مطهره واعظیپور | عقیمسازی زنان معتاد راهحلی بود که اولینبار فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران مطرح کرد؛ موضوعی که موافقان و مخالفان زیادی داشت. برخی بر این باورند که عقیمسازی زنان معتاد انگیزه ترک را برای همیشه از آنها میگیرد و برخی دیگر معتقدند عقیمسازی موقت زنان معتاد بهترین راهحل برای جلوگیری از به دنیا آمدن کودکان معتاد است؛ کودکان معتادی که اگر از سوی سازمانهای مردمنهاد پیدا نشوند، با همین اعتیاد بزرگ میشوند یا جانشان را از دست میدهند. وضعیت نوزادان مبتلا به اعتیاد، بهانهای شده که جمعیت امام علی(ع) در نشستی به بررسی آن بپردازد؛ نشستی که پرویز افشار، معاون کاهش تقاضای ستاد مبارزه با مواد مخدر، علیاصغر محکی، دبیر ستاد و مسئول دبیرخانه کارگروه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و اعتیاد و روزبه کردونی، مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، قرار بود در آن حضور داشته باشند اما از غایبان آن بودند.
جوانان آرمانخواهی که با یک خورجین کتاب و وسایل نقاشی به هرندی میرفتند و بچهها دورشان جمع میشدند با تحقیقات بسیار دریافتند که اکثر کودکان کار سطح شهر تهران در محلات هرندی، شوش و لبخط زندگی میکنند. روزهای جمعه برای این آرمانخواهان ماندگار شد و خیلی زود حدود۳۰۰ کودک جمعهها را به عشق آنها شروع کردند. آنها توانستند فرهنگسرای محله را برای جمعهها بگیرند.
حق تحصيل مرز نميشناسد؛ هر کودکي حق دارد درس بخواند و هيچکس نبايد اين حق را از او بگيرد. کودکان افغان در ايران يکي از چندين مواردي هستند که به خاطر مواردي چون نداشتن مدارک هويتي، شهريههاي بالا و... از تحصيل بازميمانند. درحاليکه طبق طرح فرمان، تمام اتباع خارجي با هر شرايطي بايد در مدارس دولتي به صورت رايگان ثبتنام شوند اما وضعيت ثبتنام آنها چيز ديگري را روايت ميکند. درواقع شهريهاي که از کودکان افغان ميگيرند کاملا متفاوت با شهريهاي است که از ديگر کودکان گرفته ميشود. ابتدا هزينهاي براي اسمنويسي، سپس هزينه شهريه و در آخر کمکهاي مردمي که مجموع آنها به بيشتر از 350 هزار تومان ميرسد و مسئولي پاسخگوي اين تبعيض نيست. اين تضاد حتي در خود وزارت آموزشوپرورش هم نمود پيدا کرده است؛ تا جايي که يکي از مسئولان ميگويد هيچ مدرسه دولتياي نبايد از اتباع خارجي و ايراني پول بگيرد و دريافت هزينه تنها محدود به کمکهاي مردمي ميشود که آن هم اجباري نيست و از آن طرف مسئولي ديگر، شهريه دانشآموزان افغان را در دورههاي مختلف مشخص و اعلام کرده براي هر پايه چقدر بايد پرداخت کنند و در مقابل طرحي به نام فرمان قرار دارد که از سوي مقام رهبري دستور داده شده که هيچکدام از اتباع خارجي نبايد پولي بابت مدرسه بدهند. بااينحال، يکشنبه شب کاربران توئيتر در حمايت از اين وضعيت در يک طوفان توئيتري با هشتگ از مهر جا نمانند، از حق تحصيل آنها نوشتند و وزير آموزشوپرورش نيز در واکنش به توئيتها نوشت که تلاش ميکنم تا دانشآموزان هيچ مليتي از مهر جا نمانند. حال بايد ديد قول وزير تا چه حد عملي ميشود؟
ایرانیها خشن شدهاند. این دیگر یک موضوع جدید یا عجیب نیست، موضوعی است که حالا دیگر چندوقتی میشود علاوه بر پژوهشگران اجتماعی، مسئولان دولتی هم درباره آن صحبت میکنند و حتی میگویند که از این موضوع نگرانند؛ نمونهاش همین دیروز که «مجید رضازاده»، رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور بعد از اظهارنظرهای اخیر مسئولان سازمان بهزیستی و تعدادی از کارشناسان اجتماعی درباره وضع خشونت در جامعه گفت که خشونت در ایران آنقدر زیاد شده که باعث شده اعتماد مردم به هم کاهش پیدا کند.
«انتخابات شوراي صنفي دانشجويي دانشگاه اروميه به دليل عدم كسب حد نصاب آراي لازم از سوي داوطلبان به مرحله دوم موكول شد.» اين خبر مثل بسياري از خبرهاي ديگر كوتاهي است كه از فعاليتهاي دانشجويي از دانشگاههاي مختلف كشور ميرسد و در گوشهاي ميان خبرهاي خبرگزاريها گم ميشود. دانشگاهها كه در دولت قبل با مساله انحلال نهادهاي مختلف دانشجويي روبهرو شدند همچنان براي باز گرداندن شوراهاي صنفي به عرصه فعاليت با مشكلات ريز و درشت دست به گريبانند. شوراهايي كه نبودنشان گاهي منجر ميشود به اتفاقي كه در روزهاي آخر خردادماه در خوابگاه دخترانه دانشگاه چمران اهواز افتاد.
٢٥ خرداد ماه وقتي كه خبر اعتراض دانشجويان دختر خوابگاه دانشگاه چمران اهواز دست به دست در شبكههاي اجتماعي و رسانههاي مختلف منتشر شد، برخي از فعالان دانشجويي اشاره كردند كه نبود سيستم سرمايشي مناسب كه سبب شده تا ساكنان خوابگاه در هواي نزديك به ٥٠ درجه اهواز چارهاي جز اعتراض نداشته باشند در صورت وجود شوراي صنفي ممكن بود به گونه ديگري حل شود. همان زمان يكي از فعالان دانشجويي اين دانشگاه گفت: «دانشجوياني كه از سال ٨٩ به بعد وارد دانشگاه شدند اصلا تصوري از شوراي صنفي و كاركردهاي آن ندارند، آنقدر اين موضوع ناآشنا است كه در دو سال اخير خود دانشگاه مجوز براي فعاليت شوراي صنفي داده و اعلام كرده كه انتخابات برگزار ميكند اما حتي ميزان كانديداهاي داوطلب براي فعاليت صنفي به حد نصاب برگزاري انتخابات نرسيد.» از يك سو مهجور ماندن شوراهاي صنفي سبب شده تا دانشجويان بسياري تصور دقيقي از كاركرد اين شورا نداشته باشند و از سوي ديگر شرايط تشكيل اين شوراها و برگزاري انتخابات هم چندان ساده نيست. دبير شوراي صنفي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه ميگويد كه موضوع به حاشيه رانده شدن شوراهاي صنفي نه تنها در دانشگاههاي شهرهاي ديگر كه حتي در تهران هم همچنان از جمله مشكلات فعالان دانشجويي است. مجيد مسافر گفت: «تمام شوراهاي صنفي درگير اين مشاركت پايين و ناشناخته ماندن در ميان دانشجويان هستند، يك بخش اين موضوع بر ميگردد به نبودن شوراها در طول ساليان گذشته اما بخش ديگرش مربوط ميشود به كالايي شدن موضوع آموزش. هر سالي كه ميگذرد ميزان دانشجوهاي روزانه كمتر ميشود، كساني كه وارد دانشگاه ميشوند ميزاني از استطاعت مالي را دارند و موضوعات صنفي برايشان پررنگ نيست. قشر دانشجويان تغيير كرده است و الان خيليها فقط دنبال نمره و مدرك هستند و جايگاه فعاليت اجتماعي و صنفي براي خودشان قايل نيستند در حالي كه دانشگاه هميشه منشا فعاليتهاي اجتماعي بوده است.» مسافر ميگويد كه حتي در ميان دانشجويان علوم انساني هم اين علاقه به مشاركت جمعي رنگ باخته است و همين سبب ميشود كه اوضاع نگرانكننده باشد: «سيستم آموزش عالي دارد به سمتي ميرود كه مطالبات دانشجويان را نشنود. ببينيد موضوع خوابگاه دانشگاه چمران چقدر وسيع ديده شد، چون با وجود اينكه شوراي صنفي نداشتند توانستند مطالبه صنفيشان را به گوش همه برسانند و بگويند ما در هواي ٥٠ درجه كولر نداريم اما اين مطالبهگري بايد مستمر و منسجم باشد و فعاليت در شوراي صنفي ميتواند به اين انسجام كمك كند.»
دپارتمان آموزشی موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» سومین سال فعالیت خود را با برگزاری کنفرانس آموزشی «سمن ها، تحریم و مدیریت چالش ها» آغاز کرد.
موضوع این کنفرانس آموزشی که در 18 و 19مهرماه در تالار کهربا در دانشگاه شریف برگزار شد، ارتقای کیفیت مدیریت پروژه های فقر زدایی، در شرایط پیچیده ناشی از بحران اقتصادی پیش روی کشور بود.
صادق زنگنه: یک ربع به ١١ است که از متروی شهرک شریعتی خارج میشوم. آدرس را دقیق نمیدانم. موبایلم آنقدر شارژ ندارد که بخواهم روی نقشه گوگل دنبالش بگردم. از نزدیکترین فردی که آنجاست، آدرس را میپرسم. زن میانسال افغانستانی که در سایه ایستگاه اتوبوس ایستاده و گویا منتظر است. مدرسه فرهنگ کجاست. مدرسه بچههای مهاجر افغانستان؟ «از همین خیابان مهران برو، کنار پارک هویزه». درست متوجه منظورش نمیشوم؛ اما انگار از گفتوگو با یک مرد غریبه معذب است. به سمت خیابان مهران میروم. در راه کنجکاو میشوم که بدانم دیگران هم این مدرسه را میشناسند، یا نه! از آقای جوانی که از روبهرو میآید میپرسم؛ نمیداند! اما در و دیوار مدرسه زود نمایان میشود. ساختمانش که تر و تمیز است و خوشبختانه همتراز مدارس بچههای ایرانی. وارد میشوم. خانم جوانی جلوی در ایستاده. گویا مواظب است بچهها از مدرسه خارج نشوند.
مریم جهان پناه
«- الو، الو، به دادم برسید خانوم، آقامون خیلی اذیتم میکنه، تو رو خدا بیایید اینو ببرید، دندونمو شکونده از خونه اومدم بیرون، فرار کردم الان تو سوپری هستم میترسم برم خونه. الو، الو، چیکار کنم؟»
خونسرد باش مادر، مگه شوهرت چند سالشه؟
70 سال
خودت چند سالته؟
60 سال
به کلانتری اعلام کردید؟
نه
برو کلانتری خبر بده
تو روخدا شما بیایین
خونتون کجاست؟
یافتآباد......
باشه آدرست را بگو یادداشت میکنیم، همکاران ما پیگیری میکنند.
مریم جهان پناه/ انگشت اشارهاش را تکان میدهد و با چشمان ریزسرمه کشیدهاش میگوید بیا، جلوتر میروم. همان دختری است که از ابتدای ورود من به سالن «سرای احسان»، آن طرف روستای نوچمن بعد از سرای کهریزک، جایی که بیماران روانی مزمن در آنجا نگهداری میشوند دور و برم میپلکید. غریبهها را راحت از خودی تشخیص میدهد، میرود و میآید تا سر از کارم درآورد که قلم به دست در سالنی میچرخم که جشن «ضیافت الهی» در آن برپاست.
بر کسی پوشیده نیست که پای پرورشهای اخلاقی و آموزشهای شهروندی در ساختار آموزشی ما به شدت لنگ میزند. در ساختار آموزشی ما تمرکز افراطی بر ارزیابیهای کمی و توجه بیش از اندازه به کامیابیهای آینده دانشآموزان در کنکور و دانشگاهها، سبب شده است که پرورشهای انسانی و اخلاقی که ریشهای چندین هزار ساله در فرهنگ ایرانی دارد به آسانی زیر پا گذاشته شود. امروزه پیامدهای این بیتوجهی را در جای جای جامعه و در رویدادهایی مانند فروریزش ساختمان پلاسکو، تصادفهای جادهای، درگیریهای خیابانی، شمار زندانیان، پروندههای باز در دادگاهها، صفحه حوادث روزنامهها و... میبینم و جز افسوس و نگرانی کار دیگری از ما بر نمیآید و کمبود چنین آموزشهایی در بستر خانواده و نهاد آموزش به شدت احساس میشود. به نظر میآید که دستاندرکاران سیاسی، فرادستان آموزشی، فرهنگیان، خانوادهها و کل جامعه هنوز به طور جدی پی به ضرورت آموزشهایی از جنس شهروندی نبرده و از این رو درباره چنین آموزههایی بیتفاوتی خطرخیزی دارند. در گفت و گوی زیر که بخش نخست آن را میخوانید، نرگس ملکزاده، شهرام جمالی، علی بهشتینیا، عبدالجلیل کریمپور، حمزه علینصیری، مهدی بهلولی و محمدرضا نیکنژاد چند معلمی هستند که درباره چنین آموزشهایی به گفتوگو نشسته و از زاویههای گوناگون به آن پرداختهاند. امید است که دیدگاههای این فرهنگیان در روشنکردن موضوع یاریرسان باشد و زمینهای شود برای گفتوگویهای بیشتر در این زمینه.