مرضيه كوهستاني / مصطفي معين را غالبا به عنوان يك شخصيت سياسي و وزير سابق علوم ميشناسند كه پس از حادثه كوي دانشگاه از سمت خود استعفا داد، اما او يكي از متخصصان آسم و آلرژي اطفال و فعال حوزه سلامت در كشور است كه از سال ۸۲ با رياست دو انجمن رحمان و اخلاق در علوم و فناوري و رياست كرسي سلامت يونسكو، بيش و پيش از هر چيز فعاليتهاي اجتماعي و سلامتمحور داشته است. به بيمارستان اطفال رفتيم تا دكتر معين هميشه سحرخيز را در روپوش سفيد پزشكي و نه كت و شلوار سياسي در دفتر انجمن آسم و آلرژي ببينيم و فارغ از بحث داغ مجلس نهم، با او در خصوص سلامت روان جامعه صحبت كنيم. او در اين گفتوگو وضعيت سلامت روان در كشور را، با توجه به تعريف سلامت از منظر سازمان بهداشت جهاني نامطلوب ارزيابي كرد و گفت ساختارهاي بالادستي حكومتي و انجمنهاي غيردولتي بايد در كنار هم به ارتقاي سلامت عمومي و به خصوص سلامت روان كشور بپردازند. معين با سمت رياست كرسي سلامت كميسيون ملي يونسكو، تاكنون پنج دوره همايش سالانه با محوريت «سلامت روان و رسانه» برگزار كرده است و امسال در آستانه برگزاري ششمين دوره اين همايشها با محوريت سلامت روان كودكان و نوجوانان به صورت تخصصي نگاهي به سلامت روان كودكان و نقش رسانهها در پيشگيري از اختلالات روان كودكان پرداخت.
آقاي دكتر ششمين دوره از همايشهاي سالانه «سلامت روان و رسانه» با محوريت سلامت روان كودكان و نوجوانان انجام شد. اين همايشها از سوي كرسي سلامت كميسيون ملي يونسكو برگزار ميشود. كرسي سلامت يونسكو دقيقا چه سازماني است و اولويتهاي كارياش چيست؟
كرسي سلامت يونسكو در سال ۸۳ طي قراردادي بين دانشگاه
علوم پزشكي و مديركل يونسكو در پاريس به امضا رسيد. ماموريت اين كرسي اين است كه اساس آموزش و پژوهش در سطوح عمومي و تخصصي فرهنگ سلامت را در كشور ارتقا دهد. در نخستين جلسات در شورايعالي يونسكو ۹ اولويت از نظر كاري تعيين شد كه اين اولويتها متناسب با بار بيماريها بوده است و از آنجايي كه بيشترين بار بيماري را نه تنها در ايران كه در تمام جهان اختلالات روان به خود اختصاص داده است، سلامت روان در راس همه مسائل سلامت در اولويت قرار گرفت.
هشت اولويت ديگر سلامت كشور چه چيزهايي در نظر گرفته شدند؟
هشت اولويت ديگر سلامت كه با توجه به بار بيماريها در كرسي سلامت يونسكو تعيين شد به ترتيب، بيماريهاي قلب و عروق، سرطان، سوانح و حوادث، ديابت، آسم و آلرژي، ايدز، محيط زيست و اعتياد است.
پس مهمترين مساله سلامت كشور بحث سلامت روان است.
در حال حاضر شيوع اختلالات روان در كشور چقدر است؟
بهطور كلي اختلالات روان در كشور حدود ۲۵ درصد شيوع دارد. البته مشخص است كه شيوع اين اختلالات در كلانشهرهايي مانند تهران بيشتر است و در شهرهاي كوچكتر و روستاها كمتر است.
يعني از هر چهار ايراني يك نفر درگير نوعي از اختلالات روان است كه نياز به مداخله دارد؟ آمار بالايي است نه؟ دليل اين شيوع بالاي اختلالات روان در كشور چه ميتواند باشد؟
البته بايد توجه داشت كه اختلالات روان مسالهاي جهاني و رو به افزايش است و از سويي بيشترين شيوع اين اختلالات مانند هر بيماري مزمن ديگري در كشورهاي در حال توسعه است و از آنجايي كه ايران هم كشوري در حال توسعه است مشمول اين حكم كلي ميشود. همانطور كه ديگر بيماريهاي مزمن غير واگيردار
از جمله سرطانها، ديابت، بيماريهاي تنفسي مزمن، بيماريهاي قلبي هم در كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران شيوع بيشتري دارد.
يعني شيوع اختلالات روان در جامعه ارتباط و همبستگي مستقيمي با وضعيت اقتصادي و اجتماعي يك كشور دارد؟
دقيقا. توسعه انساني، وضعيت اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي جامعه، درگير جنگ بودن يا نبودن، ميزان دموكراتيك بودن ساختار حكومتي، توسعه سياسي و مديريت صحيح همگي از عواملي است كه در سلامت روان جامعه تاثيرگذار است.
بنابراين براي ارتقاي وضعيت سلامت روان جامعه بايد منتظر بود ساختارهاي بالادستي سياسي و اجتماعي شرايط مطلوبي داشته باشند و سلامت روان را جزو اولويتها و دغدغههاي خود قرار داده باشند؟
من فكر ميكنم دولتها و دستگاههاي حاكميتي به تنهايي نميتوانند كشور را خوب اداره كنند. در زمينه سياست و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع صاحبنظران جامعه هم بايد در قالب انجمنها و سازمانهاي غيردولتي به ارتقاي وضعيت عمومي كشور كمك كنند. مثلا ببينيد كه كشورهاي اسكانديناوي هر شهروند در چهار انجمن عضو فعال است. حالا اگر جمعيت ۸۰ ميليوني ايران را در نظر بگيريم ببينيد بايد چند انجمن داشته باشيم. علاوه براينكه پژوهشها نشان ميدهد كه تعداد انجمنهاي مردمنهاد با سلامت جامعه، رواداري، افزايش سرمايه اجتماعي، روحيه اعتماد، تعاون، همكاري، گفتوگو و فداكاري ارتباط مستقيم دارد و از آنجايي كه سرمايه اجتماعي حرف اول را در توسعه ميزند ميتوان گفت افزايش تعداد انجمنها ميتواند يك گام بسيار اساسي در توسعه كشور باشد.
اما به نظر ميرسد كه فعاليتهاي نهادهاي مدني در ايران با چالشهايي روبهرو است. خود شما كه در ۱۰-۱۲ سال گذشته رياست چند انجمن غيردولتي را در حوزه سلامت و آسيبهاي اجتماعي به عهده داشتيد، آيا فضاي كاري براي انجمنها را مثبت ميبينيد؟
البته بايد گفت كه در دولت قبلي فضا براي فعاليت انجمنهاي غيردولتي نامساعد و ناامن بود. مجوز فعاليت انجمنها به سختي صادر ميشد و فعاليتهاي انجمنها با خلل روبهرو بود. براي مثال انجمن رحمان مجبور شد شش بار تغيير مكان بدهد. اما در شرايط نامساعد بايد انگيزهها دوچندان شود و تهديدها را به فرصت تبديل كرد. در همان دوره انجمن رحمان نخستين گزارش وضعيت اجتماعي ايران را در آورد كه يك مرجع بسيار مهم در وضعيت اجتماعي ايران محسوب ميشود.
آنچه مسلم است اينكه دولتها بايد سازمانهاي غيردولتي را به رسميت بشناسند و آنها را مزاحم تلقي نكنند. در واقع بايد توجه داشت كه سازمانهاي غيردولتي به لحاظ بافت و ساختار و خودجوش بودن و
غيرسياسي بودن و داشتن انگيزههاي بالا ميتوانند گامهاي بسيار مثبتي را در جهت ارتقاي سلامت عمومي جامعه و توسعه پايدار كشور بردارند. دولتها ميتوانند به سياستگذاريهاي كلان و نظارت و پشتيباني از انجمنها و احزاب و سنديكاها فراتر از جناحبندي موجود و ديدگاههاي تنگنظرانه، توسعه كشور را با همراهي و همكاري مردم رقم بزنند.
برگرديم به بحث سلامت روان در جامعه. فرموديد كه آمار اختلالات روان در جامعه حدود ۲۵ درصد است. تعريف سلامت چيست و مردم چگونه ميتوانند اطمينان داشته باشند كه جزو اين ۲۵ درصد نيستند؟
خب بايد توجه كرد كه نگاه به سلامت نسبت به گذشته تغيير كرده است. در گذشته اگر كسي بيماري جسمي نداشت سالم تلقي ميشد. اما حالا سازمان بهداشت جهاني تعريف سلامت را تغيير داده است. بنا بر تعريف سازمان بهداشت جهاني، تندرستي تنها فقدان بيماري يا نواقص ديگر در بدن نيست بلكه «تندرستي نداشتن هيچگونه مشكل رواني، اجتماعي، اقتصادي و سلامت جسماني براي هر فرد جامعه است.» اخيرا هم به بعد ديگري به اسم سلامت اخلاقي و معنوي نيز توجه ويژه شده است و گفته ميشود كه اگر كسي بيماري جسمي يا رواني آشكاري هم نداشته باشد اما مثلا اجتماعي نباشد سالم تلقي نميشود.
تعريف سختگيرانهاي است، حالا با توجه به شاخصهاي جهاني سلامت وضعيت عمومي سلامت جامعه ايراني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بايد اعتراف كرد كه از نظر جسمي، رواني، اجتماعي و اخلاقي وضع جامعه ما خيلي مطلوب نيست. مهمترين دليل آن هم جنگ هشت ساله و تاثير آن بر سلامت عمومي جامعه است. علاوه بر اين سوءمديريتها قبل از دولت تدبير و اميد هم به جد كشور را دچار آسيبهاي اجتماعي كرد. اما از سويي بايد توجه داشت كه بهطور تاريخي در كشور ما فردگرايي بر جمعگرايي و احساسات بر خردگرايي غلبه داشته است و اين نشاندهنده خلل در جامعه ما است.
راهحلش چيست؟
بايد همه كارشناسان و متخصصان به فكر ارتقاي سلامت جامعه باشند و حكومت و مردم دست بهدست هم تلاش كنند جامعه بانشاط و پويا بسازند. خود من از سال ۸۲ كه از وزارت علوم استعفا دادم، تصميم گرفتم در اين حوزهها كاري انجام دهم. انجمن رحمان و انجمن اخلاق در علوم و فناوري و كرسي سلامت يونسكو و حتي مركز مطالعات و تحقيقات آسم آلرژي همگي نهادهاي غيردولتي بود كه ماموريت خود را ارتقاي سلامت جامعه و كمك به توسعه كشور قرار دادند. حالا اگر همه متخصصان و مسوولان چنين رويكردي داشته باشند، ميتوان به بهبود شرايط و ارتقاي سلامت جامعه اميدوار بود.
يكي از فعاليتهاي مهم شما در طول چند سال اخير برگزاري شش دوره همايش سلامت روان رسانه بود. موضوع اين همايشها چه بود؟
تاكنون پنج دوره از اين همايشها برگزار شده است و هر دوره به موضوعي كه بيشترين اهميت را در حوزه سلامت روان دارد، اختصاص پيدا كرده است. در سال ۸۹ موضوع همايش نقش رسانهها براي انگزدايي از اختلالات سلامت روان بود كه به نظر ميرسد در حال حاضر مهمترين چالش و مشكل، سلامت روان است. در سال ۹۰ به نقش رسانهها در روشنسازي ابعاد استفاده نادرست و خودسرانه از داروها پرداخته شد. در سال ۹۱ تمركز بر هزينههاي اختلالات روان در ايران بود. در سال ۹۲ تلاش شد در خصوص اختلالات روان به جامعه و مسوولان هشدار داده شود و برنامهريزي و سرمايهگذاري در اين حوزه مورد تاكيد و تشويق قرار بگيرد. در سال ۹۳ هم عنوان همايش سلامت روان و رسالت همگاني بود و محورهاي اصلي آن آگاهسازي مسوولان و نقد شرايط موجود بود.
پس يكي از موضوعات هزينههاي اختلالات روان در كشور بوده است. گفته ميشود كه سرانه سلامت روان در كشور زير يك دلار است در حالي كه اين رقم در جهان چيزي بين ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار است. اين ارقام درست است؟
من هم شنيدم. آنچه قطعي است اين است كه سرانه سلامت روان در كشور بسيار ناچيز و قطعا پايينتر از نرمهاي جهاني است. با توجه به بار گسترده اختلالات روان در كشور ميزان سرمايهگذاري و تعداد تخت و تعداد متخصص در حوزه سلامت روان بسيار محدود و ناچيز است.
عنوان همايش امسال « آموزش و پيشگري اختلالات رواني در كودك و نوجوان و نقش رسانهها» بود. چرا ششمين دوره را به موضوع كودكان و نوجوانان اختصاص داديد؟
خوب واقعيت اين است كه نهتنها در جامعه بلكه در بين مسوولان براي كودك جايگاه ويژهاي قايل نيستند. مثلا اغلب اوقات به حقوق و شخصيت مستقل كودك توجه نميشود. در جامعه كودكان وابسته بار ميآيند و اجازه داده نميشود كه اعتماد بهنفسشان رشد كند. علاوه بر اين اختلالات روان در كودكان شيوع چشمگيري داشته و بار آن از بار اختلالات روان در بزرگسالان هم بيشتر است. از سويي وضعيت كودكان در جامعه هم بسيار نامناسب است. به شهرها نگاه كنيم وضعيت نامناسب كودكان را به وضوح مشاهده ميكنيم. كودكان كار، كودكان معتاد، كودكان ايدز، پديده كودكآزاري و كودكان طلاق همه نشان ميدهد كه فضاي عمومي جامعه فضاي سالم نيست و به مساله كودك كمتوجهي ميشود. بنابراين تصميم بر اين شد كه در همايش امسال به اين موضوع پرداخته شود.
كمي در مورد ششمين دوره همايش سلامت روان ورسانه هم توضيح دهيد. مخاطب اين همايش چه كساني هستند و چه موضوعاتي در اين همايش مورد بررسي قرار ميگيرد؟
اين همايش ۲۷ و ۲۸ بهمن ماه در سالن همايشهاي بيمارستان روزبه برگزار شد. مخاطب همايش جامعه روانپزشكي و روانشناسي و مشاوره و پزشكي و از سويي جامعه رسانهاي و ارتباطاتي كشور بودند. در اين همايش كه براي نخستين بار دو روزه برگزار شد از متخصصان تراز اول حوزه سلامت روان همچون دكتر نوربالا، محمدي، محمودي، رحيمي موقر و... همينطور از اساتيد ارتباطات و جامعهشناسي همچون دكتر شكرخواه، كوثري، خانيكي و احمدنيا و نمكدوست و... براي سخنراني و برگزاري پنلهاي تخصصي استفاده شده بود. از سويي اساتيد بنام حوزه ادبيات و سينماي كودك نيز براي برگزاري پنلهاي تخصصي دعوت شدند.
در اين همايش به موضوعاتي
از جمله «شيوع و باراختلالات روانپزشكي كودك و نوجوان و پيشگيري»، «شبكههاي اجتماعي»، «فضاي مجازي و سلامت روان»، «مفهوم جديد كودكي و حلقههاي مفقوده در رسانهاي شدن دنياي كودك ايراني»، «بازي و سرگرمي»، «سلامت روان، چالشهاي علمي و عملي در رسانه»، «سينما و رسانههاي تصويري و سلامت روان كودك»، «ادبيات و رسانههاي نوشتاري»، «اخلاق و تعهد حرفهاي در فضاي مجازي»، «كودك و نوجوان، خشونت و رسانهها» پرداخته شد.
بخش اصلي از مباحث به حوزه ارتباطات و رسانه اختصاص دارد، چرا رسانهها اينقدر در حوزه سلامت روان تاثيرگذار تلقي ميشوند؟
پژوهشها نشان ميدهد رسانهها ابزار بسيار قدرتمندي در حوزه سلامت روان هستند. در واقع تيغ دولبه هم هستند. چون هم ميتوانند نقش بسيار تاثيرگذاري در ارتقاي سلامت روان و پيشگيري از بروز اختلالات روان ايفا كنند و هم از سويي ممكن است با كمبود دانش و آگاهي ندانسته دست به تخريب سلامت روان جامعه بزنند. از همين جهت بايد به نقش مهم و تاثيرگذار رسانهها در حوزه سلامت روان توجه ويژه داشت.
ما در طب، اصلي داريم با اين عنوان كه «اگر نميتواني كمكي بكني، زيان نرسان» و به رسانهها هم همين پيشنهاد ميشود كه اگر اطلاعات كاملي از موضوعات تخصصي ندارند اصلا چنين مسائلي را پوشش ندهند. از سويي پيشنهاد ميشود با تقويت روابط بين رسانهها و متخصصان با انتقال دانش و اطلاعات دقيق و علمي رسانهها
به دست متخصصان حوزه سلامت روان به آموزش جامعه و پيشگيري از بروز اختلالات روان كمك كنند.
از همين رو ما از آغاز كار همايشهاي سلامت روان از اهالي رسانه دعوت به همكاري و همراهي كرديم و عنوان كلي همه اين همايشها هم «سلامت روان و رسانه» انتخاب شد.
با توجه به اينكه يكي از محورهاي اساسي همايش، فضاي مجازي است، به نظر شما ابزارهاي جديد ارتباطي چقدر ميتوانند در سلامت روان مفيد يا مخرب باشند؟
از آنجايي كه نگاه من به صورت سرشتي به پديدهها ايجابي است، فكر ميكنم اول بايد جنبههاي مثبت اين ابزارها را ديد و بعد با استفاده صحيح از آن از بروز جنبههاي منفي پيشگيري كرد. همانطور كه در طب هم اول فرد سالم تلقي ميشود و اگر مشكلي در فرد ظهور كرد بيماري شناسايي ميشود و راههاي درمان آن انتخاب ميشوند. يعني تشخيص مقدم بر درمان و پيشگيري مقدم بر هردوي اينهاست. ما بايد بدانيم كه علم در حال تحول است و اين تحول در همه شوون زندگي ما تاثيرگذار و قابل مشاهده است. در واقع اين ابزارهاي جديد رسانهاي نشانه عقلانيت و تحول جامعه بشري است و بايد بر اساس يك نگاه علمي و عميق جنبههاي مثبت و منفي را با هم ديد. از سويي بايد توجه داشت كه نميتوان همهچيز را بست و فيلتر كرد. اين ابزارهاي جديد فرصت جدي براي جوامع جهان سوم است كه فاصلههاي تاريخي و علمي و اجتماعي كه با جهان توسعهيافته دارد را ترميم كند. درها باز شده و حالا ميتوانيم از جديدترين نتايج و دستاوردهاي علمي برخوردار شويم.
حالا بعد از اينكه واقعيت موجود را پذيرفتيم و بر اساس يك نگاه علمي و عميق جنبههاي مثبت و منفي را با هم مطالعه كرديم، ميتوانيم از بروز كژكاركردهاي آنها هم پيشگيري كنيم. در واقع بايد بدانيم كه عدم توسعه اجتماعي و فرهنگي باعث بروز عوارض سوء در استفاده از تكنولوژيهاي نوين ارتباطي ميشود و اين تكنولوژيها و ابزارها به خودي خود مخرب نيستند. اين تكنولوژيها در كودكي ميتواند به رشد و آموزش و ارتقاي دانش كودكان كمك بسزايي بكند اما با سوءمديريت و ناآگاهي ممكن است كودك دچار وابستگي به فضاي مجازي و مشكلاتي كه همين امر در پي دارد، شود. مثلا همين استفاده بيرويه از ابزارهاي نوين ارتباطي منجر به بيتحركي كودكان و چاقي مفرط و مشكلات قلبي و عروقي و ديابت و بسياري از بيماريهاي جسمي ديگر شود.
با اين اوصاف پيشنهاد شما براي كاهش عوارض سوءاستفاده از فضاي مجازي به خصوص براي كودكان چيست؟
به نظرم راه يكطرفه و از بالا به پايين جوابگو نيست و راهحل قطعا فيلتر كردن و مسدود كردن راههاي ارتباطي نيست. هرچقدر ما به سمت فيلتر كردن برويم راههاي دور زدن جديدتري پيدا ميشود. به نظر من راهحل اين است كه اين پيشرفت تكنولوژي را به عنوان يك واقعيت و فرصت پذيرفت. جنبههاي مثبت و منفي آن را مطالعه كرد و به سمت آموزش و توليد فكري رفت. اين امر فقط با حضور فعال انجمنهاي
مردم نهاد در كنار رسانهها و دولت امكان پذير است. من اميدوارم كه استفاده صحيح از ابزارهاي نوين ارتباطي بتواند منجر به تبادلنظر و كاهش شكاف اجتماعي، شكاف نسلي و شكاف اقتصادي در كشور شود.
منبع: اعتماد