بحرانهای ملی، چه اقتصادی، چه اجتماعی و چه زیستمحیطی، واقعیتهای تلخی هستند که جوامع مختلف را در مقاطع گوناگون تاریخ به چالش میکشند. در میان این طوفانها، سازمانهای مردمنهاد همچون چراغهایی در تاریکی عمل میکنند؛ نهادهایی که از دل جامعه برخاسته و با اتکا به نیروی داوطلبانه و مشارکت مردمی، نقشی حیاتی در مدیریت، کاهش و عبور از بحرانها ایفا میکنند. این نوشته، حاصل سالها تجربه زیسته در میدان عمل و مشاهده نزدیک عملکرد این سازمانها در شرایط بحرانی است.
سازمانهای مردمنهاد که بر پایه مشارکت داوطلبانه شهروندان، استقلال از حاکمیت و هدف غیرانتفاعی شکل میگیرند، در واقع تجلی اراده جمعی مردم برای حل مسائل خود هستند. این نهادها که در فضای میان خانواده و دولت قرار میگیرند، پل ارتباطی میان نیازهای واقعی جامعه و ساختارهای رسمی قدرت محسوب میشوند. قدرت واقعی آنها نه از منابع مالی یا اختیارات قانونی، بلکه از اعتماد اجتماعی، انعطافپذیری و توانایی بسیج سریع منابع انسانی نشأت میگیرد.
در مقابل، بحرانهای ملی وضعیتهایی هستند که نظم معمول جامعه را بر هم میزنند، ساختارهای موجود را به چالش میکشند و نیازمند پاسخهای فوری و خلاقانه هستند. این بحرانها میتوانند ناشی از بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل، چالشهای اقتصادی مانند تورم و بیکاری، یا تنشهای اجتماعی مانند نابرابری و تبعیض باشند. آنچه همه این بحرانها را به هم پیوند میدهد، نیاز فوری به همبستگی اجتماعی، بسیج منابع و اقدام جمعی است.
تجربه نشان میدهد که سازمانهای مردمنهاد و نهادهای دولتی، علیرغم تفاوتهای ماهوی، اشتراکات مهمی در مواجهه با بحرانها دارند. هر دو به دنبال خدمت به جامعه، کاهش آلام انسانی و بازسازی نظم اجتماعی هستند. هر دو نیازمند منابع، مشروعیت و همکاری مردم برای موفقیت در مأموریت خود میباشند. این اشتراکات بنیادین نشان میدهد که همکاری و همافزایی میان این دو بخش نه تنها ممکن بلکه ضروری است.
اما تفاوتهای مهمی نیز وجود دارد که درک آنها برای مدیریت مؤثر بحران حیاتی است. سازمانهای مردمنهاد از انعطافپذیری بالا، سرعت تصمیمگیری و نزدیکی به مردم برخوردارند، در حالی که نهادهای دولتی از منابع گسترده، اختیارات قانونی و ساختارهای منظم بهرهمند هستند. سمنها بر اساس اعتماد و مشارکت داوطلبانه عمل میکنند، اما دولت بر اساس قانون و الزام حقوقی. این تفاوتها به جای آنکه مانع همکاری باشند، میتوانند مکمل یکدیگر عمل کنند.
نظام ارزشی حاکم بر سازمانهای مردمنهاد که بر همبستگی، همدلی، مسئولیت اجتماعی، شفافیت و پاسخگویی استوار است، سرمایه معنوی مهمی برای جامعه در شرایط بحران محسوب میشود. این ارزشها که در عمل روزمره این سازمانها تجلی مییابند، الگویی برای رفتار جمعی در شرایط سخت ارائه میدهند. از سوی دیگر، ارزشهایی مانند نظم، قانونمداری، عدالت رویهای و برابری که در ساختارهای دولتی نهادینه شدهاند، چارچوبهای لازم برای اقدام منسجم و فراگیر را فراهم میآورند.
تجربه بحرانهای متعدد در ایران و جهان نشان میدهد که سازمانهای مردمنهاد در مراحل مختلف بحران نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. در مرحله پیش از بحران، این سازمانها با آموزش، آگاهسازی و ایجاد ظرفیتهای محلی، آمادگی جامعه را افزایش میدهند. در لحظه وقوع بحران، با بسیج سریع نیروهای داوطلب، جمعآوری کمکها و ارائه خدمات فوری، نقش امدادی حیاتی دارند. در مرحله پس از بحران نیز با برنامههای بازسازی، توانمندسازی و احیای روحیه جمعی، به بازگشت جامعه به حالت عادی کمک میکنند.
مسیر موفقیت سازمانهای مردمنهاد در مواجهه با بحرانهای ملی مستلزم رعایت اصول و الزامات خاصی است. نخست، تقویت ظرفیتهای درونی از طریق آموزش نیروی انسانی، توسعه سیستمهای مدیریتی و ایجاد ذخایر استراتژیک ضروری است. این آمادگی درونی به سازمانها امکان میدهد در لحظه بحران به سرعت و با کارایی بالا وارد عمل شوند.
ایجاد شبکههای همکاری و ائتلافسازی گام مهم دیگری است. هیچ سازمانی به تنهایی قادر به مواجهه با بحرانهای بزرگ نیست. شبکههایی که سازمانهای مختلف را با تخصصها و توانمندیهای متنوع به هم پیوند میدهند، قدرت پاسخگویی جمعی را چندبرابر میکنند. این شبکهها باید قبل از وقوع بحران شکل گرفته، تمرین شده و آماده عمل باشند.
شفافیت و پاسخگویی اصل حیاتی دیگری است که اعتماد عمومی را جلب و حفظ میکند. سازمانهایی که در مصرف منابع، تصمیمگیریها و نتایج عملکرد خود شفاف عمل میکنند، از حمایت پایدار مردم برخوردار میشوند. این اعتماد، سرمایهای است که در شرایط بحران ارزش آن چندبرابر میشود.
حفظ استقلال در عین همکاری با نهادهای دولتی، تعادل ظریفی است که باید رعایت شود. سازمانهای مردمنهاد باید بتوانند ضمن همکاری سازنده با دولت، استقلال فکری، مالی و عملیاتی خود را حفظ کنند. این استقلال به آنها امکان میدهد صدای مستقل مردم باشند و در صورت لزوم، نقش نظارتی و انتقادی خود را ایفا کنند.
توجه به ابعاد روانی و اجتماعی بحرانها، نقطه قوت مهم سازمانهای مردمنهاد است. این سازمانها با درک عمیق از بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه، قادرند علاوه بر رفع نیازهای مادی، به التیام زخمهای روحی و بازسازی سرمایه اجتماعی نیز بپردازند. حضور داوطلبان که خود از میان مردم برخاستهاند، احساس همدلی و همبستگی را تقویت میکند.
نوآوری و خلاقیت در یافتن راهحلها، ویژگی دیگر سازمانهای موفق است. بحرانها معمولاً وضعیتهای بیسابقهای ایجاد میکنند که نیازمند راهحلهای جدید هستند. سازمانهایی که فضای آزاد برای تجربه، یادگیری از خطا و نوآوری دارند، بهتر میتوانند با چالشهای غیرمنتظره مواجه شوند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که موفقترین پاسخها به بحرانهای ملی زمانی رخ داده که همکاری مؤثری میان سازمانهای مردمنهاد، نهادهای دولتی و بخش خصوصی شکل گرفته است. هر کدام از این بخشها نقاط قوت خاص خود را دارند که در کنار هم، ظرفیت پاسخگویی جامعه را به طور چشمگیری افزایش میدهند.
البته چالشهایی نیز وجود دارد. محدودیت منابع مالی، موانع قانونی و بوروکراتیک، فقدان اعتماد متقابل میان بخشهای مختلف، و گاهی رقابتهای ناسالم، از جمله موانعی هستند که کارایی سازمانهای مردمنهاد را کاهش میدهند. غلبه بر این چالشها نیازمند اراده سیاسی، اصلاحات قانونی و تغییر نگرشها است.
نقش رهبری در سازمانهای مردمنهاد، به ویژه در شرایط بحران، تعیینکننده است. رهبرانی که از دانش تخصصی، مهارتهای مدیریتی، شجاعت اخلاقی و توانایی الهامبخشی برخوردارند، میتوانند سازمان را در شرایط سخت هدایت کنند و از فرصتهای موجود در دل بحران برای تقویت و توسعه سازمان استفاده نمایند.
این فرآیند مواجهه با بحران، زمانبر است و نیازمند صبر، استقامت و نگاه بلندمدت میباشد. بحرانها معمولاً در چند موج رخ میدهند و تأثیرات آنها ممکن است سالها ادامه یابد. سازمانهایی که برنامهریزی بلندمدت دارند و برای ماراتن آمادهاند، نه برای دوی سرعت، موفقتر عمل میکنند.
در پایان باید تأکید کنم که سازمانهای مردمنهاد نه جایگزین دولت هستند و نه رقیب آن. آنها مکمل نهادهای رسمی محسوب میشوند و نقشی حیاتی در تقویت تابآوری اجتماعی، ایجاد سرمایه اجتماعی و پر کردن خلأهایی که نهادهای رسمی قادر به پوشش آنها نیستند، ایفا میکنند. قدرت واقعی یک جامعه در مواجهه با بحرانها، در توانایی آن برای بسیج همه ظرفیتها، از جمله نیروی عظیم سازمانهای مردمنهاد نهفته است.
آنچه امروز نیاز داریم، ایجاد محیطی حمایتی برای رشد و توسعه سازمانهای مردمنهاد، تسهیل همکاری میان بخشهای مختلف، و به رسمیت شناختن نقش حیاتی این سازمانها در مدیریت بحرانهای ملی است. جامعهای که از سازمانهای مردمنهاد قوی، فعال و مستقل برخوردار باشد، جامعهای تابآور، منسجم و آماده برای مواجهه با چالشهای آینده خواهد بود.
این مسئولیت تاریخی همه ماست که با حمایت از سازمانهای مردمنهاد، مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه، و ایجاد فرهنگ همیاری و مسئولیتپذیری اجتماعی، ظرفیت جامعه برای مواجهه با بحرانها را تقویت کنیم. بحرانها اگرچه تهدیدهایی جدی هستند، اما میتوانند فرصتی برای بازسازی، نوسازی و تقویت بنیانهای اجتماعی نیز باشند، به شرط آنکه با آمادگی، همبستگی و خرد جمعی با آنها مواجه شویم.