در گفتگوی راهبردی دوم حجم بررسی شد: چرا سعادت ما کوچک است؟

بازدید: 1932

 

دومین برنامه از مجموعه گفتگوهای راهبردی حجم روز چهارشنبه 26 اردیبهشت با عنوان «چرا سعادت ما کوچک است» در سندیکای شرکتهای ساختمانی ایران  برگزار شد.

سخنران این نشست دکتر امیر ناظمی عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بود که به تشریح روش «چاره ­ای ندارم جز این که نفر اول باشم» و تاثیر آن در پیشبرد اهداف نهادهای مدنی پرداخت.

 

در ابتدای این نشست محمد درویش مدیرعامل تشکل مردم‌ نهاد حامیان جامعه مدنی (حجم) عنوان کرد: دومین گفتگوی راهبردی حجم را برگزار می­کنیم و هدف ما این است که در طول 11 نشست که امسال هر ماهه برگزار می­کنیم فرایند بارش فکری ایجاد کنیم که بالندگی وضعیت جامعه مدنی ما مسیر رو به رشدی بهتری را طی کند. تلاش ما این است که با انتخاب نخبگان و فرزانگانی از فضاهای فکری و تخصص­های مختلف مجال بیشتری برای تفکر بین رشته­ای ایجاد کنیم. قرار است همه صداها و نظرها در این محیط آزاد شنیده شود. خواهشمندیم در فرمهای نظرسنجی نظر و پیشنهاد خود را درباره مباحث مطرح کنید تا این سلسله گفتگوها تقویت شود. در نشست دوازدهم از مجموعه نظرات شما 3 سخنران برتر را دعوت خواهیم کرد.

درویش با معرفی سخنران این جلسه عنوان کردند: آقای دکتر ناظمی دبیر سیاست علمی در مرکز بررسی­های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و مردی خوش فکر هستند که با تحلیل معروف خود درباره سقوط هواپیمای دنا نشان دادند با سخنرانی روبرو هستیم که واقعیت­ها را بیان می­کند و هیچ ملاحظه­ای به جز ملاحظات ملی ندارد. شاید موضوع سخنرانی مبهم باشد اما این جمله مارتین لوترکینگ گره­گشا خواهد بود که: «گرفتن آزادی از مردمی که نمی­خواهند برده باشند سخت است. اما آزادی دادن به مردمی که می­خواهند برده باشند سخت­تر است»

دهقان نائب رئیس حجم نیز عنوان کرد: بازخورد نشست اول باعث شد تغییراتی در روند برنامه امروز ایجاد شود. تغییر در چینش برنامه با نگاه شما اتفاق افتاد چرا که در منشور ما روی شفافیت و بها دادن به نظر شما تاکید شده است. در هر حال ما بعد از 70 سال نشست­های مونوگ، اکنون داریم گفتگوی راهبردی را تجربه می­کنیم و قصد بازگشت به گذشته را نداریم.  

 

روش نفر اول بودن

در ادامه این نشست امیر ناظمی هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور عنوان کرد: دو روز قبل تیم فوتسال زنان قهرمان شد و تلویزیون یک فریم از بازی آنها را پخش نکرد. اکنون سوال این است که در این شرایط چه باید کرد؟ این سوال تنها مربوط به فوتسال یا زنان نیست بلکه درباره تصویر مطلوبی از جامعه است که در آن همه گروهها و ایده­ها مورد توجه قرار گیرند، و متاسفانه تصویر موجود با آنچه در ذهن ما وجود دارد فرق دارد. این مسئله تنها مسئله جامعه ما نیست و انسانهای زیادی در جوامع مختلف برای حقوق خود مبارزه کرده­اند از جمله زنان و سیاه پوستان. در آفریقای جنوبی و دوران آپارتاید، گروههایی برای دفاع از حقوق خود روشهای مبارزه خشن را انتخاب کردند از جمله کنگره ملی خلق آفریقا که نتیجه خوبی نداشت. از همان روزها مصاحبه­ا­ی از نلسون ماندلا، ماندلایی که امروز او را مخالف خشونت می­شناسیم باقی مانده که سال 61 گفته «از صلح حرف زدن بی­فایده و عبث است». خود او در آن دوران شیوه خشنی را انتخاب می­کند و به خاطر آتش زدن یک سوپرمارکت دستگیر می­شود. به نتیجه نرسیدن خشونت روش دومی را رقم می­زند که روش مبارزه بدون خشونت است. این روش توسط مارتر لوترکینگ در آمریکا شروع شد و وی با سخنرانی معروف خود که ترجیع­بند آن «من یک رویا دارم» بود ایده خود را گسترش داد، 40 سال بعد رویای او با آمدن یک رئیس جمهور سیاه محقق شد. 

دکتر ناظمی افزود: ما درباره این شیوه بسیار شنیده­ایم، به این شیوه فکر کرده­ایم و بسیاری وقتها این شیوه به ما فروخته شده چرا که گروهی می­آیند می­گویند تنها راه حل شما برای اینکه خشن نباشید ما هستیم. در کنار این دو شیوه، یک شیوه سوم وجود دارد که خیلی وقتها ما فراموش کرده­ایم در حالی که به نسبت آن دو شیوه قبل موفق­تر هم بوده است. برای تشریح این روش به فیلم Hidden figures یا ارقام پنهان اشاره مسی­کنم که یک فیلم برداشت شده از واقعیت است. این فیلم درباره 3 زن سیاه پوست است که به شیوه خود مبارزه می­کنند که آن شیوه ارزشمند موضوع صحبت ما است.

وی تصریح کرد: این 3 زن یادشده در فیلم به عنوان پردازشگر- به نوعی ماشین حساب انسانی – در ناسا انتخاب شده­اند. یکی از 3 زن کاترین جانسون برای کار در پروژه مرکوری که هدف آن فرستادن انسان به ماه است انتخاب شده است. این زن در سلسله مراتب قدرت که جنسیت و نژاد در آن تاثیر داشت رتبه آخر را داشت. وی آنقدر خوب کار کرد و موفق شد که مدیر پروژه که ابتدا او را قبول نداشت، وی را انتخاب کرد، و وقتی متوجه شد این زن برای ساده­ترین نیاز خود و رفتن به دستشویی 40 دقیقه پیاده­روی می­کند اولین کسی بود که سر در دستشویی­هایی که بر اساس جنس و نژاد نوشته شده بود خراب کرد. در واقع این زن خود را به گونه­ای اثبات کرد که قابل چشم­پوشی نبود.

وی گفت: اگر تیم فونسال قهرمان می­شود دیگر قابل چشم پوشی نیست، تا قبل از آن می­توان فرد را حذف کرد و نشان نداد اما وقتی قهرمان می­شود نمی­توان از آن چشم پوشی کرد و می­تواند سوالات جدی درباره حقوق برابر مطرح کند. اتفاقا این مطالبات و سوالها در همان مدل منفعتی و سلسله مراتب قدرت غالب مطرح می­شود که دیگر از نبودن او منفعت نمی­برند یعنی به نوعی بازی دو طرفه برد- برد می­شود. در مورد فوتسال از پریروز تا کنون صورت مسئله عوض شده و پخش نکردن آن هزینه زیادی دارد.

ناظمی تصریح کرد: در این فیلم دومین زنی که می­توان به او اشاره کرد مری جکسون است که به او اجازه تحصیل در رشته مهندسی داده نمی­شود چون هم سیاه پوست است و هم مرد نیست. او شروع به شکایت کردن می­کند که من نمی­توانم درس بخوانم و مستحق درس خواندن هستم. او شکایت خود را پیگیری می­کند و در قسمتی از فیلم به قاضی می­یادآوری می­کند که خود او هم یک جاهایی نفر اول بوده، و به او گوید: «چاره­ای ندارم جز این که اولین نفر باشم». این دو زن ویژگی خاصی دارند و آن اینکه کنش آنها فردی بود ولی تاثیرات اجتماعی داشت. آنها در جهت منافع فردی حرکت کردند ولی در جهت منفعت عمومی هم تاثیر داشتند. زن سوم دوروتی وان بود. وقتی اولین نسل کامپیوتر تولید شد و افرادی که در سلسله مراتب منفعتی پیشین بودند از منافع و محاسبات پیشین سود می­بردند و علاقه­ای به تکنولوژی جدید نشان ندادند، دوروتی کاری کرد که به عنوان اولین کسی که برنامه می­نویسد اعتماد را از کسانی بخرد که از او دریغ می­کردند. این 3 شیوه نشان می­دهد راه سوم راه موفقیت­های کوچک یا موفقیت­های فردی است. برای همین می­گوییم سعادت ما کوچک است.

وی افزود: راه اول در رسیدن به هدف یعنی راه خشونت راه موفقی نیست. همه کسانی که با خشونت به دنبال تغییر هستند خود قربانی خشونت می­شوند. راه دوم خیلی وقتها ما­به­ازا ندارد و صاحبان آن، جانشین افراد قبلی می­شوند. راه سوم راه موفقیت فردی در درون موفقیت جمعی است چون روی ادراک آدمهایی که مخاطب آن هستند تاثیر می­گذارد. برای مثال موفقیت یک زن در تکواندو راه را برای سایر زنان باز می­کند و پارادیم غالب جامعه را عوض می­کند. البته در این باره باید دید آیا حرف من همان «بیایید از خودمان شروع کنیم» هست یا نه؟ باید بگویم نه. بگذارید با یک مثال توضیح دهم. برای حل مسئله ترافیک اگر از خودتان شروع کنید دقیقا در خلاف منفعت فردی عمل کرده­اید و به نوعی این کار قربانی کردن خود برای شروع از خود است. این همان معمای زندانی است، در این موقعیت زمانی که دو زندانی به شرط لو دادن همدیگر می­توانند رها شوند و کسی که دوست خود را لو نداده بازنده می­شود. ولی اگر همه همدیگر را لو دهند همگی با هم بازی بزرگتری را می­بازند. از نمونه­های دیگر معمای زندانی مالیات است. اگر در جامعه­ای همه مالیات ندهند هیچ جاده­ای ساخته نمی­شود و همه آن افراد برای داشتن امکان سفر و زندگی باید هزینه بیشتری بدهند. اما آیا می­توان گفت همه مردم خوب باشند؟ این همان چرخه­ای است که خیلی از جوامع در آن سر در گم می­مانند.

ناظمی در ادامه گفت: یک سری استراتژی­ها ارائه شده که اگر در چنین جوامعی زندگی می­کنیم جه باید بکنیم. یکی از آنها این است که من کاری ندارم دیگران چه می­کنند، من می­خواهم خوب باشم. استراتژی دیگر این است که من کاری ندارم دیگران چه می­کنند من می­خواهم بد باشم. سومین استراتژی این است که اولین بار خوب برخورد می­کنیم و طبق بازخورد موجود درباره رفتار بعدی خود تصمیم می­گیریم. در مجموع در جوامعی که تعداد همکاری کمتر از 50 درصد طبق مدل شبیه­سازی هر گونه استراتزی مبتنی بر همکاری منجر به حذف می­شود. متاسفانه در جامعه ما هم به دلیل فقدان سرمایه اجتماعی تعداد همکاری زیر 50 است و خوب بودن به معنی حذف فرد است. به نظر می­رسد در وضعیت کنونی ما می­توان از مدل «دفعه اول همکاری و در صورت واکنش مثبت انتخاب عدم همکاری» استفاده کرد. این توصیه را می­توان در مورد هر NGOایی استفاده کرد.

وی افزود: وقتی می­گوییم مدل این باشد که دیگران نتوانند شما را نادیده بگیرند تفاوت آن با مدل «از خودت شروع کن» گره زدن منفعت فردی با منفعت جمعی است که در آن فرد موفق قربانی نیست و فرد قهرمانی است که نمی­توان او را نادیده گرفت.

 

پرسش و پاسخ اول

در ادامه قسمت اول این نشست، برنامه پرسش و پاسخ اول برگزار شد و در پاسخ به این سوال که آیا از خودمان شروع کنیم نفی مشارکت اجتماعی و روش مدنی است، دکتر ناظمی عنوان کرد: اگر توصیه­ای در مورد مشارکت اجتماعی منجر به حذف فرد شود، من مدافع آن نیستم. تاریخ کشور ما نشان داده استعفای افراد شریفی که خود را حذف کرده­اند منجر به بهبود نمی­شود. مشارکت تا جایی خوب است که منجر به حذف نشود و زندگی شخصی و کاری فرد تعطیل نشود. البته مشارکت اجتماعی تنها زمانی اثربخش خواهد بود که سازماندهی شده باشد. در مورد روشها من روش فعالیت مدنی را نفی نمی­کنم بلکه از آن می­ترسم که در پایان مارتین لوترکینگ­هایی بمانند که همه چیز را قبض کنند و شما مجبور شوید برای آزادی با خود آنها مبارزه کنید. به نظر من روش دوم یا روش مدنی با روش سوم تکمیل خواهد شد. و باید در کنار صحبت از حق و حقوق، با روش­هایی مانند بالا بردن توانمندی­ها و استفاده از روش نفر اول، و طرح شکایت و اعتراض در برابر نابرابری­ها مسیر را ادامه دهیم.

وی در پاسخ به سوال دیگری درباره اینکه آیا اجبار به نفر اول بودن افراد را به این سمت نمی­برد که کاری نکنند عنوان کرد: شروع کردن از خود و باختن، در بلند مدت ممکن است به حذف فرد منجر شود و تاثیر ناگواری داشته باشد در حالی که اول بودن تجربه زیست به اطرافیانی می­دهد که زمانی مخالف بوده­اند ولی بعدا پشتیبان شما می­شوند چون به آنها نشان داده شده که آنچه انجام شده به معنی از بین بردن ایده­آل آنها نیست. شما با آنها همدل بوده­اید و از روش­های خشونت آمیز استفاده نکرده­اید. رابطه ما با حاکمیت هم در همین الگو قرار می­گیرد، به نتیجه رسیدن در مواردی همان تجربه زیسته را به حاکمیت می­دهد.

وی در ادامه در پاسخ به سوالی درباره اینکه فردگرایی در روش نفر اول بودن غالب است عنوان کرد: تا وقتی به آزادی فردی و فرد اهمیت ندهیم به جامعه توسعه یافته نمی­رسیم. حرفها و شعارهای بزرگ گاهی سد راه ما می­شود که از موفقیت­های کوچک و زندگی فردی خود غافل می­شویم. نمی­توان انتظار افتادن اتفاقهای بزرگ را در کوتاه مدت داشت. باید در کنار این حرفها و خواسته­های بزرگ به موفقیت­های کوچک هم توجه کرد. متاسفانه زندگی فردی از تصویر زندگی جمعی ما حذف شده است. شما تا کنون کدام یک از مسئولین را در حال رفتن به رستوران با خانواده­شان از رسانه­ها دیده­اید؟ می­دانید چرا این تصویر حذف شده است؟ ما این تصویر را حذف کرده­ایم چون فرد را نادیده گرفته­ایم و به طور قطع این کار منجر به خیر جمعی نخواهد شد.

وی افزود: در واقع راه حل دوم و سوم مکمل هم هستند و در شرایط فعلی وزن روش سوم کم است که باید بیشتر شود. هدف تابع رسیدن به موفقت اجتماعی است، محدودیت سیستم برای رسیدن به هدف حذف نشدن فرد است. البته هیچ گزاره جهانشول همواره صحیحی وجود ندارد و سخنان ما ناظر بر جامعه ما در شرایط کنونی است. ضمن اینکه گزاره­های امروزی گزاره­های فازی هستند و تنها در 60-70 درصد مواقع صحیح هستند.

در پایان این بخش آقای دهقان نائب رئیس حجم با اشاره به بحث موفقیت­های فردی و روش نفر اول بودن عنوان کرد: ما مدیران موفق زیادی داریم که عموما سیستم از پذیرش آنها خودداری می­کند. در این مورد ابعاد پیچیده سیاسی وجود دارد و نباید نوک پیکان را به سمت جامعه گرفت، بخشی از نوک پیکان باید به سمت سیستم و تصمیم­سازان باشد که سعی در حذف موفقیت­های کوچک دارند.

 

همفکری و چند اصل تنظیم­گر

ناظمی در بخش دوم این نشست عنوان کرد: ما با ساختار دولتی مواجه هستیم که ویژگی­هایی دارد، کسی که وارد سازمانی می­شود یا کنش­گر بیرونی سازمان، با 4 گزینه در سازمان مواجه می­شود. گزینه اول تغییر ساختار است، گزینه دوم حفظ همین ساختار ولی تغییر اهداف و استراتژی است. گزینه سوم همراه بردن تیم هماهنگ با خود است و گزینه آخر این است که با چند اصل تنظیم­گر مسئله را حل کنیم.

وی افزود: عوض کردن ساختار موجود، با روش خشن جواب نمی­دهد و طبق تجربه با تغییر غیرخشن هم جواب نمی­دهد. خیلی­ها به این موضوع پرداخته­اند، آقای نراقی تحت عنوان شوق ویرانگری به آن پرداخته و آقای کاتوزیان تحت عنوان جامعه کلنگی، و عنوان کرده­اند ما همیشه تغییر ساختار را با ویرانگری ساختار قبلی شروع می­کنیم. ما شوق ویرانگری داریم و آنقدر در شوق ویرانگری می­مانیم که هیچ چیز انباشته نمی­شود. در مورد آدمها هم همین کار را می­کنیم. آقای رنانی سال 88 در مجله گفتگو عنوان کرده بود وقتی تیم فوتبال انگلیس دچار بحران شد کاپیتان سابق آن را دعوت کردند تا با سرمایه نمادین خود به حل مشکل کمک کند اما در جامعه ما چنین اتفاقی نمی­افتد چون ما سرمایه نمادین‌ها را تاب نمی‌آوریم. متاسفانه شوق ویرانگری ما در افراد، سازمانها و حکمرانی هم وجود دارد و نیاز به بازاندیشی در خود داریم.

وی با بیان اینکه ما موقع بازنگری در کل گذشته صفر و یکی برخورد می‌کنیم عنوان کرد: آقای اعتماد بنیانگذار و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در خاطرات خود آورده که یک گروه 3 نفره در دوران آقای هاشمی برای صحبت با من و جلب همکاری من آمده­اند و تأکید کردند که سازمان انرژی اتمی سازمانی پاک بوده و شما بیایید و با ما همکاری کنید. پاسخ آقای اعتماد این بوده که اگر شما به این نتیجه رسیدید چرا در روزنامه‌ها اعلام نمی‌کنید که ظاهرا آنها جواب داده­اند در حال حاضر جو چنین کاری مهیا نیست، متاسفانه ما وقتی می­خواهیم گذشته را سیاه ببینیم همه چیز را سیاه می­بینیم در حالی که در گذشته نکات سفید و سیاه وجود دارد. این نمونه یک خوانش رسمی است و این خوانش­ها که در زندگی فردی ما هم تسری می‌یابد. با اینکه تغییر ساختار یک شبه به نوعی خشونت­آمیز است، ما همواره دنبال تغییرات یک شبه و ساختار برافکن هستیم که گاه وارد تفکر ما در فعالیت مدنی هم می‌شود. اشکالی که کاتوزیان به درستی در این باره می‌گیرد این است که ما سرمایه انباشته خود را که شامل ارتباطات، دانش، تجربه و ... هستند از دست می‌دهیم.

دکتر ناظمی تصریح کرد: گزینه دوم کار کردن با همین ساختار ولی با استراتژی جدید است. این همان رویایی است که باعث شده در کشور ما هزاران هزار سند و استراتژی نوشته شود و کاغذ انباشته تولید گردد. دو راه حل دیگر باقی می‌ماند که به نظر من راه‌حل‌های جدی هستند که به پاسخ می‌رسند: چگونه با ساختار و اهداف کلان فعلی می‌توان تغییر ایجاد کرد؟ پاسخ من از یک تفاوت شروع می‌شود. در کتابهای کلاسیک همواره یک استراتژی کلان تعریف می­شد و استراتژی­های جزء از دل آن بیرون می­آمدند. در کتاب‌های مدرن این پیش‌فرض زیر سوال می­رود چون نگاه دینامیک دارند و می‌گویند استراتژی بزرگ از بازخورد استراتژی­های کوچک بیرون می‌آید.

وی درباره اینکه استراتژی‌ها چگونه با سایر استراتژی‌ها همراستا می‌شوند گفت: امروزه تغییر مکانیکی نیست که یک استراتژی شروع به تغییر کند و بقیه با آن هماهنگ شوند، واقعیت نشان می‌دهد که تک‌تک استراتژی‌ها، سایر استراتژی‌ها را مخاطب قرار می‌دهند و موجب تغییر می‌شوند. اگر این امر را می‌پذیریم که این ساختارها ساختارهایی هستند که تغییر دادن آنها می‌تواند منجر به خشونت شود، باید به تغییرات پیوسته و مداوم و انباشته اندیشید. راه حل ما چیست؟ برای ارائه راه حل من به دهه 40 اشاره می­کنم که در ایران بیشترین رشد صنعتی و اقتصادی اتفاق افتاد با اینکه در آن دوران ایران یکی از ارزانترین نفت‌ها را می‌فروخت.

ناظمی تصریح کرد: در آن دوره چندین وزیر و بازیگر اصلی تکنوکرات، یک دیدگاه را با یک طرز فکر پیش می‌بردند. و آن تیم یک هدف برای توسعه داشتند. آنها بدون تغییر جدی ساختار، استراتژی کلان را مخاطب قرار می‌دادند. این تیم شامل علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد، رضا یگانه وزیر مسکن، رضا نیازمند بانی ایجاد سازمان گسترش، صفی اصفیا در سازمان مدیریت، خداداد فرمانفرمایان رئیس بانک مرکزی بودند که دغدغه جدی برای توسعه داشتند و این دغدغه جدی با هم کلامی و گفتگو جمع شده بود. هدف آنها تغییر اساسی و رادیکال ساختار نبوده است؛ و بدون اینکه ساختار موجود را تغییر دهند ساختارهایی مانند سازمان گسترش ایجاد می‌کنند تا بدنه سازمان چابک‌تر کار ‌کند. این افراد در عرض 8 سال اتفاق‌های بسیار را رقم می‌زنند که آثار آن تاکنون باقی مانده است، بسیاری از شرکت‌ها که هنوز فعالیت می‌کنند یادگار همان دوران است.

هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور افزود: البته همه این افراد وقتی برکنار می­شوند که پول نفت گران می­شود و شاه انتظار دو برابر شدن برنامه­های توسعه را دارد در حالی توسعه با پول دو برابر نمی‌شود. در هر حال توسعه از به وجود آمدن انسان‌های همفکر به وجود می­آید، همفکری هم با گفتگو به وجود می‌آید. تا مادامی که ما با هم حرف نمی‌زنیم و حرف هم را نمی‌خوانیم چگونه انتظار داریم به ایده‌هایی دست پیدا کنیم که به همفکری و به توسعه منجر شود. توسعه سال 40 در همان ساختار موجود ممکن شد؛ آنها خشونت نکردند، اپوزیسیون نبودند و خود را حذف نکردند. از پتانسیل همان سازمان استفاده کردند. اگر بحران نفتی 1973 اتفاق نیافتاده بود و شاه توهم برنمی‌داشت، این مسیر می­توانست ادامه پیدا کند. باید از آن دوره چیزهایی یاد بگیریم از جمله نقد خشونت، نقد ویرانگری، تمرکز کردن بر حوزه­های تخصصی. تمرکز روی حوزه تخصصی یعنی دست برداشتن از حرف‌های کلی زدن، و تولید راه‌حل در مسائل خاص است. ما باید بعد از تجربه گفتگو و تبدیل آن به تجریه یادگیری دسته جمعی به سراغ سیاست‌ها می‌رفتیم و تفاوت بدیل‌ها را می‌فهمیدیم یعنی وقتی با سیاستی مخالف هستیم بدیلی برای گذاشتن روی میز داشتیم. داشتن راه‌حل، قسمتی از همان استراتژی «چاره‌ای نداریم جز اینکه اول باشیم» است. ما باید خود را به بدیل وضعیت فعلی خود تبدیل کنیم و گزاره‌هایی برای انتخاب ارائه دهیم که به توسعه منتهی شود.

 

پرسش و پاسخ دوم

دکتر ناظمی در بخش پرسش و پاسخ در واکنش به این سخن که عموما در ایران اصلاحات تدریجی جواب نداده است با اشاره به اصلاحات ارضی عنوان کرد: سیاست ارضی که سیاست خوبی بود ولی وقتی لباس انقلابی به پا کرد مخالفت قشار مختلف را به همراه داشت. وی درباره این اظهار نظر هم که مبارزه با فساد باید انقلابی باشد نیز عنوان کرد هیچ راه حل سریع و یک شبه­ای وجود ندارد. ماندلا وقتی سیستم فاسد را به دست گرفت، استراتژی «می‌بخشیم اما فراموش نمی‌کنیم» را استفاده کرده که در آن کسی برای اعتراف محاکمه نمی­شد و از طرفی عدم اعتراف جرم محاسبه می‌شد. اگر روش پاک‌سازی فساد قبلی، بدون خشونت و آرام و با در نظر گرفتن ویژگی اجتماعی نباشد فقط پلیس و قاضی جدید ایجاد می­شود که به نوعی رشوه بگیر جدید می‌شوند.

در پاسخ به سوال دیگری در این باره که آیا ادامه دادن تا زمان حذف نشدن باعث منفعت‌طلبی نمی‌شود نیز عنوان کرد: دوباره عافیت‌طلبی می‌توان در سطح فردی توصیه­هایی ارائه داد از جمله بیدار نگه داشتن وجدان سخت‌گیری در خود برای نظارت، چرا که هر جا برای اخلاقیات فردی فرمول بگذاریم آنجا همان جایی است که اخلاق فرو می­ریزد. تجربیات بدی در مورد حذف شدن مخصوصاً حذف خودخواسته وجود دارد چون حذف تنها باعث شد جامعه از فقدان افراد حذف شده آسیب ببیند. البته حذف نکردن یا نشدن هم امری نسبی است و نباید به خاطر آن تن به هر ذلتی داد. اگر فرد به حدی رسیده‌ که بود و نبودش فرقی ندارد، حذف گزینه مناسبی است اما اگر بود و نبود فردی تأثیر دارد، حذف گزینه آخر است.

وی درباره اینکه روشهای دوم و سوم را می­توان در کنار هم استفاده کرد نیز عنوان کرد: راه حل سوم مردمی‌تر است، اما راه حل دوم ممکن است ما ­ه­ازای مطلوبی نداشته باشد. ولی این دو روش می­توانند مکمل هم باشند. هیچ راه حل سریعی نیز وجود ندارد و همه راه حلها تدریجی و انباشتی هستند.

وی در پاسخ یکی دیگر از حاضران در جلسه که با اشاره به اینکه موفقیت­های کوچک برای همه افراد امکان­پذیر نیست و مشارکت عمومی را به همراه ندارد، عنوان کرد: منظور از موفقیت کوچک، موفقیت‌های فردی است که از حیث اثرگذاری تا حدی کوچک است. با فرض مدلهای مختلف هوش و چینش‌های آن عددی که به دست می‌آید نشان می­دهد اغلب افراد جامعه در یک زمینه استعداد پیشرفت و موفقیت را دارند. در راه حل سوم وزن فردیت بالا است و در شرایط فعلی که خیلی از وضعیت‌های فردی در حال قربانی شدن هستند می­تواند گره­گشا باشد.

دکتر ناظمی در واکنش به تاکید یکی از حاضران به افزایش تخصص و لزوم آموزش، و چگونگی رفع تناقض بین نفع فردی و جمعی نیز عنوان کرد: همه هنر سیاست‌گذار در این است که افرادی را که به دنبال منفعت فردی هستند به نوعی کنار هم جمع کند که منفعت‌ جمعی را برآورده کنند. درباره فرد دو فرض وجود دارد یکی فرض سیاست‌گذار بدطینت و پیش‌فرض بعدی سیاستگذار ناآگاه که ما پیش‌فرض دوم را در نظر می‌گیریم که نیاز به تخصص را ایجاد می‌کند.

درباره آموزش هم در کتاب «معمای زندانی» پاندستون نوشته شده اگر در جامعه تعداد افراد غیرهمکار زیاد است دو روش برای برخورد وجود دارد. در روش اول یا روش آیینه شوید شما می­توانید همکاری کنید و اگر طرف مقابل همکاری نکرد شما قطع همکاری کنید، راه حل دوم آموزش دادن همکاری است. متأسفانه آموزه‌های ما مخالف همکاری است. متاسفانه میزان مشارکت‌پذیری جامعه ما پایین آمده چون آموزش کافی نبوده و سرمایه اجتماعی هم پایین آمده است.

 در پایان این نشست راهبردی محد درویش مدیرعامل تشکل مردم‌ نهاد حامیان جامعه مدنی (حجم) با بیان اینکه موضوع مهمی با ظرافت هوشمندانه مطرح شد، عنوان کرد: درگیر شدن و مخالفت و دیرپذیری حاظران با این بحث نشان می‌دهد بحث خوبی بوده و باید در جامعه ما چنین تلنگرهایی زده شود. هدف ما در گفتگوی راهبردی همین است. ما در فعالیت‌های مدنی نباید خود را فراموش کنیم و حالمان خراب شود. اگر فعال مدنی حال خوب نداشته باشد نمی‌تواند جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. فعال جامعه مدنی باید در هر شرایطی امیدوار باشد و راه جدیدی بیابد، اگر هم راه حلی پیدا نشد به فکر ساختن راه جدیدی باشد.

وی افزود: به نظر می­رسد در بحث مطرح شده نگرانی حاضران این بود که مرز مماشات کجاست؟ اگرچه کنفوسیوس معتقد است درختی که در برابر باد خم می‌شود پایدار است اما باید دید مرز این مماشات چقدر است؟ گاهی وقتها به خاطر مصلحت سکوت می­کنیم و همین سکوت اتفاقهای ناگواری را رقم می­زند.