هرساله در سراسر جهان شاهد گراميداشت روز جهاني صلح در بيستويكم سپتامبر هستيم. مجمع عمومي سازمان ملل متحد اين روز را به تقويت آرمانهاي صلح در تمامي كشورها و در ميان همه مردم جهان اختصاص داده است. موضوع گراميداشت امسال اين روز «مشاركت براي صلح، سربلندي براي همه» است كه هدفش تاكيد بر اهميت همكاري تمامي بخشهاي جامعه براي رسيدن به صلح است. اقدامات سازمان ملل متحد بدون مشاركتهاي اوليهاي كه منجر به ايجاد اين سازمان شد، ميسر نيست. سال ١٩٨١ مجمع عمومي سازمان ملل روز جهاني صلح را سومين سهشنبه ماه سپتامبر هر سال اعلام كرد و نخستين روز
جهاني صلح سپتامبر سال ١٩٨٢ برگزار شد. اما سال ٢٠٠١ بيستويكم سپتامبر روز بدون خشونت و آتشبس اعلام شد. سازمان ملل متحد در اين روز تمامي ملتها را به پايان خصومت و درگيري دعوت ميكند و از طريق آگاهي دادن درباره مسائل مربوط به صلح اين روز را گرامي ميدارد. طبق گفته دبيركل سازمان ملل «بان كي-مون»: «روي صحبتم با احزاب و فرقههاي متخاصم است، سلاح خود را زمين بگذاريد و شاهد آتشبسي جهاني باشيد. خطاب به آنها ميگويم دست از كشتار و نابودي برداريد و دنيايي بسازيد كه صلح در آن جاويدان شود.»
صلح پيشاجنگ، از انواع صلح و مفهومي ناظر بر جستوجوي راههاي سازش و منع وقوع جنگ از طريق تمركز بر حق صلح و امنيت انساني در روابط ملي و بينالمللي است.
صلح پيشاجنگ از موثرترين راههاي جلوگيري از گسترش خشونت و پرهيز از پرداخت هزينههاي مرگزا و خانهخرابكن تنازعات مسلحانه داخلي و بين دولتهاست كه در وضعيتهاي نه جنگ و نه صلح كه به واسطه زيادهخواهيهاي عاشقان قدرت و ثروت بر جامعه و جهان حاكم ميشود عمل ميكند. چنين صلحي در زمينه تعميق مولفههاي مفهومي صلح يعني حسن نيت و احترام و پرهيز از خشونت در روابط فردي با خود، با ديگران و در رابطه دولت با مردم در داخل و با مردم جهان در روابط بينالملل عمل ميكند. پيشفرضهاي موجود در اين نگرش صلحجويانه درك متقابل و افزايش حسن تفاهم از طريق مذاكره و گفتوگو است. در اين نگرش نيز مانند ساير نگرشهاي موجود و مطرح درباره صلح، صلح ابتدا از درون فرد با خودش آغاز و به صلح با جمع در گستره طبيعت و ملت و جهان ختم ميشود. تفاوت عمده صلح پيشاجنگ با صلح پساجنگ در اين است كه در صلح پيشاجنگ با جستوجوي راههاي سازش براي تحقق «حق بر صلح» و «حق بر توسعه» است. در چنين تلاشي دولت و جامعه نهتنها از هزينههاي كمرشكن جنگ و آوارگي نجات مييابند كه طرفين نزاع آگاهانه سعي و همتشان را براين قرار ميدهند تا اختلافات موجود تبديل به نزاع و بازي حيثيتي برد و باخت نشود. از آنجا كه در فضاي صلح نهايتا گفتمان مبتني بر صلحخواهي غلبه دارد، قدرت آشتي بر قدرت مبتني بر زور و تنازع در سياست داخلي و بينالمللي غلبه مييابد و جا خالي دادن در برابر فشار بيهوده زور و تنازع احساس خوب برنده شدن را به دو طرف رابطه ميدهد و بدينوسيله موازنه قدرت را به نفع صلح و امنيتطلبان واقعي يعني مردم تعديل ميكند. در همه حال و به ويژه در وضعيت صلح پيشاجنگ هر كس با توجه به رابطه متقابل حق و وظيفه در قبال حق به صلح، وظيفه مراقبت و پاسداري از صلح را نيز بر عهده دارد. از اين رو همگان رفتار و گفتار خود را درصلح پيشاجنگ با وضعيت جامعه و جهاني كه در آن به سر ميبرند بر اساس تفاهم و گفتوگو طراحي و تنظيم ميكنند. صلح پيشاجنگ فرصت توازن و تعديل روابط دروني و داخلي و بينالمللي در درگيريها و اختلافات را از طريق درك متقابل و تساهل در گفتوگو فراهم ميسازد و فرصتي ميسازد تا نگاه حقوق بشري ولو حداقلي در سطوح روابط دولتها با ملتهاي خودي و غيرخودي تسري يابد. اتخاذ رويكرد صلح پيشاجنگ، دولتها را واميدارد در جستوجوي راههاي صلح و در فرآيند سازش و آشتي خود را از وضعيت مخاطب ناراضي و مجري منفعل تعهدات حقوق بشري در قبال جامعه خودي و جهاني و سازمان ملل خلاص كرده و به صورت مجري فعال و علاقهمند به احقاق حقوق بشر و حق ملتها برصلح و توسعه درآيد. در اين صورت قدرت سياسي با پشتيباني بيدريغ مردم به عنوان صاحبان حق زندگي و صلح و توسعه، قادر خواهد بود همزمان با رفع موانع موجود وضعيت را به نفع صلح و برقراري امنيت و افزايش ثبات و نظم اجتماعي تثبيت كند. اما از آنجا كه صلح مفهومي پويا و متغير است برداشتهاي متفاوت و متكثر از صلح وجود دارد كه به نوبه خود ميتواند مانع تحقق صلح شود. صلح پيشاجنگ با محترم شمردن حق بر صلح اين امكان را فراهم ميسازد تا مردم آرا و نظريات متفاوت و برداشتهاي گوناگون از صلح در فرهنگهاي مختلف را از طريق گفتوگوهاي بينالاذهاني و گفتوگوهاي بينالمللي بشنوند از اين رو ايجاد فرصتهاي برابر و آزادي براي بيان نظرات و براي گفتوگو در زمينه تفاوتها و اشتراكات برداشتها در زمينه انواع صلح قابل تحقق در جامعه و جهان ضرورتي غيرقابل انكار است. در صلح پيشاجنگ، گفتوگو، اصليترين ابزار پيشبرد صلح و پرقدرتترين مانع جهت جلوگيري از وقوع جنگ محسوب ميشود. جريانات اجتماعي و اهرمهاي اقتصادي و سوگيريهاي سياسي در فضاي صلح پيشاجنگ در مدارهاي جديدي ساماندهي ميشوند؛ مدارهايي كه حول محور صلح و سازش ميچرخند. صلح پيشاجنگ به مراتب سازندهتر از صلح پساجنگ است كه بر مدار جنگ قدرت و رابطه نابرابر غالب و مغلوب و از طريق مقاولهنامهها تعهدات دولت و ملت مغلوب در برابر قدرت غالب بنا ميشود. پايهها و ستونهاي صلح و امنيت و توسعه پايدار در فضاي صلح پيشاجنگ تقويت ميشوند زيرا در اين رويكرد براي جلب حمايت همگان از صلح و پرهيز از جنگ بايد بر صلح مثبت و مولفههاي ايجابي صلح تكيه كرد. منظور از صلح مثبت وضعيتي است كه در آن مفهوم صلح به وضعيت «نه جنگ» تقليل نمييابد. همان طور كه مفهوم آزادي را به وضعيت «نه زندان» نميتوان تقليل داد. به همين دليل در خوانش نوين صلحخواهي مفهوم صلح از محدودسازي كنترل يا ممنوعيتهاي ساخت و صدور سلاحهاي
كشتارجمعي و تخريب شهرها و آوارگيهاي اجباري فراتر رفته و هرگونه خشونت را كه منجر به تخريب امنيت و سلامت و آرامش فردي و جمعي انسانها شود دربرميگيرد. در خوانش مثبت و ايجابي صلح صرفا رويدادي سياسي و بين دولتها نيست بلكه پديدهاي انساني و بين گروهي است. رويكرد نوين صلحخواهي به دليل توجه و عنايت به گستره وسيعي كه در پرتو خوانش حقوق بشري از صلح ايجاد شده نهتنها در ايجاد و حفظ روابط بهنجار ميان دولتها اصرار دارد كه به تكريم و تحكيم هنجارهايي همچون عدالت، آزادي و برابريهاي جنسيتي، قوميتي، نژادي و... در روابط بين انساني و مردم با خودشان و بين مردم با دولتها و به ايمني در حوزه رفاه اجتماعي و اقتصادي هم توجه و تاكيد دارد. از اين رو هر كنشي كه در راستاي مبارزه با فقر و بيكاري و بيسوادي و عقبماندگيهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي انجام ميگيرد، در چارچوب كنشها و فعاليتهاي صلحخواهانه دستهبندي ميشود. كنشگران صلحخواه در زمره اصليترين بسترسازان امنيت و صلح و توسعه پايدار به شمار ميروند.
از جمله پرتلاشترين كنشگران صلح پيشاجنگ و حاميان صلح مثبت در ايران و جهان، زنان هستند. بنا به گفته آگاهان بيشترين شركتكنندگان در جنبشهاي صلحخواهانه، زنان هستند. بعضا اين صلحخواهي را ناشي از ضعف بدني زنان و تمايل ذاتي آنها به رفاه و آرامش ميدانند. اما واقعيت مستقل از ذهن نشانگر اين معناست كه با كمال تاسف هنوز فقر، بيكاري، بيسوادي و عقبماندگيهاي سياسي اجتماعي چهرههاي زنانه دارند. از اين رو امنيت براي زنان مانند نان شب واجب است. تجربه سلاحهاي كشتار جمعي و پناهجويان جنگهاي اخير سوريه، عراق، افغانستان، ليبي و منطقه نشان داد كه هر جنگي در هر كجاي جهان اتفاق بيفتد آثار زيانبارش تمام جهان را تحت تاثير خود قرار خواهد داد. فضاي صلح پيشاجنگ فضايي است كه زنان ميتوانند در آن عملكرد بسيار مفيدي براي ساخت پايههاي توسعه و امنيت پايدار داشته باشند. خوانش نوين توسعه بر مفهوم توسعه انساني تمركز دارد. در اين خوانش برخلاف برداشت كلاسيك از مفهوم توسعه كه بر ابزار و فناوري تمركز داشت تمركز بر انسان است. هدف توسعه پايدار ايجاد محيط امن براي رشد و بالندگي و زندگي طولاني انسان و سالم انسانهاست. از مهمترين شاخصههاي توسعه و امنيت انساني (پايدار) علاوه بر زندگي سالم و خلاق و طولاني، دسترسي انسانها به آموزش و استانداردهاي زندگي آبرومندانه (قدرت خريد و استقلال مالي) و برخورداري از آزاديهاي سياسي، اجتماعي با تاكيد بر توانمنديسازي زنان و اشتغال واستقلال اقتصادي آنان است. در توسعه پايدار به زن و مرد به چشم ابزار كسب درآمد و ثروت نگاه نميشود بلكه به ثروت و درآمد به چشم ابزار رفاه و بالندگي انساني توجه ميشود. از اين رو در فضاي صلحآميز انسانها به ويژه زنان ميتوانند به عنوان مشاركتكنندگان جدي در فرآيند توسعه و امنيت انساني (پايدار) نقش موثر ايفا كنند.
از آنجا كه در خوانش جديد مفهوم صلح پايدار بر سه پايه حقوق بشر و امنيت و توسعه انساني استوار شده است و از آنجا كه برابري جنسيتي در بهرمندي از فرصتها و منابع اقتصادي اجتماعي از اساسيترين ارزشهاي شاخص توسعه انساني است، پافشاري بر روابط و نقوش كليشهاي و رويكردي كه اصرار دارد همچنان به زنان به چشم قربانيان جنگ و آسيبهاي اجتماعي ناشي از فقر و نابرابريهاي حقوقي انساني نگاه كند رويكرد ضدصلح و توسعه و امنيت انساني تلقي ميشود.
نقشآفريني زنان اروپايي و امريكايي در گفتوگوها و مذاكرات براي دستيابي به توافق هستهاي اخير ايران با كشورهاي١+٥ بيانگر اين واقعيت است كه كشورهاي قدرتمند جهان نقش موثر زنان در برقراري صلح و امنيت را باور كردهاند. آيا روزي ميرسد كه دولتمردان ايراني همان باوري كه نسبت به تواناييهاي خانم اشتون، موگريني، اشميد و شرمن در صلح پيشاجنگ از طريق گفتوگو براي دستيابي به توافق جامع هستهاي و به پايان رساندن تنازع ٣٠ساله ايران و دولتهاي امريكايي و اروپايي ايفا كردند را نسبت به زنان توانمند هموطنشان داشته باشند؟ اين زنان توانمند و دانا از كرات ديگر نيامدهاند بلكه محصول نگرش و رويكرد توسعهيافتهاي هستند كه معتقد است كشورها زماني كه به زنان حقوق و فرصتهاي كامل بدهند در صلح و شكوفايي بيشتري به سر ميبرند و زماني كه آن حقوق و فرصتها را از زنان دريغ كنند كشورهايي عقبافتاده ميمانند.
منبع: روزنامه اعتماد