کودک

  • مشکلات دانش‌آموزان افغان برای ثبت‌نام در مدارس دولتی: «اول مهر»، رویای تعبیر نشده کودکان افغان

    فاطیما فردوس: زن نماد انتظار است. انتظار رسیدن صبح تا دوباره به عابرها خیره شود و عابرها نبینندش. انتظار تبدیل شدن از زنی که در گیر و دار جنگ طالبان، آینده‌اش را فراموش کرده است. انتظار تبدیل شدن از زنی که جنگ، سواد خواندن و نوشتن را از او گرفته و حالا حسرتش را مهمان آینده فرزندانش کرده است. «جنگ که شروع شد اومدیم ایران. پسر و دخترم کوچیک بودن که اومدیم. 13، 14 ساله که ایرانیم و هرسال آواره‌تر از سال قبل. کشور ما کشور نیست که اگر بود ما اینجا آواره نبودیم. بچه اول بودم و تا کلاس ششم نتونستم بیشتر درس بخونم. بعد ازدواج کردم و با دو تا بچه کوچیک اومدیم اینجا.» روزی زمین و آسمان لرزیده و حال و آینده زنان کابل را در هم گره زده است. گرهی که غم و حسرت آفریده و می‌شود در چشم زنان کابل خشم‌اش را دید. « اگر درس می‌خوندم شاید الان مجبور نبودم که خونه‌های مردم رو تی بکشم و تمیز کنم. کار می‌کنم تا بتونم پول شهریه بچه‌هام رو جور کنم و بفرستمشون مدرسه. نمی‌خوام مثل من خونه مردم کار کنن، می‌خوام درس بخونن و آینده‌شون خوب بشه. حالا آینده خودم خراب شد مهم نیست.» بین هر جمله‌ای که می‌گوید سکوت می‌کند؛ سکوتی ابدی که شاید تازه سر باز کرده از یک حسرت عمیق. «گفتم میایم ایران بچه‌هام میرن مدرسه و باسواد میشن، آینده‌شون مثل من نمی‌شه. به ما گفته بودن بچه‌های افغان تو مدرسه‌های دولتی، بدون پول ثبت‌نام میشن ولی همش دروغ بود. برعکس شد همه چی؛ برای اینکه ثبت‌نام کنن پول گرفتن، برای شهریه جدا پول گرفتن و برای کمک‌های مردمی هم جدا.» حالا هر کودک عابری که نگاهش به زن می‌افتد، چادرش را محکم‌تر می‌گیرد و قدم‌هایش را سریع‌تر می‌کند تا به مادری برسد و آینده فرزندش را برایشان هجی کند؛ که من اگر به جایی نرسیدم، که ما زنان کابل اگر به جایی نرسیدیم، آینده را توی مادر باید بسازی برای فرزندت. «می‌گفتن چون ما افغانیم باید برای ثبت‌نام هم پول بدیم. اینجا پول حرف اول را می‌زند. پول داشته باشی ایرانی و افغان بی‌معنی می‌شود و می‌شوی تاج سرشان. پول نداشته باشی هم آدم حسابت نمی‌کنند و می‌شوی افغانی! که نباید درس بخوانی و باید کشور خودت را آباد کنی.» زن نماد انتظار است. انتظاری که مادری‌اش را 13، 14 سال است در اتاق‌های جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان دیکته می‌کند تا بگوید اگر من به جایی نرسیدم، تا اگر از این بی‌اتفاقی‌های هر روزه جان از روحم گرفته شده، کودکم باید آینده بسازد برای آوارگی‌هایم.

  • ۱۶ساعت کار با نان اضافی/ تک روی مسئولان و افزایش متکدیان

    سیامک صدیقی: پسر کوچکی که جلوی بستنی فروشی میدان فاطمی ایستاده و «تی» ماشین‌شوی را پشتش پنهان کرده، یک «اسکوپ» بستنی سفارش می‌دهد؛ هشت سالش است و روزی ۱۶ ساعت کار می‌کند.

    دانستن اسمش چه اهمیتی دارد؛ سعید، علی، سیاووش، یا... مهم این است که یک روز در میان مدرسه می‌رود و نمی‌رود. از شوش می‌آید و تا ۱۰ شب چشم به چراغ راهنمایی می‌دوزد که قرمز شود و کاسبی کند.

    می‌گوید: ساعت ۱۰ شب با ۱۰، ۱۱ بچه دیگر سوار ماشین می‌شویم و می‌رویم شوش. و باز فردا و فردا و... .

    او یکی از حدود ۱۵هزار کودک کاری است که در سطح پایتخت از سر چهارراه‌ها گرفته تا کوره های آجرپزی به بیگاری و گدایی مشغولند و «نان» شکمشان را سیر می‌کند.

    تحقیقات مددکاران اجتماعی نشان می دهد بیش از نیمی از این کودکان افغان‌اند و در این بین برخی از کودکان براساس نوع جنس و سن و تجربه بین یک تا ۴ میلیون تومان فروخته یا روزانه به بهایی در حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان اجاره داده می شوند. کودکانی که باید در یک روز بیش از مبلغ اجاره بها، درآمد کسب کنند، والا با انواع تنبیه روبه‌رو می‌شوند.

     این روزها سر هر چهارراه، بدون استثنا کودکانی را می‌توان مشاهده کرد که به شیوه‌های یکسان و ابزار مشترک، تکدی‌گری می‌کنند، و البته نکته قابل توجه درباره آن‌ها شیوه یکسان در تکدی گری است که از ساماندهی شدن و باند بودن آن‌ها حکایت دارد.

  • ٩٦‌هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در سیستان‌وبلوچستان

    دوسوم دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل شناسایی شدند ١٣‌هزار کودک فاقد شناسنامه و مهاجر خارجی در سیستان زندگی می‌کنند.

  • آمار کودکان کار در ایران در حال افزایش است؛ قربانیان «کوچک» فقر

    ٢ میلیون کودک در ایران کارگری می‌کنند ٣٠ درصد کودکان کار به مدرسه نمی روند.

  • آموزش جلوگیری از آزار جنسی به مهدهای کودک می‌رسد؛ دفاع شخصی در برابر تجاوز

    شهرزاد همتی/ بچه‌ها هرکدامشان روی صندلی‌های قرمزشان نشسته‌اند. دخترهای چهار، پنج‌ساله با چشمان گرد و کمی نگران به خانم جوانی نگاه می‌کنند که جلو تخته ایستاده و روپوش سفیدی بر تن و دو عروسک در دست دارد. آنها به زن جوان، خاله سیما می‌گویند. او که فوق‌لیسانس روان‌شناسی کودک دارد، چهارسال است با مهدکودک‌ها همکاری می‌کند. خاله سیما دو عروسک خرس در دست دارد. یک خرس کوچک و یکی بزرگ‌تر. او در حالی که به بچه‌ها نگاه می‌کند، از خرس کوچک دستش می‌پرسد: «پشمک خانم به من بگو ببینم وقتی عمو خرسی اومد خونه شما و تو رفتی روی پاش بشینی تا بهت شکلات بده، به کجای تنت نباید دست بزنه؟» بعد از پرسیدن این سؤال دست‌های خرس کوچک به سمت مناطق ممنوعه بدنش می‌رود. نمایش که تمام می‌شود، خاله سیما از دختر کوچکی که گلاره نام دارد می‌پرسد که او با چه کسانی مجاز است به حمام برود و گلاره می‌گوید: «فقط و فقط مامان‌جون و عزیزجون و اگر اونا نبودن باباجون». این آموزش در عرض ٢٠دقیقه تمام می‌شود و سیما می‌گوید دغدغه آموزش‌دادن بخشی از مسائل جنسی و همچنین دفاع شخصی در برابر آموزش جنسی به کودکان وقتی برایش مهم شده که دخترخاله کوچکش مورد تعرض دوست صمیمی و خانوادگی‌شان قرار گرفته است. سیما می‌گوید: «آن مرد صمیمی‌ترین و نزدیک‌ترین فرد به خانواده کوچک دخترخاله‌ام و همسرش بود؛ کسی که تقریبا همیشه آخر هفته‌ها را با او می‌گذراندند. بعد از یک مدت می‌بینند دختر کوچکشان که فقط شش سال داشت ضعف شدید جسمانی دارد و شب‌ها در خواب هذیان می‌گوید و جیغ می‌زند. یک‌بار هم توی مهدکودک از حال رفته بود و خلاصه بعد از چند جلسه پزشک و مشاوره به مادرش گفته بود من بازی‌هایی که عمو میثم با من می‌کند را دوست ندارم و وقتی جزئیات را گفته بود فهمیده بودند وقتی دوستشان به بهانه پارک دخترک را بیرون می‌برد و یا آنها بچه را پیش او می‌گذارند تا به کارشان برسند، او در نهایت پستی از بچه سوءاستفاده جنسی می‌کند».

  • ابعاد حقوقی فروش کودکان مورد بررسی قرار گرفت: فرو ش انسانیت


    مهرشاد ایمانی/ 
    انگار که چشم‌های عدالت‌خواه نمي‌بينند که روزی روی یکی از دیوارهای شهر نوشته می‌شود یک‌عدد قرنیه سالم به‌فروش می‌رسد و روز دیگر آذین خیابان‌ها، نگاره‌های فروش کلیه می‌شود. انگار که انسانیت مرده است که نوزادان این مرزوبوم به‌فروش می‌رسند.گويي حال این روزهای ایران بد است. بد است زیرا فضیلت به خواب رفته است.

  • احمد شعباني‌فرد، ورزشکار ايرانی با شعار «لغو کار کودک، همين امروز»، رکورد سه‌گانه جهان را مي‌شکند؛ از دریا تا دریا برای کودکان کار

    دستش را تا آرنج داخل سطل زباله فرو برده و دنبال قوطي فلزي لابه‌لاي زباله‌ها مي‌گردد. نه از دستکش خبري هست و نه بوي زباله، شامه‌اش را اذيت مي‌کند. براي پرويز، کودک 12‌ساله افغان، کار از اين حرف‌ها گذشته. حتي سرما هم حريف روزمره‌گي‌هاي او نيست. «پارسال، نوک انگشتام همش زخم ميشد. نتونستم برم دکتر... بعضي وقتا خوب ميشه ولي دوباره همون‌جوري مثل قبلش ميشه...» ده‌ها کودک ديگر مثل او، مبتلا به انواع آسيب‌هاي پوستي و ريوي هستند که اگر درمان نشوند، زرد زخم و قانقاريا گريبانشان را مي‌گيرد. حالا شنيدن تمام اين دردها بهانه‌اي شده براي يک جوان شناگر ايراني تا به دور از چالش‌هاي رنگارنگ و نخ‌نماي اين روزها (مثل چالش آب يخ و چالش مانکن!) با ثبت رکوردهاي سه‌گانه (شنا، دو‌و‌ميداني و دوچرخه‌سواري) در گينس، مردم و مسئولان را به چالشي اثرگذار دعوت کند و خواستار «لغو همه اشکال کار کودک» در ايران شود. «دريا تا دريا»، عنوان طولاني‌ترين رکورد سه‌گانه جهان بوده که قرار است از سوی احمد شعباني‌فرد، ورزشکار ايراني، با شعار «لغو کار کودک، همين امروز» شکسته شود. حق دسترسي به خدمات درماني رايگان، بدون هيچ قيد و شرطي براي همه کودکان و رساندن صداي خاموش آنها، هدف اين رکوردزني عنوان شده است.

  • از سرنوشت برخي کودکان اطلاعي در دست نيست فعالان حقوق کودک از پشت پرده‌هاي اجراي طرح جمع‌آوري کودکان کار و خيابان خبر مي‌دهند: از سرنوشت برخي کودکان اطلاعي در دست نيست

    «عبدالبصير» را همين يک هفته پيش در مقابل خانه‌شان گرفته‌اند و به اردوگاه ورامين منتقل کرده‌اند. او حتي در حين کار هم نبوده... پدرش را در صف پدر و مادرهايي که براي پيگيري وضعيت فرزندشان به اردوگاه ورامين آمده بودند، ديدم. کارنامه تحصيلي سال گذشته فرزندش را که در طرح اخير جمع‌آوري کودکان کار و خيابان برده شده، همراه خودش آورده بود به همراه يک کارت شناسايي که عکس فرزندانش روي آن بود. با انگشت نشان مي‌داد؛ «اين يکي! عبدالبصير اين است... بچه من را آورده‌اند اردوگاه! اين هم کارنامه‌اش!!... اما مسئول اردوگاه ورامين گفت کارنامه قبول نيست و بدون اينکه جواب ديگري به او بدهد، او را رد کرد.» بر‌اساس طرح آمايش، اتباع افغاني که داراي هر نوع کارت شناسايي باشند مجاز به اقامت در ايران هستند و بردن آنها به اردوگاه براي رد کردن از مرز با مفاد قانوني اين طرح در تضاد است. آنچنان که آيدين حلال‌زاده، فعال حقوق کودک و عضو جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان به «وقايع‌اتفاقيه» مي‌گويد: در طول يک هفته‌اي که از اجراي طرح جمع‌آوري کودکان کار و خيابان مي‌گذرد، جمع زيادي از کودکاني که در طرح آمايش جاي مي‌گيرند به اردوگاه‌ها فرستاده شده‌اند تا رد مرز شوند. «درحالي‌که بر‌اساس طرح آمايش اين کودکان مجاز به اقامت هستند و بايد به خانواده تحويل داده شوند.» عبدالبصير و چندين و چند کودک ديگري که در يک هفته اخير و در پي اجراي طرح ضربتي جمع‌آوري کودکان کار و خيابان از سطح شهر جمع‌آوري شده‌اند شرايط مشابه هم دارند. 

  • ازدواج دختران ٧ تا ١١ ساله در روستای پسک

    نرگس جودکی |  روزنامه‌نگار

    ٢٤ساله بود، از خدمت سربازی که برگشت با کودکی ٩ساله از اهالی روستا نامزد شد. ٦سال بعد به خانه بخت رفتند. جوان سیاه‌سوخته‌ای است لاغر که همه حواسش را داده به پیچ جاده‌ که در هر خمش انبوه درختان سبز و باغ‌های پربار نمایان است.  آرام می‌راند. حالا ٣١ ساله است و پدر ٢ فرزند ٥ و یک‌ساله. عروس ١٥‌ساله زود مادر شد و مرد جوان به یاد می‌آورد که چقدر از شکم‌درد به خود می‌پیچید. «دل‌دردش عصبی بود بیشتر. دکتر گفت رگ‌هاش ملتهب می‌شن و بچه تو شکمش اذیتش می‌کنه.»
    راننده می‌گوید همه‌ دختران روستا که در کودکی عروس می‌شوند، این دردها را تجربه می‌کنند. در پسک‌سفلی کمتر دختری کلاس پنجم ابتدایی را تمام می‌کند و پا به مقطع راهنمایی و دبیرستان می‌گذارد. دهیار می‌گوید: «دختری که تا پنجم ابتدایی درس‌ خوانده، انگار لیسانس گرفته.»
    در آخرین پیچ جاده باغداران در کامیون‌ها آلبالو و گیلاس‌های گوشواره‌ای بار می‌زنند. کمی جلوتر میدان روستای پسک‌سفلی از توابع شهرستان خوی در استان آذربایجان‌غربی پیدا می‌شود. مسیر ١١ روستا از این‌جا می‌گذرد. پسک مرکز دهستان است  با ٢‌هزار و ٣٥٠ نفر   (٧٥٠ خانوار) جمعیت.  به‌ گفته مرادلو، دهیار «روستا دارای مدرسه ابتدایی و راهنمایی است. مدرسه راهنمایی مختص پسران است، دختران به دلیل نبود مدرسه راهنمایی دخترانه در سن پایین به ازدواج ناخواسته تن می‌دهند و مدرسه را ترک می‌کنند. این باعث می‌شود خانواده‌ها درگیری و طلاق داشته باشند و به تبع آن فرزندان‌شان آواره شوند و  اختلاف خانوادگی و تنش اجتماعی بیشتر شود.»
    آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال ١٣٩٥ نشان می‌دهد که از ٢١٦دانش‌آموز پسک‌سفلی، ٩٦ دختر و ١٢٠پسر در مدرسه ابتدایی درس خوانده‌اند. در مدرسه‌ راهنمایی هم فقط ٤٥دانش‌آموز پسر درس خواندند. دانش‌آموز دختر راهنمایی و متوسطه  هم ندارد.

  • اعضای شبکه یاری کودکان از خشونت و ازدواج کودکان می‌گویند: حقوق کودک را سیاسی نکنید

    شهرزاد همتی: این روزها بحث ازدواج کودکان دوباره به سرخط خبرها تبدیل شده. عده‌ای ١٣ سال تمام را زمان مناسبی برای ازدواج نمی‌بینند و عده‌ای دیگر صرف بلوغ جسمی را که در ١٣‌سالگی حاصل می‌شود برای ازدواج کافی می‌دانند. دراین‌میان دکتر فاطمه قاسم‌زاده و کیهان ضیایی‌مهر، رئیس هیئت‌مدیره شبکه یاری کودکان کار و عضو هیئت‌مدیره شبکه یاری و قاسم حسنی، فعال مدنی عضو هیئت امنای حمایت از کودکان کار، به پرسش‌های ما در رابطه با پیامدهای ازدواج کودکان پاسخ داده‌اند، مشروح این پرسش و پاسخ را در ادامه می‌خوانید.

ارزش های ما

شورای سازمان های جامعه مدنی رمز بقاء، قدرت یابی و نفوذ خود (و البته همه سازمان های مدنی) را در پایبندی به اصول و ارزش هایی می داند که بر مبنای آن ایجاد شده است. لذا پذیرش و رعایت اصول و ارزش ها شرط حضور و مشارکت در شورا محسوب می شود.  ... ادامه مطلب

تماس با ما

 تلفن : 88834162 داخلی 230
 تلفکس : 86072599
  ایمیل شورا :این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
  ایمیل دبیرکل : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
 آدرس دبیرخانه: خیابان مطهری؛ خیابان سلیمان خاطر (امیراتابک) کوچه درفش پلاک۸
  آدرس کانل تلگرام ما : https://t.me/haajm

خبر نامه

با ارسال ایمیل خود در خبر نامه عضو شوید

 ایمیل رسمی شورا :  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید