کمال اطهاری: جامعه مدنی الگوی توسعه و سیاست اجتماعی شایسته را به جامعه ارایه کند

بازدید: 1124

 

وبینار «الگوی توسعه، سیاست اجتماعی و نقش نهاد‌های مدنی» روز سه شنبه ۲۳ دی ماه به همت حامیان جامعه مدنی (حجم) در پلتفرم اسکای روم برگزار شد. این وبینار پنجمین وبینار حامیان جامعه مدنی در دوران کرونا بود که طی آن کمال اطهاری پژوهشگر توسعه به بحث الگوی توسعه، سیاست‌های اجتماعی و نقش نهاد‌های مدنی در شکل‌گیری آن‌ها پرداخت.

در آغاز این سمینار آنلاین علی اکبر سهیلی عضو حامیان جامعه مدنی ضمن خیر مقدم به حاضران عنوان کرد: در بخش اول این سمینار به الگوی توسعه پرداخته خواهد شد. در بخش سیاست اجتماعی رشد اقتصادی دانش بنیان در پیوند با نظام رفاهی مناسب مورد بحث قرار خواهد گرفت و در بخش سوم نقش نهاد‌های مدنی در دو موضوع الگوی توسعه و سیاست اجتماعی بررسی خواهد شد.

 

کمال اطهاری در آغاز این نشست آنلاین عنوان کرد: چهارچوب این گفتار در چهارچوب اهداف حجم یعنی توسعه فضای حقوقی برای انجمن‌های مدنی، کمک به اصلاح نگرش و رویکرد بخش خصوصی و دولت به جامعه مدنی، نظارت بر مقرراتگذاری دولتی، تلاش برای توسعه فضای گفتگوی حوزه مدنی و سیاسی، و توانمندسازی و گسترش راه‌ها و روش‌های شیوه اداره مطلوب جامعه است. همه این موارد بدون این که دستگاهی فکری به نام الگوی توسعه وجود داشته باشد میسر نخواهد شد.

وی افزود: از آنجایی که انجمن‌های مدنی به سیاست‌های اجتماعی می‌پردازند نه امور سیاسی، پس سیاست اجتماعی جزو دستور کار آن‌ها است و بنابراین با داشتن الگوی توسعه و سیاست اجتماعی است که انجمن‌های مدنی میتوانند نقش پویایی‌بخشی را در جامعه بازی کنند. آن چیزی که مسلم است این است که ایران دچار تله‌های چندگانه توسعه شده است. در ادبیات توسعه یکی از این این تله‌ها شامل تله بهره‌وری و رشد اقتصادی است. دو دهه است که ما رشد بهره‌وری نداریم و رشد اقتصادی ما هم بنا بر استثناء به وقوع پیوسته است. تله بعدی تله محیط زیست است، محیط زیست ما در حال تخریب است و مهاجرت‌های ما به خاطر این تخریب بالا گرفته است و بنا بر تخمین من ۳ میلیون خانوار روستایی به صورت کلی روستا‌های کوچک را رها خواهند کرد. در این شکل مهاجرت بنیانکن خواهد بود.

اطهاری گفت: ازدیاد فقر و نابرابری تله دیگر است که هم کرامت انسانی را زیر سوال میبرد و هم اثر منفی بر رشد اقتصادی می‌گذارد. هر چه می‌گذرد دهک‌های بیشتری به زیر خط فقر می‌روند و نابرابری‌های طبقاتی و جغرافیایی بیشتر می‌شود. تله بعدی سرمایه انسانی است که به خاطر فرار مغز‌ها به وجود می‌آید. هر چه می‌گذارد ژن‌های برتر می‌روند و افرادی کم‌مایه که خود را منتسب به ژن‌های برتر می‌دانند مدیریت جامعه را به دست می‌گیرند. سالانه ۱۰ تا ۲۰ میلیارد دلار فرار سرمایه انسانی را تخمین می‌زنند. یکی از دلایل این که بهره‌وری بالا نمی‌رود در کنار عدم توانایی سیستم در مدیریت همین فرار سرمایه انسانی است.

وی گفت: تله بعدی تله رانت و فساد است که در کشور ما میزان آن بسیار بالا است. در ادبیات توسعه از این بابت به صورت ویژه به ایران می‌پردازند که چگونه تله رانت و فساد ایران را فرو می‌کشد. تله بعدی تله کژکارکردی نهادی است که از عدم مدیریت مناسب و کمبود نیروی انسانی توانمند ناشی می‌شود. این کژکارکردی نهادی به خاطر نبود الگوی توسعه مناسب، نهاد‌های ناقص و رانت و فساد است. در این سیستم پاداش به اندازه تلاش معنا ندارد و هر چه می‌گذرد خلاقیت‌ها از بین می‌رود.

اطهاری عنوان کرد: این تله‌ها در آغاز تا این حد نبودند و اندک اندک بر آن‌ها افزوده شد تا به این حد رسید، در ابتدای دولت روحانی عنوان کردم که ما در آستانه فروپاشی قرار داریم و بسیاری از دولتی‌ها و روشنفکران رسمی معترض شدند که چنین چیزی ممکن نیست و فلانی چه می‌گوید. من متذکر شدم که شوروی در اوج خود فروپاشید نه در حضیض. همانگونه که سیستم شاه در اوج خود فروپاشید. ما به خاطر سخت شدن این تله‌ها در زوالی قرار گرفتهایم که محیط زیست نمونه عینی آن است. از اوج قدرت شوروی تا فروپاشی آن ده سال و از اوج قدرت شاه تا فروپاشی آن چند سالی (۲-۵ سال) بیشتر طول نکشید. اتفاقا همان‌هایی که قبلا میگفتند فروپاشی معنا ندارد امروزه حامی روی کار آمدن نظامی‌ها شده‌اند در حالی که قدرت در ایران از لوله تفنگ بیرون نخواهد آمد بلکه قدرت از لوله تفنگ بیرون خواهد ریخت.

وی افزود: به جای این که تدوین الگوی توسعه در دستور کار قرار گیرد سخن از آمدن نظامی‌ها است، یعنی به جای تغییر شیوه مدیریت، تغییر فرد در دستور کار قرار گرفته است. ما به عنوان روشنفکران و فعالان جامعه مدنی نباید این اشتباه را تکرار کنیم بلکه باید آن کاری را که دولت اراده و دانش آن را ندارد را انجام دهیم، یعنی ارائه الگوی توسعه و سیاست اجتماعی شایسته به جامعه. حاکمیت به رانت رسیده برای نوآوری اراد‌ه‌ای ندارد، چون با انحصار است که میت‌واند رانت‌خواری کند. در ادبیات توسعه این موارد به معنی شروع شدن زوال است. وقتی جامعه مدنی و روشنفکران آن نتواند الگوی توسعه وحدت بخشی را به جامعه ارائه دهند و به قول گرامشی اراده ملی-مردمی را در جهت برنامه جایگزین جهت دهند، فروپاشی به وجود می‌آید و تمام زحمات مردم را از مشروطه تا کنون بر باد می‌دهد. همانگونه که در آلمان و ایتالیای در آستانه جنگ جهانی دوم چنین شد یا با فروپاشی شوروی و بالکانیزه شدن بخشی از اروپای شرقی اتفاق افتاد.

اطهاری تصریح کرد: این امر به لحاظ تاریخی بسیار روشن است و نباید آن را دست کم گرفت. اگر دولت این کار را می‌کند ما نباید سبک بگیریم و باید وظیف‌های که روشنفکران مشروطه بلد بودند و ما بلد نبودیم را انجام دهیم. روشنفکران مشروطه ایران را از دل دو جنگ جهانی بیرون آوردند بدون این که ایران تجزیه شود یا قطع‌های از خاک خود را از دست دهد، چون الگوی توسعه داشتند و توانستند ایرانی که توسط تزار و انگلیس تقسیم شده بود را به شکلی سامان دهند که رضاشاه وظایف آن‌ها را انجام دهد. رضاشاه را امثال فروغ‌السلطنه و مصدق‌السلطنه و داور بودند که شاه کردند. در حال حاضر غروب‌السلطنه‌ها و زوال‌السلطنه‌ها حاکمند که این تله‌ها به وجود آمده است. خیال عبثی است که بیندیشیم با لوله تفنگ جامعه به جایی میرسد.

این پژوهشگر توسعه افزود: آن‌ها به این دلیل وظیفه خود را به انجام رساندند که الگوی توسعه داشتند و فرزند زمانه خود بودند، در امور اساسی با هم وحدت داشتند و اراده مردمی را شکل دادند. از همان زمان که محمدعلی شاه استبداد صغیر را راه انداخت توانستند از ستارخان عیار تا خان خانان یا سردار اسعد بختیاری را بسیج کنند. طیفی که آن‌ها توانستند در راستای اراده مردمی قانع کنند بسیار وسیع بود. این کار را در جامعه‌ای که ۹۵ درصد آن بیسواد بود با دانش خود انجام دادند. دانشی که توانست از لوله تفنگ بیرون بیاید و توسط رضاشاه اجرا شود. در حال حاضر بعضی‌ها می‌گویند شرایط سخت است و دولت نمی‌گذارد کاری کنیم و طوری این حرف را می‌زنند انگار که روشنفکران آن دوران در لای پر قو آن کار‌ها را انجام داده بودند.

وی افزود: داشتن الگوی توسعه از لحاظ ملی و تاریخی برای کم کردن درد و رنج جامعه، و شرمنده نشدن در برابر تاریخ لازم است و باید روشنفکران و فعالان جامعه مدنی آن را به انجام برسانند، از مباحث مغفولی که در انجمن‌های مدنی و روشنفکران مورد توجه است این است که روشنفکران رادیکال در حال بحث درباره جنگ با وال استریت، و برخی دیگر درباره فوکو هستند و با ایران کاری ندارد یعنی درباره الگوی توسعه جامعه خود اندیشه نمی‌کنند. در انجمن‌های مدنی هم این برخورد با جامعه بیشتر دستگیرانه و پساوقوع است. در صورتی که بطور مثال، چون الگوی توسعه کشاورزی ما و نظام بهره‌برداری کشاورزی ما ناقص است بیشترین ضربه را به محیط زیست کشاورزان فقیر می‌زنند. بیش‌بهرهبرداری از منابع آب، جنگل‌تراشی، چرای بیش از اندازه در مراتع در نتیجه نظام بهره‌برداری نامناسب است.

وی گفت: نظام اقتصادی مبتنی بر بورژوازی مستغلات رانتی بخش مهمی از این سیستم است و سالانه ۲۰۰ هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی را تغییر کاربری می‌دهند. بدون الگوی توسعه جایگزین نمی‌توان جلوی چنین مواردی را گرفت و پس از وقوع، واکنش فاید‌ه‌ای ندارد. در صورت واکنش پس از وقوع، بازسازی محیط زیستی که از بین رفته حداقل ۵۰ سال طول می‌کشد. ۳ میلیون دهقانی که قبلا در محیط زیست زندگی می‌کردند و تنوع فرهنگی را حفظ می‌کردند از مناطق کوهستانی به شهر‌ها و سکونتگاه‌های غیر رسمی مهاجرت می‌کنند و بر آسیب‌های اجتماعی و بزهکاری می‌افزایند. ما باید برای صنعت و کشاورزی خود الگوی توسعه داشته باشیم.

کمال اطهاری تاکید کرد: صنعت ما دانش بنیان نشد و بسیاری روشنفکران واژه دانشبنیان را با انبر از میان واژگان توسعه برداشتند. مثل این که صنعتی شدن را با انبر برداریم برای این که صنعتی‌شدن را سرمایه‌داری به وجود آورد و دانش‌بنیان نیز در دامان اقتصاد سرمایه‌داری شکل گرفت. اقتصاد دانش اقتصادی است که در آن دانش نقش اصلی توسعه را بازی می‌کند نه کار و نه سرمایه و نه منابع طبیعی. مارکس در گروندریسه پیشبینی کرده بود که دانش جایگزین کار خواهد شد. این اتفاق افتاده است و در دامن همین سرمایه‌داری هم رخ داده است. گفته میشود سرمایه‌داری برای صنعتی کردن خوب بود، اما اقتصاد دانش را قبول نداریم، در حالی که بدون ورود به اقتصاد دانش، صنایع بزرگ یکی یکی ورشکست می‌شوند. چون بدون این ورود محصول گرانتر درمی‌آید و نمی‌تواند صادرات کند و بقا بیابد. کارخانه ارج را نگاه کنید که در ۱۳۳۸ تاسیس شد و در سال ۱۳۹۸ ورشکست شد. آن زمان در آسیا جزو پیشرفته‌ترین‌ها بود. در آن زمان تنها صادرات کره جنوبی توستری بود که سرباز‌های آمریکایی می‌خریدند. اما با یک الگوی توسعه دانش‌بنیان کره جنوبی به مقصد رسید و در ایران کارخانه ارج ورشکست شد.

وی گفت: در الگوی توسعه منسوخِ، انزواطلبی جزو رادیکالیسم است. اگر صحبت از صادرات کنید می‌گویند میخواهد جهانی شود و با امپریالیسم پیوند بخورد. مارکس به طبقه کارگر فرانسه گفت: شما نمی‌توانید انقلاب سوسیالیستی کنید، چون در این صورت اروپا از شما چیزی نخواهد خرید، و اوضاع بدتر خواهد شد. ما جهتگیری صادراتی نداریم و بسیاری از دانشگاهیان ما فکر میکنند انزواطلبی خوب است، در حالی این شرایط است که وقتی دستمان خالی است و به صنایع پیشرفته‌تری نیاز داریم کره جنوبی و امارات با ما بازی می‌کنند. ما به یک الگوی توسعه دانش‌بنیان نیاز داریم و باید آن را در هر بخش بشناسیم. مثلا اگر کشاورزی ما هوشمند شود میتوان بهره‌وری را بالا برد. با کم کردن مصرف آب و بالابردن بهره‌وری در این حوزه است که فقر کم میشود و مهاجرت از بین میرود.

اطهاری عنوان کرد: در مباحث ما الگوسازی لازم برای برخورد درست وجود ندارد و بعد از وقوع به فکر چاره هستیم. تقریبا تمام صنایع زیر ۱۰۰ نفر استان تهران به دلیل دانش‌بنیان نشدن ورشکست شدند و تنها صنایع بالای ۱۰۰ نفر که از رانت دولتی بهره می‌بردند بر جای ماندند. قیمت خودرویی که گفته می‌شد در زمینه آن به خودکفایی رسیدیم با تحریم دو ساله چند برابر شد. ما نیازمند معنا کردن الگوی توسعه مناسب در همه بخش‌ها هستیم. همان مدیریت شایسته‌ای که جزو اهداف حجم است.

وی گفت: آخر سال درباره حداقل دستمزد چانه‌زنی می‌شود و روزنامه‌ها می‌نویسند سرمایه‌دار خونخوار مزد مناسب به کارگر نمی‌دهد این در حالی است که تولیدکنندگان کوچک و متوسط ما ما در حال نزع هستند. هر اتفاق بدی هم میافتد گردن او می‌اندازند که مازوت میسوزانند و... متاسفانه به خاطر دانش بنیان نشدن ۳۰۰ هزار شغل از ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ در تهران از دست رفت. دولت‌های رانتیر بیش از ۵۰ درصد درآمد خود را از رانت دارند. در ایران ۷ درصد مالیات اخذ می‌شود و آن هم فقط از بخش مولد گرفته می‌شود. دولت مالیات و درآمد نفت را هم می‌گیرد، همین بورژوازی رانتی هر سال قیمت مسکن را ۱۰۰ درصد افزایش می‌دهد، صنایع کوچک و متوسط هم در این شرایط حاکمیت رانت ورشکست می‌شوند، اما همین‌ها هستند که باید مزد حداقل را ۱۰۰ درصد افزایش دهند.

اطهاری گفت: پس دولت چه کاره است؟ در اروپا که سندیکا‌ها و احزاب آزاد وجود دارند، رقم ضریب جینی توزیع ناخالص (توزیع مزد، سود و فاصله مزد‌ها در دم کارخانه) بین ۰.۷ تا ۰.۸ یعنی نزدیک به رقم یک است که نابرابری کامل است، اما وقتی که اروپا با سیستم سیاست اجتماعی خود، ثمرات تولید اجتماعی را بازتوزیع می‌کند، ضریب جینی نزدیک ۰.۳ تا ۰.۳۵ است یعنی نزدیک به برابری، یعنی اگرچه چانه‌زنی برای مزد برابر لازم است، اما محل نزاع اصلی نیست و محل این نزاع اصلی سیاست اجتماعی است که می‌تواند بازتوزیع کند.

وی عنوان کرد: در کشور ما در مورد سیاست اجتماعی همه ساکت هستند. با همه تلاش‌ها ضریب جینی ناخالص با اکتفا به چانه‌زنی در مورد مزد حداقل و امثال آن در ایران فقط می‌تواند یکی دو درصد جا به جا شود. همانطور که اروپا هم فهمیده نمی‌تواند مسئله رفاه اجتماعی را در خود کارگاه حل کند و آن را در سیاست اجتماعی حل می‌کند. مسئله رفاه اجتماعی وظیفه دولت است که پول نفت را می‌گیرد و قدرت دارد، نه این که در زمان تعیین حداقل مزد انجمن‌های کارگری و کارفرمایی را به جان هم بیندازد و از کارفرما چهره مخوفی متصور کند.

 

وی در جمعبندی این بخش عنوان کرد: ما به یک الگوی توسعه دانش بنیان نیاز داریم. در حال حاضر ۳ الگوی توسعه در جهان وجود دارد که یکی از آن‌ها الگوی نئولیبرال است که آخرین نمونه آن ترامپ بود و به نابودی کشیده شد. الگوی توسعه دیگر نوع همگرا یا نئوکینزین‌ها است که اتحادیه اروپا آن را بازار اجتماعی شده می‌نامد، اما در ایران راست مبتذل آن را قبول ندارد و مدام از نئولیبرالیزم دفاع کرده است. الگوی توسعه دیگر دولت توسعه‌بخش است که در مورد ژاپن، کره جنوبی و چین استفاده می‌شود. بیسمارک را اولین ایجاد کننده چنین دولتی می‌دانند. الگوی همگرا و دولت توسعه‌بخش توانسته‌اند به سمت توسعه دانش‌بنیان بروند، این توسعه دانش‌بنیان در کشور‌های در حال توسعه متکی بر کار (کار- دانش) و در کشور‌های نوهمگرا متکی بر سرمایه دانش است.

وی افزود: کاری که باید صورت بگیرد این است که بر اساس الگوی توسعه دانشبنیان، نیروی کار و سیاست‌های اجتماعی و بخش‌های اقتصادی ساماندهی شوند و انجمن‌های مدنی و روشنفکران با پژوهش‌های منضبط این گفتمان را سامان دهند. یک مشخصه اساسی این الگوی توسعه‌بخش این است که رابطه هم افزا بین سیاست اجتماعی و رشد اقتصادی دانش‌بنیان را تعریف میکند. تنها در این حالت است که عدالت میتواند متحقق شود. سیاست اجتماعی یعنی بازتوزیع، بدون رشد اقتصادی بازتوزیع مانند خوردن بذر توسط کشاورز است. این یک ثنویت مانوی بر ذهن دولت و حاکمیت بوده است. نئولیبرالیست‌های مبتذل گفته‌اند رشد اقتصادی و عد‌ه‌ای پوپولیست گفته‌اند که عدالت مقدم است که این دو را در تضادی قرار گرفته است در حالی که توسعه رابطه هم افزای توسعه و عدالت است و الگوی توسعه هم باید این معنی را حمل کند.

فعالان جامعه مدنی می‌خواهند پساوقوع کار کنند

کمال اطهاری در بخش دیگر سخنان خود عنوان کرد: سیاست اجتماعی رابطه هم افزا بین توسعه و عدالت را تعریف می‌کند. وقتی شما فقرزدایی می‌کنید برخورد پساوقوع دارید که بر مبنای نئولیبرال و خرده بروژوا است. دولت رانتی سیاست اجتماعی ندارند و دولت‌های موزع هستند که بخشی از رانت را برای ساکت کردن جامعه توزیع می‌کنند. وقتی دولت احمدی‌نژاد یارانه نقدی را در دستور کار قرار داد همه گفتند سیاستی نئولیبرال است، اما من گفتم این سیاست یک دولت رانتی است.

وی افزود: در سال ۱۳۵۶ برخی جوانان می‌گفتند شاه باید مثل عربستان پول نفت را توزیع کند، اما بعد‌ها برخی از آن‌ها این رویکرد ارتجاعی را کنار گذاشتند. در واقع این نئولیبرالیزم نبود بلکه نئوفئودالیسم بود. یک دولت رانتی است که توزیع می‌کند، رادیکال‌ها هم اگر فقط دنبال فقرزدایی باشند و نه الگوی توسعه و سیاست اجتماعی، با نئولیبرال‌ها و نوفئودال‌ها مشترکند، ولی متاسفانه همین کار را آن‌ها هم می‌کنند. رئیس کمیسیون تلفیق خط قرمز را معیشت مردم می‌داند غافل از این که با یک بودجه یک ساله که نمی‌توان با آن کاری کرد. اگر واقعا خط قرمز او معیشت مردم است باید اقتصاد دانش‌بنیان را توسعه دهد و برای برنامه هفتم کار کند. باید برود و سیاست اجتماعی هم افزا با تولید را تعریف کند.

اطهاری تاکید کرد: متاسفانه روشنفکران رادیکال منتظر فروپاشی وال‌استریت هستند در حالی که تا آن زمان محیط زیست تخریب شده است و وضعیت مردم نابسامانتر شده است. انجمن‌های مدنی هم کار‌های زیادی انجام داده‌اند، اما الگوی منضبطی نداشته‌اند. من پیشنهاد کرده بودم برای به رسمیت شناختن حقوق جمعی درباره آن پژوهش کنیم و در نهایت طرحی ارائه شود و به قانون تبدیل شود، تا بر اساس آن اعتراض به مواردی مانند فروختن تراکم، فروختن فلان طرح جامع، اعتراض به برنامه توسعه نادرست و ... مقدور شود. اما در برابر این پیشنهاد من و پیشنهاد‌های مشابه جامعه مدنی ساکت ماند چرا که همه فعالان جامعه مدنی می‌خواهند پساوقوع کار کنند و برنامه توسعه برای آن‌ها بی‌معنی است. این همان انقلابیگری خرده بورژوازی است که در انجمن‌های مدنی به این شکل خود را نشان می‌دهد که هر انجمن مدنی برای خود یک مغازه است. آخر سال رگ‌های گردن همه ما برای حداقل حقوق باد می‌کند در حالی که به دلیل نبود الگوی توسعه همان کارگر دارد بیکار می‌شود. وقایع آبان را ببینید که چگونه برای جوانان هیچ چیزی جز خشم نمانده بود.

وی گفت: یک پژوهش که جزو اهداف حجم است گشایش حقوقی برای انجمن‌های مدنی است که درست فعالیت کنند. اصل این گشایش حقوق جمعی است که در همه جای جهان به رسمیت شناخته شده است. انجمن‌های مدنی هم فاقد الگوی توسعه و دارای رویکرد فقرزدا هستند، فقرزدایی دولت به شکل چک پول و فقرزدایی انجمن‌ها به شکل دستگیری پس از وقوع است در حالی که ما باید توانمندسازی کنیم. البته برخی انجمن‌ها برای توانمندسازی فعال هستند مانند انجمن حمایت از حقوق کودک.

انجمن‌های مدنی هم پیوندی برای توسعه را سامان دهند

اطهاری در ادامه گفت: اگر الگوی توسعه نوین کشاورزی وجود نداشته باشد توانمندسازی فردی بعد از مدتی بر ضد خود تبدیل می‌شود یا نمی‌تواند با توسعه روستایی هم پیوند باشد، چون نجات روستا در گرو توسعه درونی روستا است. انجمن‌های کارگری و کارفرمایی هم باید بتوانند حقوق نوینی در چهارچوب اقتصاد دانش تعریف کنند. اگر دولت به عنوان نهادی تشکل هراس مانع شکل‌گیری الگوی توسعه شود، روشنفکران رادیکال و انجمن‌های حامی کار باید این کار را انجام دهند.

وی تصریح کرد: با آمدن اقتصاد دانش ۴۰ درصد نیروی کار در خطر بیکاری است، مانند زمانی که ماشین‌آلات آمد و کارگاه‌های صنایع دستی را نابود کرد. در آمریکا ترامپ رای آورد، و به خاطر غفلت رادیکال‌ها و دموکرات‌ها در مصیبت افتاد، غفلتی که در اروپا اتفاق نیفتاد و جامعه آن‌ها درست پیش می‌رود. البته ایتالیا، یونان و اسپانیا که ملغمه سیاست اجتماعی دارند و اقتصاد دانش خود را خوب ساماندهی نکردند دچار بحرانند. در اروپای شرقی هم کشور‌هایی که وارد اقتصاد دانش نشدند بحران وجود دارد. این همان فعالیتی است که انجمن‌های مدنی باید با شناخت از اقتصاد دانش انجام دهند. جرالد میر اقتصاددان بزرگ توسعه عنوان می‌کند کم یاب‌ترین عامل توسعه دانش است، دانش نه همدردی. دانشی که می‌گوید چگونه باید از حقوق کارگر در اقتصاد دانش‌بنیان دفاع کرد، چون طبق گفته ILO حداقل ۴۰ درصد کارگران در معرض بیکاری هستند. حال آنکه در کشور ما برداشتن اقتصاد دانش با انبر، بی‌توجهی به توسعه صنایع با عنوان این که نوعی نئولیبرالیزم است، و بی‌توجهی به هوشمندسازی کشاورزی دیده می‌شود. روستایی که در آن کارآفرینی صورت گرفته به دلیل بی‌توجهی به هوشمندسازی آبیاری آن نابود می‌شود.

اطهاری گفت: برای توسعه باید فعالیت‌های مختلف در یک نقشه راه قرار بگیرند و با هم همپیوند شوند. این همپیوندی باید حجم توسعه را بسازد. من نمی‌گویم انجمن‌ها همه این کار‌ها را با هم انجام دهند، همه انجمن‌ها در رشته‌های مختلف فعالند و می‌توانند با روشنفکران مختلف ارتباط برقرار کنند و این همپیوندی برای توسعه را در بخش‌های مختلف سامان دهند. این کار است که می‌تواند اراده ملی-مردمی را در هنگامی که در حوزه سیاسی هیچ الگویی برای توسعه پایدار و تحقق عدالت وجود ندارد جهت دهد. متاسفانه دولت با بیدانشی و انحصارطلبی حداقل ۷-۸ تله را ایجاد کرده است. دانشگاه‌ها و جناح‌هایی هم که بنا بوده روی الگوی توسعه کار کنند این کار را نکرده‌اند، اما همه آن‌ها بر سر بودجه با هم درگیر می‌شوند.

وی تصریح کرد: برنامه جایگزینی وجود ندارد، اما یک عده با هر کاری که دولت انجام می‌دهد مخالفند. متاسفانه به مرور انجمن‌های مدنی و روشنفکران هم دچار همین بیماری شده‌اند و هر کاری که دولت انجام می‌دهد بعد از وقوع می‌گویند کار بدی است. اما باید دید با این انبوهی که در حال فرو ریختن است چه باید کرد. گرامشی درباره روشنفکران ایتالیایی می‌گوید: «ما فقط به جنگ سرمای‌هداری رفتیم و نتوانستیم برای مردم برنامه‌ای بدهیم که در یک بلوک تاریخی گرد هم آیند، ما دانش لازم را نداشتیم و برای همن فاشیسم بروز کرد، چون فاشیسم به تملق برای همه حرف میزد و ملغمه‌ای به نام ناسیونال سوسیالیسم ساخته بود».

وی افزود: متاسفانه همه قصد دستگیری از فقرا را دارند، از انجمن‌های مدنی گرفته تا دولت همه می‌خواهند پول نفت را سر سفره بیاورند و مانع این سر سفره آوردن را هم نداشتن الگوی توسعه نمی‌دانند بلکه آدم‌های فاسد می‌دانند. این کلمه فساد رایجترین واژگان است، اما ما نباید در تله این بی‌دانشی بیفتیم. اگر کم یابترین عامل توسعه دانش است باید آن را بپرورانیم. این وظیفه اصلی انجمن‌های مدنی و حجم (سازمان‌های جامعه مدنی) است که شبکه ارتباطی آن‌ها را برقرار کند و گفتمان توسعه را به نوعی ساماندهی کند که موارد کلان و هم موارد جزئی را در بر بگیرد.

کمال اطهاری تاکید کرد: هر بار بعد از وقوع یک زلزله انجمن‌ها فعالیت‌هایی انجام می‌دهند و نام آن را توانمندسازی می‌گذارند، اما سوال اینجاست که قبل از زلزله این انجمن‌ها چه باید کنند. در این باره پیشنهاد شده انجمن‌های مدنی با ارگان‌های مسئول درباره سیستم‌های مقاومسازی مذاکره کنند تا به جای سیستم‌هایی که کارایی خود را از دست داده‌اند فعال شود. در این مورد برای مثال بنگاه‌هایی که فعالیت اجتماعی یا فعالیت سبز می‌کنند هزینه‌های ثابت خود را از دولت دریافت می‌کنند و در قبال آن برای خانواده‌ها نقشه تاسیسات می‌دهند. همین کار را می‌توان برای با دوام کردن مسکن روستایی کرد. این همان هدایت و همراهی و مشاور‌ه‌ای است که در دستور کار حجم هم قرار داشته است.

وی تصریح کرد: زمانی من پیشنهاد درست کردن خانه‌های فنی، و آموزش تعاونی‌های روستایی برای با دوام کردن خانه‌ها و پرداخت وام برای بادوامسازی داده بودم. هیچ کدام از این کار‌ها صورت نگرفت و فقط برخی از این‌ها دو بار وام گرفتند، اشتباهات بزرگ در آنجا صورت گرفت و خانه‌ها با وجود وام ۵ درصد خراب شدند. بعد از آن ما می‌رویم برای توانمندسازی اقدام می‌کنیم که پس از وقوع و پسگیرانه است نه پیشگیرانه. پسگیرانه است به این معنا که بعد از نابودی خانواده و سرمایه اجتماعی است چرا که با ساختن خانه نمی‌توان سرمایه اجتماعی را برگرداند.

این پژوهشگر توسعه عنوان کرد: در هر رشته‌ای شما باید الگو داشته باشید وگرنه جاده صاف کن پوپولیسم خواهید شد. فروپاشی جامعه با این تله‌ها در پیش است. در مورد سکونتگاه‌های غیر رسمی، نسل اول آن‌ها کار ثابت داشته و بیمه بوده است. نسل دوم در کارخانه‌های جدید کار کرد و بدون بیمه کافی بیکار شده است و نسل سوم همان نسل آبان ماه بود. فقط به ۹ درصد سکونتگاه‌های غیر رسمی وام بانکی یا مسکن مهر رسید. شما تصور کنید در طبقه متوسط چه کسی می‌تواند بدون وام بانکی یک یخچال بخرد، یعنی از حقوق مدنی ابتدایی خود هم محرومند. نسل سوم نه شغل دارد نه پدرش بیمه است و نه برای وی بیمه بیکاری برقرار شده است، نفتی هم که بر سر سفره آمده پودر شده است و از آن خاطر‌ه‌ای مانده است. شما وقتی می‌گویید باید فقرزدایی کنیم، وقتی می‌گویید مزد حداقل و نمی‌گویید سیاست اجتماعی، وقتی می‌گویید فاسدان و نمی‌گویید اقتصاد دانش فرقی با یک پوپولیست ندارید.

وی تاکید کرد: پساوقوع کار‌های بزرگی صورت گرفته، اما کافی نیست و نمی‌توان به آن تکیه داد (روی آن لمید). این یک جریان است که دیدیم به کجا رسید، چگونه مردم قربانی و شورشگر شدند و چگونه روستا‌ها در حال تخریبند، محیط زیست ما بیشتر تخریب شده و از بازار جهانی بیشتر رانده شدیم. اگر انجمن‌های مدنی و روشنفکران نتوانند به این جامعه در حال زوال الگوی توسعه و سیاست اجتماعی دهند این جامعه درد و رنج بیشتری تحمل خواهد کرد و تمام دستاورد‌های مشروطه و جمهوری اسلامی را از دست خواهد داد.

پرسش و پاسخ

در ادامه این نشست آنلاین برنامه پرسش و پاسخ برگزار شد. آقای اطهاری در پاسخ به این سوال که آیا با توجه به فقر تئوریک موجود آیا توسعه درونزا و اقتصاد مستقل امکانپذیر است، عنوان کرد: خوشبختانه ادبیات توسعه در یک دهه اخیر بسیار توسعه یافته و دقیقتر و مستندتر شده است. در آمریکای لاتین، کمیسیون اقتصادی-اجتماعی سازمان ملل که مدتی به خاطر تئوری انزواطلبی و زیر ضرب نئولیبرالیسم بودن فعالیت آن خاموش شده بود دوباره سربلند کرده و بعد از بحران جهانی ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و بر باد رفتن موفقیت‌های اولیه نئولیبرالیزم که مشخص شد بازندگان آن بیش از برندگانش بودند، این کمیسیون در زمینه توسعه مستندات زیادی ارائه داد. همچنان که کره‌ای‌ها، چینی‌ها و ویتنامی‌ها مستندات زیادی در زمینه تجربه خود ارائه دادهاند. اتحادیه اروپا چندان تسلیم نئولیبرالیسم نشد و با بازار اجتماعی (Social market) شروع کرد و هنوز به آن معتقد است. در این زمینه کار‌های خوب داگلاس نورث هم بسیار ارزنده است.

وی افزود: در ایران فقر تئوریک وجود دارد که به خاطر دانشگاه‌های رسمی ما و حاکمیت اندیشه باریک است، اما در مناقب و منابع نهاد بسیار حرف زده می‌شود، اما در زمینه این که نهادسازی و توسعه نهادی چیست اثری دیده نمی‌شود. در کشور‌های دیگر بحث‌های نهادسازی و روابط خرد و کلان در نهادسازی بحث شده است. من گمان نمی‌کنم برای دادن الگوی توسعه ما باید علامه دهر شویم، بلکه با همپیوند کردن ارتباطات و نیروی فکری میتوان به خوبی پیش رفت. من در کتاب خود که زیر چاپ است درباره سرمشق نوین توسعه روستایی نشان داده‌ام چگونه تجارب جهان را میتوان با وضعیت ایران تطبیق داد.

کمال اطهاری در ادامه گفت: وقتی من روی مسکن اجتماعی کار می‌کردم دریافتم این مسکن ۵ مولفه اصلی دارد از جمله اجاره دولتی، تعاونی، مسکن‌سازی با وام ارزان، اجاره برگ و ... و فقط پیکربندی آن‌ها در کشور‌های مختلف فرق می-کند. من با همین دریافت که ۲۰ سال کار برد سراغ بخش کشاورزی رفتم و در عرض ۲ سال توانستم اصول را استخراج کنم. فقر تئوریک به این ترتیب نیست که برای جبران آن سالیان سال کار کرد بلکه با یک روش‌شناسی درست و با جمعی که بخواهد کار انجام دهد به زودی فراهم می‌شود. این نیست که الگوی توسعه متعلق به سطح کلان است، اگر در سطح خرد انجمن‌ها نتوانند با هم کار کنند و هم افزا شوند در سطح کلان هم کار دشوار است.

وی گفت: متاسفانه ادبیات توانمندسازی شرکت‌های اجتماعی در ایران تولید نشده است. برای نوشتن کتاب‌هایی در این زمینه بودجه زیادی لازم نیست. میتوان دیالوگی را به جای این که «همه این‌ها فاسدند» جایگزین کرد و به قول گرامشی آنتی هژمونی را به کانتر هژمونی تبدیل کرد، کانتر هژمونی به معنای دادن برنامه جایگزین است. شاید اتاق بازرگانی به امور در سطح کلان بپردازد، اما حجم و انجمن‌های مربوط به آن می‌تواند به سطح میکرو و ماکرو بپردازد.

اطهاری در پاسخ به سوال دیگری در زمینه رابطه توسعه دانشبنیان و توسعه جماعت‌محور نیز گفت: توسعه جماعت محور توسعه‌ای جغرافیایی محور است، اما در رشته‌های خاصی، برای نمونه در توسعه روستایی می‌توان توسعه ده بنیان را مطرح کرد. این توسعه جماعت محور در کلان شهر‌ها معنا ندارد. کارخانه‌های بزرگ را هم نمی‌توان جماعت‌محور کرد، و تنها در صنایع کوچک و تکنولوژی‌های خاص مقدور است. سطح کلان نمی‌تواند جماعت محور باشد. در یک فرایند طولانی - بالای صد سال جوامع- به حدی پیشرفته و هم محور می‌شوند که شاید بتوانند جماعت‌محور شوند، اما همین امر مکمل توسعه اقتصاد دانش بنیان است برای این که این توسعه متکی بر کاردانش جماعت محور است، اما شما باید الگوی توسعه دانش بنیان داشته باشید تا تکنولوژی را تولید کنید.

وی گفت: برخی شرکت‌های دانشبنیان در چهارچوب الگوی توسعه نیستند و نتوانستند هوشمندانه جلو بروند، البته در بخش‌هایی جلو می‌روند، اما مانند انجمن‌های مدنی نمیتوانند بخش‌های مختلف را هم بسته کنند. ما یک الگوی توسعه دانش بنیان لازم داریم که هم بتواند تکنولوژی جهانگیر را -حداقل در یکی دو مورد- تولید کند. استفاده از تجربه دیگر کشور‌ها و هم پیوند کردن آن‌ها نیز ضروری است. توسعه جماعت محور هم باید در مورد روستا‌های ایران به کار رود. در چین و کره الگوی توسعه روستا‌ها بر مبنای تعاونی‌ها هستند که ما می‌توانستیم مشابه آن را در مورد شرکت‌های سهامی زراعی انجام دهیم. در کره جنوبی روستاییان برای دریافت وام ارزان جنگل می‌کارند در حالی که در ایران روستاییان یارانه هم می‌گیرند و جنگل‌ها را هم می‌تراشند.

کمال اطهاری در پاسخ به سوال دیگری در زمینه نظارت دولت بر انجمن‌های مدنی و امکان فعالیت در چنین شرایطی عنوان کرد: روشنفکران مشروطه برای فعالیت خود از ناصرالدین شاه یا محمدعلی شاه اجازه نگرفتند، این برنامه را تا حدی ادامه دادند تا رضاشاه آمد. ما قصد انجام فعالیت تقابلی نداریم، اما باید برنامه تولید شود. مارکس عنوان می‌کند دولت شکست دهنده انقلاب موظف است وظایف انقلاب شکست خورده را انجام دهد. این وظایف را روشنفکران مشروطه یک بار در انقلاب مشروطه و یک بار در جنبش ملی به دقت مطرح کردند، رضاشاهی هم یک مرحله از توسعه را انجام داد. ناصرالدین شاه یا محمدعلی شاه برای نوشتن این وظایف به روشنفکران اتاق مخصوص نداده بودند. در زمان جنبش ملی هم قوانینی که دکتر مصدق و سایرین آماده داشتند به انقلاب سفید منجر شد که کارگران را در سهام کارخانه‌ها سهیم می‌کرد. در اصلاحات اراضی بود که نظام ارباب رعیتی چندهزارساله برچیده شد. امروزه گفته میشود دولت نمی‌گذارد انجمن‌های مدنی یا روشنفکران فعالیت کنند. بالاخره ما یا ما کنشگر و روشنفکر هستیم یا نیستیم.

اطهاری در پاسخ به سوالی در زمینه استفاده از الگوی توسعه سنگاپور نیز عنوان کرد: سه الگوی توسعه در جهان به دولت توسعه‌بخش منجر می‌شود. سنگاپور یک جزیره است. کره جنوبی یک کشور بزرگ است و سیستم مخصوص خود را دارد. چین هم در جهان تکرارناپذیر است. الگوی دیگر -برزیل البته نه در زمان بولسونارو- است. وقتی لولا (رئیس جمهور سابق برزیل) خواست عدالت را برقرار کند الگوی توسعه خوبی انتخاب کرد، اما با کسر بودجه زیاد عدالت را برقرار کرد و موضوع جهانی شدن را دست کم گرفت. هم قرض زیاد بالا آورد و صنایع آن در رقابت با چین، کره جنوبی و مکزیک کم آورد. با این که نهاد‌های مدنی را فعال کرد و توسعه جماعت‌محور را به معنای عدالت‌خواهی و بودجه‌ریزی مشارکتی برپا کرد وقتی حکومت به روسف رسید، روسف با کسر بودجه بالا و صنایع غیر رقابتی مواجه شد. شما نمی‌توانید در اقتصاد جهانی همینطوری بمانید و باید صادرات کنید تا کسری بودجه نیاورید. اگر بیش از حد هم خرج عدالت شود و به اقتصاد دانش و نوآوری پرداخته نشود کارگران بیکار می‌شوند. در نهایت بولسوناروی فاشیست پرورده شد.

وی در پایان گفت: تجربه برزیل نشان میدهد اکتفا به مباحثی مانند توسعه جماعت محور بدون توجه به الگوی توسعه، ما را تبدیل به جاده صافکن فاشیسم میکند. باید با دقت زیادی به این مباحث پرداخت. هگل معتقد بود ایرانی‌ها چیزی بین شرق و غرب هستند و ما یک الگوی ترکیبی بین دولت توسعه‌بخش و دولت‌های اروپایی می‌خواهیم. اگر دولت نگذارد این الگو تحقق یابد باید روشنفکران و نهاد‌های مدنی اقدام کنند. اگر دولت به حرف نهاد‌های مدنی و روشنفکران گوش دهد از سقوط خود و کشور جلوگیری می‌کند، اما اگر گوش ندهد کشور به نوعی مثل آلمان و ژاپن میشود، چون الگو دارد. ایران در دور‌ه‌ای بین مشروطه و آمدن رضاشاه که در حال تجزیه بود به یک مرتبه ایران مقتدری شد چرا که الگوی توسعه داشت.

کمال اطهاری تصریح کرد: جامعه مدنی ضعیف فروپاشی را کامل و به سمت جنگ داخلی می‌برد. من از این نمی‌ترسم که دولت در اثر بحران فروبریزد بلکه از آن می‌ترسم که جامعه بر اثر نداشتن اراده ملی و اجتماعی فروبپاشد که این نوع فروپاشی یک فروپاشی واقعی است. اگر روشنفکر‌های جامعه مدنی نتوانند وظیفه خود را برای دادن الگوی توسعه و وحدت بخشی به اراده ملی مردمی انجام دهند کل جامعه از هم فرومی پاشد.

در ادامه این وبینار آنلاین آقای سهیلی عنوان کرد: بنابر گفته‌های شما بخشی از جامعه مدنی به جای رفتن به سراغ رویداد‌های پساوقوع باید به سمت رویدا‌های پیشاوقوع با تکیه بر الگو‌های توسعه‌ای برود تا از روند فروپاشی جلوگیری یا آن را کند کنند، اطهاری نیز گفت: نهاد‌های جدید با باور به یک الگو به دست می‌آید. این الگو را توانستند در جامعه مشروطه به یک جامعه بیسواد بدهند، مصدق به گونه‌ای توانست این باور را به مردم دهد که هر چند خودش در اثر کودتا سرنگون شد کودتاچی تا آخر عمر نامشروع بود و همه قوانینی که او گذاشته بود فرزندان مشروطه در بدنه سازمان برنامه محقق کردند. برای همین است که در دوران شاه ما تله توسعه نداریم، حداقل این که عقلانیت ابزاری وجود داشت و از یک الگو تبعیت می‌شد. ما باید الگو داشته باشیم. قوانین و بودجه از این الگو تبعیت می‌کند و برای همین مسخره است که معیشت مردم با یک بودجه چاره اندیشی شود.

وی در پایان گفت: بعد از انقلاب برخی گفتند ما باید بومی‌سازی کنیم و به جای چرخ پیکان چرخ گاری گذاشتند، برخی گفتند ما باید ضد امپریالیست شویم و به جای چرخ پیکان چرخ تراکتور گذاشتند، برخی گفتند ما باید غربی شویم و به جای چرخ پیکان یک چرخ پورشه گذاشتند، در نتیجه این دستگاه کار نمی‌کند. انمیدانند که در دوره رضا شاه هم  آدم‌هایی الگو داده بودند و بر اساس آن نهادسازی شده بود تا اجزای ماشین به هم بخورد. این کار‌ها در دوران دیکتاتوری انجام شده و نمی‌توان گفت رضاشاه مصدق یا داور را باد میزده است.

اطهاری گفت: قواعد نهادسازی در ایران کار نشده است. در آستانه انقلاب الگو نداشتیم، مجموعه روشنفکران مذهبی، دگراندیشان، فعالان مدنی و ... مانند روشنفکران مشروطه دارای الگوی مشترک نبودند. روشنفکران مشروطه اختلاف هم داشتند، اما چهارچوب الگوی آن‌ها یکی بوده است، قانونسازی آن‌ها هم از آن الگو تبعیت میکرده و برای همین اجرای ماشین مدام کامل میشده و مثل درخت رشد میکرده است.

وی در پایان گفت: وقتی شما الگوی توسعه نداشته باشید نمی‌توانید باور لازم را به مردم بدهید تا مردم بفهمند برای آینده چه می‌خواهند و حول آن وحدت یابند. به قول گرامشی روشنفکران باید به جای آنتی‌هژمونی، کانترهژمونی را به جامعه عرضه کنند تا جامعه بتواند به سوی تمدن والا با اراده ملی- مردمی گام بردارد.