مریم جهان پناه/ نحیف و لاغر است، از ته چشمان خرمایی رنگ خسته و غمگینش نگرانی و اضطراب تراوش میکند، شکل و شمایلش به بچههایی که از صبح تا شب در کوچهها می چرخند و از تعطیلی مدرسه لذت می برند نمیخورد، پیراهن چهارخانه چرک و کهنهای به تن دارد. جزو کودکانی است که در «مؤسسه رویش نهال جوان» جایی که کودکان کار وخیابان به آنجا رفت و آمد دارند آموزش میبیند. نگاه خستهاش را به من میاندازد، دستان کوچکش را که لابه لای ناخنهایش رنگ سیاهی به چشم میخورد آنقدر به هم فشار میدهد مثل اینکه قرار است اتفاقی بیفتد.
استرس تمام وجودش را گرفته آنقدر هول است که مجال نمیدهد تا حرف هایم با خانمی که در آنجا کار میکند تمام شود. جالب است که مثل برق آمده وحالا میخواهد برقآسا برود.سنش را جمع بزنی به تعداد انگشتان دستت نمیرسد.«خانم زود باش، زود باش من میترسم.»
از کی؟
از صاحبکارم.
چرا؟
دعوام میکنه، آخه خیلی بداخلاقه اگه دیر کنم پولمو نمیده.
اسمت چیه؟
غریب شاه.
چند سالته؟
14
می تونی چند دقیقه با من حرف بزنی ؟
نه باید برم سر کار.
مگه کارت چیه ؟
تو مغازه کار میکنم.
چند ساعت در روز کار میکنی؟
از 8 صبح تا 10 شب.
چقدر درآمد داری؟
ماهی 450 هزار تومن.
پولاتو چی کار میکنی ؟
میدم به مادرم.
بابا داری ؟
آره.
الان کجاست؟
تو رستوران کار میکنه.
پس تو چرا کار میکنی؟
پولشو لازم دارم.
نمیخوای درس بخونی تا باسواد بشی؟
چرا ولی نمیتونم وقت درس خوندن ندارم.
چند تا بچهاید؟
دوتا خواهر، سه تا برادر.
از چند سالگی کار میکنی ؟
از 6 سالگی.
از اول تو مغازه کار میکردی؟
نه اول فال میفروختم سه سالی هست که مغازه کار میکنم.
می خوای کارتو ادامه بدی ؟
آره چون بابام نمیذاره میگه باید کار کنی.
مامانت کار میکنه؟
نه.
صاحبکارت مهربونه؟
نه باهام بد رفتاری میکنه.
اینجا درس میخونی؟
مدتی اینجا اومدم ولی صاحبکارم دیگه اجازه نداد بیام و ادامه بدم.
تا کلاس چندم خوندی؟
اول
خسته نمیشی؟
نه عادت کردم.
صاحب کارت چطوری اذیتت میکنه؟
وقتی عصبانی میشه کار زیادی بهم میده.
حرفهایم با غریب شاه تمام نشده در یک چشم بهم زدن 10، 15 تا کودک کاردیگر با چهرههای متفاوت ، دورم حلقه میزنند. از 7 سال تا 16 سال، برایم جالب است که چطور در یک لحظه این همه بچه اینجا جمع شدند.از آنها میخواهم در کلاس بغلی که آموزش میبینند بنشینند تا تک تک هم از کارشان هم از نحوه درس خواندنشان بگویند. وارد کلاس میشوم اتاقی ساده که بخشی از سالن طبقه پایین آپارتمان دو طبقهای نسبتا قدیمی را به خود اختصاص داده. چند تا صندلی مثل صندلی مدرسه کنار هم چیده شدهاند و دو تخته وایت برد سرجمع به فضا شکل کلاس درس را داده. کودکان کاردر اینجا بصورت دورهای صبحها آموزش میبینند. معلم دارند، امتحان دارند، کارنامه میگیرند و...درست مثل مدرسه با این تفاوت که مدرسه شهریه می گیرد، اینجا نمیگیرد، همه چیز رایگان است حتی لوازم التحریر.
بچهها مرتب کنار هم نشستهاند تا حرف بزنند.قیافههایی مظلوم ولی در عین حال تخس و وروجک.»
خانم! من همه پولامو جمع کردم تا به آرزوم برسم.
مگه آرزوت چیه؟
آخه مامانم کمرش شکسته میخوام همه پولامو بدم تا کمرش درست بشه.
مگه چقدر پول جمع کردی؟
7 میلیون
اسمت چیه؟
حسن
چند سالته که این همه پول جمع کردی؟
10 سالمه ولی از 7 سالگی فال میفروشم روزی 30 هزار تومن.
خانم من همه پولامو قایم میکنم.
چرا؟
خیلی دوست دارم بزرگ که شدم ماشین یا موتور بخرم ولی مامانم مریضه و باید خوب بشه.
بابات کار میکنه؟
نه معتاده.
چند تا خواهرو برادر داری؟
5 تا، برادرم گچکاره.
چند کلاس درس خوندی ؟
تا دوم ابتدایی ولی میخوام ادامه بدم.
کجا درس میخونی ؟
اینجا تو همین کلاس، از ساعت 4 بعدازظهر تا 10 شب هم کار میکنم
شریف برادر حسن سر صحبت را با من باز میکند.
خانوم منم جوراب میفروشم.
چند؟
روزی 10 هزار تومن کاسبم.همشو میاندازم تو قلکم نگه میدارم برای مامانم.
تو هم آروزت مثل آرزوی حسنه؟
بله
مامانت چند سالشه ؟
32
چند سالته؟
9 سال. از 7 سالگی کارمو با فال فروختن شروع کردم حالا5 میلیون تومن پول دارم.
اگه بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی؟
معلم
چرا؟
برای اینکه بچه هارو باسواد کنم.
کلاس چندمی؟
دوم
در حین صحبت با شریف نگاهم به جثه کوچکی میافتد که در لابهلای بچهها گم است. او هم کودک کار است.
اسمت چیه؟
حفیظالله ولی معروفم به پوزک.
چرا؟
چون شیطونم.
چند سالته؟
7 سالمه ولی از 5 سالگی فال میفروشم و حالا هر شب با بابام جوراب و تی شرت میفروشم.
یعنی ساعت چند؟
از 5-6 بعدازظهر کارمون شروع میشه تا 12 شب.
درآمدت چقدره؟
10 هزار تومن.
چی کار میکنی؟
کرایه خونه میدم.
دوست داری چی کاره بشی ؟
دکتر
سواد داری؟
کلاس اولم.خانم خیلی دوست دارم پولدار بشم.
غذا چی میخوری ؟
خانم ما ظهرا خودمونو با کیک ونوشابه و ساندیس سیر میکنیم.
غذا چی دوست داری؟
کوبیده، جوجه و پیتزا.
محمد هم یکی از کودکان کاری است که 11 سال دارد وخرج خانوادهاش را در میآورد.ماهی 200 تومان.100تومان خرج خانه میکند و بقیه را برای خودش نگه میدارد ولی پس اندازی ندارد.کارش شاگردی در یک مغازه سوپر مارکت است.سوادش به اول ابتدایی بیشتر قد نمیدهد.آرزو دارد موتور بخرد و پلیس شود.از بودن در اینجا راضی است.
اما علی پسربچه 16 ساله با موهای تراشیده، خوشروتر از بقیه وول میخورد تا از بقیه عقب نماند و مثل دوستانش حرف بزند.شر و شورترازهمه بچههایی به نظر میرسد که حضور دارند.
کارت چیه؟
از 8 سالگی تو تره بار کار میکردم ولی الان کار ندارم.
چرا؟
فعلاً کار نیست.
پول داری؟
نه همه پولامو دادم مامانم که مریضه.
مگه بابا نداری؟
چرا کارگر ساده است.
چند کلاس سواد داری؟
تا کلاس سوم ابتدایی.
آرزوت چیه ؟
ماشین شاسی بلند بخرم اونم تو 24 سالگی.
بچههای اینجا آرزوهای دیگری هم دارند، یکی میخواهد موتور بخرد، یکی اسلحه برای دفاع از خودش و خانواده اش. دیگری هم دوست دارد درکارگاه موتورسازی کار کند و موتور بسازد و...
سیامک هم که 16 سال دارد و کارش را با گچ کاری شروع کرده حالا جزو شاگردان ممتازی است که در قلم چی رتبه سوم را بدست آورده ودوست دارد دکترای شیمی بگیرد.
با یکی از مادرانی که آمده آموزش ببیند سر صحبت را باز میکنم. اینجا چه میکنید؟
اومدم تا از کلاسهای اینجا استفاده کنم.
چی یاد میگیرین؟
سوزن دوزی.
کار دیگه هم بلدی ؟
آره پته دوزی.
راضی هستی ؟
بله اینجا خوبه وخوبتر اینکه همه چی رایگانه.
مرکزی برای ارائه خدمات روزانه به کودکان کار و خیابان
به قصد دیدن یکی از آن دو مرکزی که درتهران برای کودکان کار و خیابان خدمات روزانه ارائه میدهند راهی فرحزاد شدهام. ضلع غربی میدان فرحزاد انتهای کوچه استخر، چسبیده به پارک، آپارتمان دو طبقهای که بر سردرش «مؤسسه رویش نهال جوان» حک شده را میبینی. وارد که میشوی طبقه بالا آن دو اتاق یکی برای مدیر مؤسسه ودیگری برای آموزش مادران همین کودکان کار تعبیه شده است.مادران کودکان نیزدرکنار آنها آموزش میبینند، سوزن دوزی، پته دوزی، مهارت زندگی، بهداشت فردی از جمله آموزش هایی است که به گفته مدیر مؤسسه رویش نهال جوان به مادران داده میشود. بیشتر علاقهمندم جایی را که کودکان کار (دختر و پسر)آنجا درس میخوانند را ببینم سراغ کلاس درس را میگیرم و من را به طبقه پایین مؤسسه راهنمایی میکنند. سالن نسبتاً کوچکی که ورودی آن دو میز برای دو نیروی کادر آنجا گذاشتهاند.علاوه بر آنها 15 نفر دیگر از معلم تا کارکنانش آنجا کار میکنند.سالن با دیوار کاذب جدا شده تا بخشی از آن برای کلاس درس بچهها اختصاص یابد.همین وهمین خیلی مختصر وساده.فضای کوچکی است ولی در همین فضا آنطور که کیهان ضیایی مهر میگوید، حداقل روزانه 120 تا 130 نفر میآیند ومی روند و آموزش میبینند.با مدیر مؤسسه سر صحبت را باز میکنم او که مدیر و رئیس هیأت مدیره «مؤسسه رویش نهال جوان» است میگوید: نگاه به کودک در جامعه ما مثبت است ولی باید برای مطالبه گری و اعلام نیازها اطلاع رسانی کرد.ولی اینکه گره کور کجاست باید آسیبشناسی شود.
او میافزاید: پایه کار سازمان های مردم نهاد مشارکت های مردمی و خیرینی است که وجود دارند ولی وقتی وارد کار میشوی کار زیاد و هزینهبر است.مثلا همین مؤسسه؛ در سال 84 آرزو داشتیم که 100 بچه را پذیرش کنیم و روی آنها کار کنیم ولی الان 700 خانواده داریم، 3هزار ورودی و 1500 بچه.این آمار کلان به طور قطع همه آن فعالیت هایی که ما قرار بود برای بچهها انجام دهیم را تحت تاثیر قرار می دهد.یعنی از سهم هرکودک کم میشود.
او تصریح میکند:اگرچه 10سالی میشود که این مؤسسه راهاندازی شده است ولی همچنان مشکل داریم.
ضیایی مهر یکی از مشکلات موجود را قوانینی میداند که از سه منظر قابل بررسی است.
به اعتقاد او قوانین ما یا ضعیف است و یا اجرا نمیشود ویا اصلاً قانون نداریم.به هرحال ما پیماننامه کودک را پذیرفتهایم که باید در جاهای مختلف اجرا شود.باید گفت که ما خیلی از مواردی را که پذیرفتیم از نظر درمان، بهداشت و...را به خوبی انجام نمیدهیم یا ناقص انجام میدهیم و این امر موجب میشود تا ما در یک فشار منفی کار قرار گیریم.
مدیر این مؤسسه میگوید: با این وجود همه دغدغه ما این است که همه مشکلات را کنار هم گذاشته و آن را رفع کنیم تا از بحران جلوگیری کنیم.
او تأکید میکند پدیده کار کودک خیابان یک پدیدهای نیست که منحصر به کشور ما باشد بلکه یک پدیده جهانی است.آمار بسیار بالایی از بهره کشی و کودک کار داریم ولی افرادی مثل ما با چند هدف وارد این کار میشوند یکی حذف کار کودک که پروسه پیچیدهای دارد، کم کردن کار کودک که ما موفق بودیم چون همین که کودک کار بیاید ودر مؤسسه ما بنشیند و آموزش ببیند آن هم 3 تا 4 ساعت این خود میتواند از ساعت کار او بکاهد ودر نهایت شخصیت شناسی آنها که به نوعی احساس امنیت میکنند.
او با اشاره به اینکه 70 درصد از کودکانی که به این مؤسسه میآیند اتباع بیگانه هستند بیان میکند: همه خدماتی که ما اینجا به بچهها میدهیم رایگان است.امسال ما 375 بچه را به مدرسه هدایت کردیم ولی متأسفانه بچهها به دلیل هزینههایی که باید به مدرسه میدادند دچارخروج روانی شدند ودوباره برگشتند.
او در ادامه یادآور میشود: بچهها نمیتوانند چند ساعت بیشتر اینجا باشند چون خانوادهها اجازه نمیدهند از این رو باید کار هم بکنند. او درباره اینکه چقدر بهزیستی از مؤسسه حمایت میکند میگوید: بهزیستی یکی از متولیان کار ماست و تا آنجا که بتواند کمک میکند.در طول سال تقسیماتی دارد ونظارت میکند شاید نیاز ما زیاد است ولی حمایت میکند.ما در همان سال اول با مراجعه به محل کار، خانه و کارگاههایی که کار میکردند توانستیم دوهزارو350 کودک کار را شناسایی کنیم.
مدیر و رئیس هیأت مدیره مؤسسه درباره نحوه کار دختران نیز میگوید: در منطقه فرحزاد زمینه کار فراهم است در این منطقه با وجود باغهای فراوان و فصل گردوچینی و بادام ونخود و باقلا پاک کنی دختران میتوانند در خانه کار کنند.البته دستمزد آنها بسیار پایین است که با صاحبکار آنها صحبت کردیم تا دستمزد آنها را افزایش دهند.یعنی به ازای هر گونی 5 هزار تومان میگرفتند که در حال حاضر به 12 هزار تومان افزایش یافته است در واقع دختران ما به نوعی کارگران و شاغلین بدون درآمد هستند.از طرفی به دلیل اینکه با باقلا سروکار دارند با کم خونی روبرو هستند که ما بارها آنها را آهن تراپی کردیم. پسران هم پدران دوم محسوب میشوند.
ضیایی مهر میافزاید:یکی دیگر از کارهای ما توانمندسازی مادران است.80 خانم داریم که کار صنایع دستی انجام میدهند.آموزشهای متعددی هم دیدهاند.محصولات و کارهای دستی خود را در غرفهها به معرض فروش میگذارند واز این طریق درآمد زایی میکنند البته شاید در ماه بیش از 150 هزار تومان نباشد ولی از این کار خوشحالند.
او درباره دادن یک وعده غذای گرم به کودکان کار میگوید: ما صبحانه میدهیم. اوایل شروع به کار مؤسسه شیر میدادیم که متأسفانه به دلیل افزایش قیمت شیر این ماده غذایی از وعده صبحانه آنها حذف شد.ولی در طول هفته دو بار مواد غذایی توسط خیرین در بین بچهها توزیع میشود از کیک گرفته تا حتی لقمه. چون بچههایی که اینجا میآیند گرسنه هستند.
او میگوید: بعد از طرح فرمان ما موفق نشدیم بچهها را به مدرسه برگردانیم چون خروج روانی داشتند واین یکی از مشکلاتی است که داشتیم.حتی شهریه بچهها را بصورت اقساطی پرداخت میکنیم چون هنوز کارنامه برخی از بچهها به دلیل پرداخت نشدن شهریه توزیع نشده است.
او بیان میکند: ما از 7 سال تا 18 سال پذیرش داریم که از همه آموزش های ما استفاده میکنند.ولی این بدان معنی نیست که بعد از 18 سال رهایشان کنیم بلکه در هزینه دانشگاه و... کمک و راهنمایی میشوند.ما کودکان کاری داشتیم که وارد دانشگاه شدند.البته کودک در خانواده معنی پیدا میکند. وقتی ما کودک را تحویل گرفتیم ضرب در تعداد بچه، مادر مریض، پدر معتاد وهزار چیز دیگر شد حتی برای بچههای صفر سالی که شیر خشک ندارند دغدغه داریم.
منبع: ایران