراد اين چنين تعاملاتي را با يكديگر دارند، اعتماد زايي در ميان افراد جامعه است. جنبه منفي فرد گرايي پيامد تعاملات خاص گرايانه در جامعه است. برای مثال افراد در سمتي مشغول به فعاليت مي‌شوند كه در آن سمت ارزش هاي شايسته سالارانه در انتخاب كاركنان وجود ندارد و ارزش هاي خاص گرايانه، خويشاوندي و خانوادگي جاي آن را گرفته است. در اين صورت ما از ارزش هاي مدني فاصله گرفته ايم و جامعه مسير خود را در راستاي تحقق يك جامعه مدني نمي‌تواند پيش ببرد.

اگر روش هاي اعتمادزايي بين مسئولان و دولت را كنار بگذاريم، چگونه مي‌توان بستر اعتمادزايي در جامعه را فراهم كرد؟

در مرحله اول بايد در اين زمينه جريان‌سازي و ايجاد گفتمان كرد، در اين صورت مي توان ميزان اعتماد را در جامعه افزايش داد. اگر قصد افزايش اعتماد در جامعه را داشته باشيم قاعدتا مسير آن رواج گفت‌و‌گو در ميان مردم است. اما در حال حاضر شاهد فقدان گفت‌و‌گو در جامعه و مردم هستيم و آنها علاقه اي به گفت‌و‌گو با يكديگر ندارند. بنابراين طبيعتا فرهنگ گفت‌و‌گو بايد از داخل محلات و درون خانواده‌ها شروع شود و اعضاي خانواده شروع به صحبت و گفت‌و‌گو با يكديگر كنند. در اين صورت قادر به در ميان‌گذاري مسائل خود با يكديگر مي‌شوند و به مرور دايره تعاملات خانواده‌ها با يكديگر هويت هاي محله اي را به وجود مي‌آورند و در گام بعدي به سراغ ايجاد هويت هاي ملي مي‌رويم. در نهايت تمام اين اقدامات سبب اعتمادزايي در جامعه مي شود. ابتدا در يك خانواده، ناحيه، محله و در سطح ملي. رسانه نيز بايد در راستاي ترويج گفت‌و‌گوي محله‌اي نقش موثر داشته باشد، اما متاسفانه تلويزيون به جريانات اجتماعي توجه نمي‌كند. اگر برخي از برنامه‌ها به گفت‌و‌گو با مردم و محله‌ها، شهرها و خانواده‌ها متمركز شود در اين صورت شاهد زايش سرمايه اجتماعي خواهيم بود و اعتمادز‌ايي خواهيم كرد و در نهايت در حل مسائل يكديگر مشاركت مي‌كنيم. انجمن‌هاي خيريه مردمي قادرند مشكلات مردم در محله‌ها را بررسي كنند. نبايد دائما به اين فكر كنيم كه حكومت قادر است براي مردم چه كند، زيرا در حال حاضر به دليل عدم مهارت محله‌اي و ملي در گفت‌و‌گو را براي وقوع زايش سرمايه اجتماعي بسته‌ايم. به منظور ايجاد مهارت محله محوري نقش سازمان هاي مردم نهاد و نهادهاي مدني بسيار پررنگ است، اما در حال حاضر نهادهاي مدني را در جامعه و در موسسات مردم نهاد داریم اما اين موسسات مردم نهاد متاسفانه در زير سيطره نهادهاي دولتي قرار دارند و نهادهاي دولتي به دليل وام يا وجهي كه به اين سازمان‌ها اختصاص مي دهند آنها را در چنبره خود گرفته‌اند.

 

منبع: آرمان