فرشيد اسحاقي/«خانم یه دستمال میخری؟ لواشک و آدامسم دارما! خانم حداقل یه فال بخر...» اطمینان دارم این کودک اولین و آخرین کودکی نیست که در طول روز با او مواجه میشوم و یقین دارم آخرین باری هم نیست که قلبم از التماسهای یک دختر بچه یا یک پسر بچه در طول روز به درد میآید. یک فال بر میدارم؛ به نیت لبخندی که بر لبهای این فرشته کوچک مینشیند. به پاس تشکر در مغازه را برایم باز میکند و در ناباورانهترین شکل ممکن دستهای مردی ۵۰ ساله به دستگیره میماند. مردی که ۹ سال سن دارد، ۶۰ سال تجربه، بر دستهایش پینههای ۵۰ ساله، کودک درونش بازی میطلبد و وجدان مردانگیاش چرخش چرخ زندگی خانوادهاش را میخواهد. با سرعت دور میشود و از پشت سرش پسر بچه ۹ سالهای را میبینم که با شیطنت از من فاصله میگیرد، بدون اینکه بدانم آرزوهای این مرد کوچک چه بود!
کودکانی که تولد و مرگشان ثبت نمیشود!
اگر چه دورتر و دورتر میشود ولی این پایان بسیاری از کودکان بیپناه کشورمان نیست. کودکانی که اگر چه قوانین بسیاری برای حمایت از آنان تصویب شده است و ۱۱ نهاد و ارگان موظف به حمایت از آنان شدهاند، اما نه تنها آن گونه که شایسته است از آنها حمایت نمیشود، بلکه همچنان بسیاری از آنها چنان از بیهویتی رنج میبرند که گاهی تولد و مرگ شان هم ثبت نمیشود! کودکانی که توسط پدران و مادران ناآگاه و گرفتار اعتیاد خود، در معرض انواع آسیبها هستند و متاسفانه قانون درباره آنها سکوت کرده و در بهترین حالت از آنها در کنار کودکان بیسرپرست نام میبرد. طبق ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادر سلامت جسمانی یا اخلاقی طفل در معرض خطر باشد محکمه میتواند به تقاضای قیم طفل یا رئیس حوزه قضایی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل لازم بداند، اتخاذ کند و اگر ضرب و جرح تکرار شود و خارج از حد متعارف باشد، انحطاط اخلاقی والدین ثابت میشود و در اثر شکایت طفل و قیم او دادستان و رئیس حوزه قضایی حضانت طفل را از چنین پدر و مادری سلب میکنند و حضانت به شخص دیگری واگذار میشود. اما سوالی که در اینجا ذهن را مشغول میکند این است که کودک معصومی که مورد ستم قرار گرفته، در پایینترین فرهنگ جامعه بزرگ شده است و از حق و حقوق قانونی خود هیچ اطلاعی ندارد، چگونه میتواند از حقوق قانونی اش دفاع کند؟ قیم او کیست، چگونه انتخاب میشود و این قیم کجاست که از حقوق او دفاع کند؟
قانون حمایت از کودکان کجاست؟!
سال هاست در گوشه و کنار کشور به خصوص در پایتخت گروههای مردم نهاد بسیاری برای کمک به کودکان بدسرپرست و بیسرپرست تشکیل شدهاند، اما بسیاری از این سمنها نیز فقط میتوانند از طریق کمکهای مردمی این کودکان را حمایتهای مالی کنند، آن هم تا حدودی! چرا که قوانین تصویب شده به خوبی اجرا نمیشوند و ارگانهای ذی ربط از انجام وظایف خود شانه خالی میکنند! کودکانی که باید آینده سازان کشور باشند گاهی آنچنان تحت تاثیر آثار سوء رفتار والدین خود قرار میگیرند که دچار معلولیتهای جسمی و روانی میشوند. کودکی که مورد بد رفتاری قرار گرفته هرگز قادر نیست دیگران را دوست داشته باشد و به آنان اعتماد کند و ممکن است تصویر ضعیفی از خود داشته باشد و حتی دچار بیماریهای روانی شود.
ستایش قربانی بیتوجهی
بیشتر اوقات کودکانی که مورد سوءرفتار قرارمیگیرند، تبدیل به نوجوانان وبزرگسالانی میشوند که رفتارهای ضد اجتماعی، جنایی و خشونت آمیز از خود نشان میدهند و آن روز است که با رقم خوردن قتل یک ستایش دیگر برخی افراد به دنبال چرایی و چگونگی رخداد این جنایت میگردند و البته زمانی نمیگذرد که همه از تب و تاب میافتند و تا مرگ ستایشی دیگر سکوت میکنند. مدتی پیش فاطمه دانشور، عضو شورای اسلامی شهر تهران خبر از مرگ نوزادی در دستان یک زن متکدی داد. زنی که دو روز با کودک فوت شده همچنان به کارش می پرداخته است. بهای زندگی این کودک فقط 150 هزار تومان بود! پس از آن این موضوع نقل محافل رسانههای جمعی شد. خبری که اگر چه مثل بمب صدا داد و بسیاری را محزون کرد، اما نه آن صدا به داد کودکان بدسرپرست رسید و نه آن حزنها مرحمی بر زخمهایشان شد. نیوشا ضیغمی میگوید: «وقتی از نزدیک با معضلات برخی کودکان بدسرپرست آشنا شدم، به عمق فاجعهای که فقط در مورد آن شنیده بودم پی بردم. در این شرایط سخت که دل هر کسی به درد میآید نهادها و ارگانهای مربوطه هیچ اقدام موثر و تاثیرگذاری انجام نمیدهند و برخی کودکان ما به بردهداری کشیده میشوند و مایحتاجشان را از سطلهای زباله به دست میآورند. ما باید خودمان از طریق مرجعهای موثر و مطمئن به این کودکان کمک کنیم.»
هنرمندان به کمپین بد سرپرست تنهاتر است پیوستند
طبق بندهای سه گانه کنوانسیون حقوق کودک، در انجام هر اقدامی که به نوعی به کودک مربوط میشود، رعایت نفع و تامین سلامت کودک بر سایر مسائل تقدم دارد. در قوانین ایران به این تاکید و ضرورت کمتر پرداخته و در تصمیم گیریها یا اقدامات دولتی و قانونی کمتر به آن اهمیت داده شده است. در این میان جمعي از فعالان رسانه از جمله تحريره هفته نامه تهران شهر با توجه به شرایط ناگوار کودکان بدسرپرست تصمیم گرفتند با همراهی گروهی از اصحاب رسانه و حمایت هنرمندان کشور در جهت حمایت از این کودکان درخواستی را مبنی بر اصلاح قوانین مربوط به آنها و نیز نظارت دائمی بر زندگی بچهها توسط دستگاههای مسئول، به روسای قوای سه گانه تقدیم کنند تا حمایت از این کودکان در شرایط بهتری قرار گیرد. در واقع هدف این کمپین حمایت از کودکان معصوم و بیپناهی است که توسط سرپرست بیصلاحیت خود مورد آزار قرار میگیرند یا براثر ناآگاهی یا ناتوانی پدر و مادر، انواع آسیبهای اجتماعی در انتظار آنهاست. تاکنون هنرمندان شاخصی همچون فاطمه معتمد آریا، کتایون ریاحی، ملیکا زارعی، فریدون آسرایی، فلور نظری، رضا کاظمی، آزاده صمدی، نیما رئیسی، آزیتا حاجیان، حسین رفیعی، شهرزاد عبدالمجید، افشین پیروانی، کیانوش عیاری، باربد بابایی، اشکان خطیبی، مجید مظفری، مریم نشیبا، مسعود رایگان، رویا تیموریان، عموهای فیتیله ای، سعید آقاخانی، الهام پاوه نژاد، حمیدرضا پگاه، سیماتیرانداز، شهرام حقیقت دوست، نیوشا ضیغمی، بهروز بقایی، محمد نادری، مهران رنجبر و ... به جمع حامیان این پویش پیوستهاند. تخمین زده شده هرساله میلیونها مورد سوءرفتار یا بیتوجهی نسبت به کودکان اتفاق میافتد. یکی از دغدغههای مهم زندگی خشایار اعتمادی کودکانی است که ارزش دقیقههای چراغ قرمز را بهتر از ما میدانند و کودکی که ساعت ۲ بامداد در کنار چهارراه اشک میریخته، یکی از تلخترین روزهای او را رقم زده است چرا که ماموران شهرداری وسایلش را گرفته بودند و او از ترس تنبیه پدر جرات خانه رفتن را نداشته است. کودکی که میتوانست در آن زمان در کانون گرم خانواده آرام گیرد، برای ۳۰ هزار تومان در سرمای زمستان اشک میریخته و رهگذران محدود در آن ساعت از شب را التماس میکرده است، چگونه میتواند آینده ساز این کشور باشد؟! شاید دغدغهای که امروز ذهن جمعی از اصحاب رسانه و هنرمندان را مشغول کرده است، بتواند با موفقیت کمپين «بدسرپرست تنهاتر است» فردای بهتری را برای این کودکان رقم بزند. عضویت در کانال telegram. me/Badsarparast به منزله همراهی تمامی عزیزان با این کمپین است.
منبع: قانون