نهمین برنامه از مجموعه گفت و گوهای راهبردی حجم با عنوان «جامعه مدنی، نهادهای دانشجویی» با سخنرانی بهاره هدایت، ضیا نبوی و حسام سلامت روز سه شنبه 27 آذر در سندیکای شرکتهای ساختمانی ایران برگزار شد. در این نشست موضوعاتی چون رویکرد اصلاحطلبان به اعتراضات کارگری، فضیلتهای فعالیت دانشجویان در جنبش دانشجویی، و نئولیبرالیزم دانشگاهی بحث شد.
اولین سخنران این گفتگوی راهبردی بهاره هدایت، فعال دانشجویی و سخنگوی سابق دفتر تحکیم وحدت بود. وی عنوان کرد: به مناسبت فعالیت دانشجویی در انجمن دانشگاه و دفتر تحکیم از بنده دعوت شده تا در خدمت شما باشم. بنابراین تلاش میکنم این زاویه ورود و خصائلی که این زاویه ورود به عرصه عمومی دارد را محور قرار دهم. درگاه ورود من و دوستانم که در دفتر تحکیم وحدت فعالیت میکردیم به عرصه عمومی، این نهادها بودند که خود این درگاه خصائل پیشینی به همراه داشت که هویت اجتماعی ما را شکل میداد. خصلتی که ما با آن رشد کردیم و در سایه آن تجربیاتی کسب کردیم را میتوان با اندکی مسامحه «جنبشی» نامید.
وی افزود: منظور من از واژه «جنبشی» کنشهای اعتراضی و پرشور مردم عادی است. زیست کردن در یک فضای هیجانی و تهییج کننده که من دانشجو به عنوان یک شهروند معترض به وضعیت موجود در آن وارد میشدم و در واقع اولین فرصتی بود که حرف خود را بزنم. من آن فضا را دریافت میکردم و بازتولید کننده آن بودم. خصلت دیگر این واژه جنبشی وجود جوابهای ساده تک خطی بود که من دانشجو فکر میکردم در برابر پرسشهای بنیادین و اساسی خود به آن رسیدهام. یعنی من دانشجو با هر مسئله و مشکلی که در جامعه خود میدیدم با دو گزینه روشن و شفاف به راه حل میرسیدم و نشان میدادم مشکل این شخص یا نهاد است و اگر برطرف شود معضلات ما هم حل خواهد شد. با این رویکرد بود که ما وارد دانشگاه شدیم و فعالیت کردیم.
این فعال دانشجویی تصریح کرد: رویکردی که عنوان کردم مزایا و معایبی دارد که با توجه به فضای فعلی درباره مزایای آن سخن خواهم گفت. این خصائل جنبشی تنها مختص من دانشجو نبود و اگرچه من به عنوان دانشجو به ریشه مشکلات فکر میکردم و آن را رساتر و علنیتر از بقیه فریاد میزدم، اما در محافل سیاسی و نوشتههای مختلف هم به این مشکل ریشهای اشاره میشد. پس سپهر سیاسی تقریبا یک دستی وجود داشت که ما ذیل آن تنفس میکردیم و به شدت امروز هم تکه تکه، ناکارآمد و فرسوده به نظر نمیرسید. آن فضای گفتمانی که برخواسته و سازماندهی شده توسط احزاب بود آخرین علائم حیاتی خود را در جنبش 88 نشان داد یعنی جایی که پیوند بین «من» جنبشی و «اوی» حزبی به وجود آمد. نقطه اوج پیوند زمانی بود که هیچ کدام از طرفین را نمیشد از آن حذف کرد. علارغم خساراتی که ما از قبل جنبش 88 خوردیم و ذیل گفتمان اصلاحات دیدیم، باز هم گرانقدر بودن آن پیوند را نمیتوان نادیده گرفت.
هدایت گفت: اما نقطه مقابل این جنبشی بودن نهادمندی است که مشخصا با احزاب و جامعه مدنی تعریف میشود، و اینکه احزاب را زیرمجموعه جامعه مدنی تعریف کنیم یا آنها را منفک کنیم تغییری در بحث ایجاد نمیکند. قرار بوده است احزاب در یک تعامل معنادار با بخش جنبشی گفتمانی را ایجاد کنند و یا معبری را به سمت پرسش بنیادین تعبیه کنند، در آن فضا پرسش بنیادین یک حکمرانی خوب و یک وضعیت بهتر بود. اما بعد از جریان 88 و تعطیل شدن این احزاب، یعنی از سال 1392 و به طور مشخصتر از سال 1394 این رویکرد چندان از جانب احزاب اصلاحطلب دیده نمیشود که تلاشی برای اصلاح و رفتن به سمت حکمرانی خوب داشته باشند. بلکه شروع به تئوریزه کردن و توجیه انسدادی که به آن برخورده بودند ذیل عنوان بهبودخواهی کردند، آن را تئوریزه و عرضه کردند. بنابراین امروز ما در جایی هستیم که اساسا روشن نیست احزاب اصلاح طلب چه میخواهند. معلوم نیست که با ورود آنها به سیستم چه تغییری حاصل خواهد شد، البته با فرض اینکه انسدادی که بعدا با آن روبرو میشوند موضوعی علی حده باشد، ولی این که اگر فشار نباشد در چه سازو کاری و به چه سمتی میخواهند بروید پاسخ داده نشد.
وی با طرح مثالی عنوان کرد: در مورد اعتصابات کارگری و اعتراضاتی که نسبت به خصوصیسازی وجود دارد از سمت احزاب اصلاح طلب واکنش روشن تشکیلاتی دیده نمیشود و اگر هست، تصور بر این است که افراد موضع شخصی خود را بیان میکنند. اگر در این باره از آنها سوال شود عنوان میکنند نمیخواهند وارد اعتراضات صنفی شوند چون این کار فشار امنیتی را روی معترضان بیشتر خواهد کرد. شاید بیراه نمیگویند ولی قرار نیست آنها به این اعتراضات بپیوندند، و میتوانند تبیین کنند که این اعتراضات را در کجای ادراک سیاسی خود تحلیل میکنند. یک زمانی شما ورود نمیکنید برای این که فشاری به دیگری وارد نشود و یک وقتی هم هست که این فضا را به وجود میآورید که موضوع ذیل گفتمان شما جایی ندارد و گنگ و هاج و واج به آن نگاه میکنید.
هدایت خاطرنشان کرد: حتی نمیتوان گفت اینها مخالف هستند چرا که فقط نگاه میکنند، و این از انتقادهای مشخصی است که میتوان به آنها داشت. در نهایت با بیانیههایی فصلی مشکلات را لیست میکنند که یعنی وضعیت فعلی را محکوم میکنند.
این فعال جنبش زنان افزود: به نظر من کارکرد احزاب و نهادها این نیست. من شهروند معمولی که همچنان خصائص جنبشی دارم ممکن است اینگونه عمل کنم ولی قرار نیست آنها اینگونه عمل کنند. از طرفی وقتی انتقادی به احزاب وارد میشود، منظور این نیست سایر بلوکهایی که مدعی یک هژمونی سیاسی- اجتماعی هستند چیزی فارغ از این وضع عمل میکنند، برای نمونه ببینید سایر بلوکها در برابر فساد چه واکنشی دارند، اپوزیسون برانداز خود را راحت میکند و میگوید اگر ساختار فعلی نباشد و من به جای آن بیایم مشکل حل خواهد شد. این یک جواب سرراست است که ویژگیهای جنبشی را تحریک میکند یعنی پرشور، هیجانانگیز، و بدون پیچیدگی است ولی همچنان ناکارآمدی خود را ذیل غدعهای پنهان میکند.
وی افزود: وقتی شما بپذیرید فساد وجود دارد و به حد بحرانی رسیده است و این جزو شاخصهایی است که شما علم مبارزه با آن را برداشتهاید پس باید بپذیرید یک مافیای قدرتمند ذیل این فساد زندگی میکند، از آن تغذیه میکند و از آن منتفع میشود، حتی ممکن است آن را خلق کرده باشد. وقتی میگویید من ساختار را تغییر میدهم و توان بازسازی آن مافیا را در آن شرایط خلاء قدرت نادیده میگیرید یعنی فقط شعار میدهید، اساسا تغییر ساختار زمانی که مافیای قدرتمند توان بازسازی دارد به نتیجه نمیرسد.
وی تصریح کرد: اگر درباره مسئله فساد به واکنش احزاب اصلاح طلب نگاه کنیم، میبینیم که آنها هم میگویند اگر ما در قدرت باشیم مسئله حل خواهد شد، متاسفانه اینان در مورد فسادهایی که در بدنه احزاب و اصلاحات نفوذ کرده سکوت میکنند. «ژن خوب» هم ژانری بود که از دل همین جریان بیرون آمد، اینها حاضر به طرد آن فرد و جریان وی نشدند. نشستند و سرخورده شدن و ریزش بدنه اجتماعی خود را نگاه کردند ولی حاضر نشدند برای فساد درونی خود هزینه بپردازند. به حامیان حکومت هم اگر گفته شود با فساد چگونه برخورد میکنند اگر بپذیرند این مسئله تبدیل به بحران شده، میگویند آنها نباشند ما بیاییم، یعنی آنها هم راهکاری برای فساد ندارند.
عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۸۴ عنوان کرد: در مورد وضعیت کارگران، شما دیدید که از منتهی علیه راست حکومت تا منتهی علیه راست اپوزیسیون از این کارگران حمایت کردند که در منظر اول تصویر ناخوشآیندی نیست و آدم حس میکند شاید یک همگرایی برای حل مسئله به وجود آمده باشد ولی مسئله این است که در پس این پرده ظاهری خیلی چیزها به چشم میآید و قابل پنهان کردن نیست. آن هم این که این طیف راست حامی حکومت هم تحت یک منازعات و رقابتهای سیاسی از کارگرها دفاع میکنند، وی مسئله این است که خود کارگر و مطالبات اقتصادی و حقوقی وی اصلا در طرح مسئله منتهی علیه راست مابه ازایی ندارد.
وی عنوان کرد: اپوزیسون هم خود را منتسب به نظریه لیبرالی میدانند که تضاد مسئله را نشان میدهد و باعث میشود شما حس کنید ورود این افراد به مسئله نیرنگی را در خود مستتر دارد که باید در مورد آن حرف زد. آنها در مورد حقوق کارگر حرف زدند و به فاصله طبقاتی ایراد گرفتند، در حالی که اساسا ذیل نظریه اقتصاد سیاسی لیبرالی، فاصله طبقاتی مسئلهای مطرح به شمار نمیآید. آنها به اقتصاد آزاد و گردش پول و تولید ثروت معتقدند و اینکه در نهایت طی یک گردش مالی گسترده همه اقشار منتفع میشوند، ولی توزیع ثروت دغدغه آنها نیست. اینها تضادهای درونی است که پنهان میماند و گفته نمیشود و در عین حال میخواهد سوار استیصال بدنه جنبشی از این وضعیت شود، بدنهای که تحرکات آن پرشور است و دنبال جوابهای تک خطی است.
رفتن به سمت حکمرانی خوب
هدایت افزود: کسانی که کارکرد تاسیسی برای خود قائلاند یعنی میخواهند با برداشتن ساختار موجود به جای آن چیزی تاسیس کنند نمیدانند چشماندازی که میدهند با پیش فرضی که از قبل از خود دادهاند در تضاد است. در مورد سیستم قضایی هم همینطور. شما این بیتفاوتی را در احزاب اصلاحطلب هم میبینید. یک فرد زندانی که اعتصاب کرده فوت میکند و همه نهادها را محکوم میکنند ولی کارکرد اینها جدای از من شهروند است و باید یک راه حل حقوقی، قضایی و مدیریتی ارائه دهند. باید ببینند اگر ناکارآمدی سیستم مورد بحث است چگونه میخواهند آن را اصلاح کنند. با براندازی نمیتوان به سادگی بروکراسی را زدود و باید چشم انداز روشنی از وضعیت ارائه شود.
وی گفت: احزاب ما ناکارآمد و بیهدف و فرسوده هستند، از طرفی اپوزیسیون ما موج سوار است و تنها چیزی که باقی میماند نهادهایی هستند که میتوانند ذیل جامعه مدنی حیات داشته باشند و در کنار حمایت از حرکتهای اعتراضی، حقوق و وظایف شهروندی را ارتقا دهند و چشماندازی برای رفتن به سمت حکمرانی خوب ارائه دهند که بخش جنبشی و بخش گفتمان ساز آن را به عنوان مسئله اصلی در پس ذهن خود دارد. اگر ما مطالبات روشن و مسیر روشن داشته باشیم، سیاستی مانند سیاست خیابان خط قرمز ما نخواهد بود و عدم خشونت است که خط قرمز ما است. میتوان این را از آنچه کارگران هفت تپه و فولاد انجام دادند سرمشق گرفت.
نئولیبرالیزم دانشگاهی
در ادامه این نشست حسام سلامت، از فعالان دانشجویی و پژوهشگر جامعهشناسی عنوان کرد: بحث من ناظر بر دو پرسش خواهد بود. اول خواهم پرسید دانشگاه کجاست و تلاش خواهم کرد از حیث موضعشناسی جایگاه دانشگاه را روشن کنم چون فکر میکنم پرسش از نسبت نهاد دانشجویی و جامعه مدنی مشروط به موضع روشنی است در قبال این که دانشگاه را درون چه مختصات فضایی تعریف میکنیم. پرسش دوم من این خواهد بود که مسئله دانشگاه چیست تا چرا که نسبتهایی که میخواهم با دانشگاه و نهادها برقرار کنم در گرو این پرسش است، چرا که از مجرای این مسئله است که جنبش دانشجویی به گروهها و نهادهای مدنی گره میخورد.
وی افزود: درباره پرسش اول میتوان یک سوال ساده مطرح کرد که دانشگاه جزو دولت است یا جامعه مدنی؟ به نظرم این پرسشی است که نمیتوان آن را راحت پاسخ داد. به نظر میآید از حیث قانونی دانشگاه بخشی از دولت است و درون مختصات آن تعریف میشود. از طرفی به نظر میآید که به رغم این که دست کم یک پای دانشگاه در دولت است یک پای آن در جامعه است. به نظر میرسد جایگاه دانشگاه را باید بین بخشی از دولت بودن و بخشی از جامعه بودن تعریف کرد یعنی جایگاه دانشگاه به این معنا جایگاهی لغزنده و سیال است و به نوعی رفت و آمد بین این دو قلمروی فضای اجتماعی است. در این باره قلمرو بازار را نمیتوان نادیده گرفت که در کنار جامعه و دولت یک مثلث با مرکزیت دانشگاه به وجود میآورند. جایگاه تاریخی دانشگاه همواره در حد فاصل این سه قلمرو تعریف میشود. هیچ وقت با آنها یکی نمیشود و هیچ وقت هم تمام نسبتهای خود را با آنها قطع نمیکند.
سلامت تصریح کرد: دانشگاه هیچ وقت نمیتواند مناسبات و بده بستان خود را تماما با دولت، جامعه و بازار قطع کند اما این جایگاه دانشگاه را باید در دل مناسبات تاریخی فهمید یعنی ما با نوعی قبض و بسط پراتیک جایگاه دانشگاه در نسبتهای تاریخی که با آن سه نهاد برقرار میکند طرف هستیم و هر یک از جریانهای سیاسی و گرایشهای فکری و گفتمانهای سیاسی اقتصادی روی یک کدام از این کدام از این نهادها و ضرورت ارتباط برقرار کردن دانشگاه با آن تاکید دارند، برای مثال این روزها بحث بر سر ضرورت تجاریسازی دانشگاه یا دانشگاه تجاری است. کسانی که از دانشگاه تجاری حرف میزنند روشن است که فکر میکنند دانشگاه باید خود را در نسبت با نهاد بازار تعریف کند، یعنی دانشگاه تا زمانی موفق است که به نیاز بازار پاسخ دهد و اگر این پیوند برقرار نباشد همین بحرانی که سالها است دانشگاه با آن درگیر است ادامه خواهد داشت و دانشگاه محصولاتی تولید میکند که به درد هیچ کسی نمیخورد و نیازهای صنعت و بازار را پاسخ نمیدهد.
وی گفت: گرایش دیگری وجود دارد و به طور مشخص از این حرف میزند که دانشگاه چیزی جز دولت نیست و اساسا باید به دولت خدمت کند، یعنی هم از لحاظ ایدئولوژیکی و فکری و گفتمانی یکی از شعبات دولت (State) باشد. و گرایش سومی هم وجود دارد که تلاش دارد دانشگاه را هر چه بیشتر در فاصلهگیری انتقادی با نهاد دولت و بازار، و در پیوند با جامعه مدنی تعریف کند. به این معنا جایگاه دانشگاه یک جایگاه سلب غیرسیال نیست و مدام در دل مناسبات تاریخی نیروهای میدان جا به جا میشود، بر حسب گرایشهای خود ممکن است به هر یک از این نهادها فاصله بگیرد یا به آنها نزدیک شود. ولی وقتی از دانشگاه حرف میزنیم به این معنا نیست که از یک نهاد خود مختار حرف میزنیم، بلکه در به هم تنیدگی با سه نهاد دیگر تعریف میشود.
این جامعهشناس جوان افزود: درباره پرسش دوم یعنی مسئله دانشگاه، باید بگویم دانشگاه ایران یکی دو مسئله ندارد اما من مایلم که روی یک مسئله دانشگاه دست بگذارم که به نظر من همان واسطه و میانجی است که امکان پیوند خوردن دانشگاه را با بیرون از خودش و با دیگر نیروها فراهم خواهد کرد، در واقع یک نوع فضای امکانی و مقدمه که با اجازه شما اسم آن را نئولیبرالیزم دانشگاهی خواهم گذاشت. اگر نئولیبرالیزم را با یک اصل بشناسیم آن اصل این است که دولت هر چه کمتر باید حکومت کند. دولت هر چه کوچکتر باشد بهتر است که به معنی عقبنشینی دولت در قبال خدمات اجتماعی است که به طور سنتی در حوزههای مختلف از جمله آموزش و بهداشت بر عهده داشت.
وی تصریح کرد: تا جایی که به دانشگاه مربوط میشود نئولیبرالیزم آکادمیک یعنی دولت هر چه کمتر وظیفه تامین خدمات و فرصتهای آموزشی را برای دانشگاه صورتبندی میکند، یعنی فرض نئولیبرالیزم دانشگاهی این است که دولت باید از حوزه آموزش آموزش عالی و عمومی عقب بنشیند و این عقبنشینی دولت به معنای این است که دانشگاه باید خرجی خود را درآورد. دولت بنا به کسری بودجه و سایر دلایل در فرایند تاریخی از وظایف خود در قبال دانشگاه عقب نشینی میکند و از خودگردانی دانشگاه حرف میزند، برای این کار هم دو شیوه وجود دارد که یکی از آنها پولیسازی یا فروش خدمات آموزشی به متقاضیان با اشکال مختلف است.
سلامت عنوان کرد: امروز فقط 5 درصد 4 میلیون و 650 هزار دانشجویی که ما داریم از خدمات آموزش رایگان استفاده میکنند و بقیه به اشکال مختلف شامل پولیسازی خدمات آموزشی هستند. جالب است در قبال دانشگاههای روزانه هم که بنا به تعریف باید از خدمات آموزشی رایگان استفاده کنند با ساز و کارها و بهانههای مختلف شاهد فروشی شدن خدمات آموزشی هستیم، نکته جالب این که در بودجه سنواتی که دولت تعریف میکند دانشگاهها هر سال بیشتر موظف شدهاند از قبل فروش خدمات آموزشی برای خود درآمدزایی کنند.
وی درباره شیوههای دیگر درآمدزایی گفت: شیوه دیگر تجاریسازی است یعنی دانشگاه باید بتواند محصولات و کالاهایی تولید کند که بتواند آنها را در قبال تقاضای بخشهای مختلف بفروشد به عبارتی تجاریسازی محصولات دانشگاهی است که به این معنا دانشگاه بتواند کالایی متناسب با تقاضای موجود تولید کند. ساز و کار سوم خصوصیسازی درون قلمرو دانشگاه است که بیشتر ناظر بر فروش خدمات رفاهی مانند سرویسهای خدماتی و رفاهی است که به بخش خصوصی برونسپاری میشود. ساز و کار چهارم بدهکارسازی است که به نوعی پیامد سه ساز و کار قبلی است. سادهترین پیامد آن سه ساز و کار این است که آموزش هر چه بیشتر به کالایی گران تبدیل میشود و به نیاز دانشجویان به وام دامن میزند.
وی تاکید کرد: امروز صندوق رفاه دانشجویی که مرکز سیاستگذاری اقتصادی دانشگاه است چیزی بالغ بر 20 نوع وام در حوزه دانشجویی عرضه میکند، و سرمایه خود را در فاصله 3 سال چند برابر کرده و بالغ بر 80 میلیارد تومان سرمایهای است که در صندوق وجود دارد و خرج اعطای وام خواهد شد. اما باید دید سوژه بدهکار چگونه سوژهای است؟ زندگیهایی که بدون وام و قسط غیرقابل تصور هستند. برای من این مسئله بدهکارسازی دانشجویی با این ساز و کارهایی که تعریف کردم مهم است. در آن سر این چرخه قراردادهای صندوق رفاه با نظام بانکی قرار دارد که تا شما وام دانشجویی خود را بازپرداخت نکنید فرصت گرفتن تسهیلات از نظام بانکی را ندارید. لازم است ساز و کارهایی که مطرح کردم کاملا سیستماتیک درک شود.
بازسازی جنبش دانشجویی بر محور امر صنفی
سلامت تاکید کرد: ساز و کارهای مطرح شده بخشی از ساز و کارهایی است که دانشگاه را از این حیث مسئلهدار میکند و به نوعی بازسازی جنبش دانشجویی بر محور امر صنفی دامن زده است. همین جا است که امکان گره خوردن دانشگاه با بیرون از خود آن فراهم میشود یعنی از خلال هم مسئله بودن، یعنی در دیگر حوزههای ناظر بر گروههای اجتماعی و نهادهای مدنی با این ساز و کارهای نئولیبرالیزمی سر و کار دارید. یعنی اگر از خصوصیسازی در دانشگاه سخن گفته میشود که به بحرانها دامن زده و موضوع کنش جنبش دانشجویی است، خصوصیسازی در بیرون دانشگاه هم مسائل خود را تولید میکند. امروز خصوصیسازی فقط مسئله دانشجویان نیست و مسئله بسیاری از اقشار نیروهای مدنی از جمله کارگران و معلمان هم هست و در همین جا هست که امکان قسمی همراهی و همصدایی بین دانشگاه و سایر نیروها فراهم میکند.
وی گفت: اصلا تصادفی نیست که جنبش دانشجویی و کارگری صدای هم را طنینانداز میکنند و بعضا به بازتاب صدای هم تبدیل میشوند و این همبستگی محصول هیچ ساز و کار پس پردهای نیست، محصول خود وضعیتی است که اقشار مختلف را با یک مسئله واحد ولی از لحاظ تجربی متفاوت رو در رو کرده است. پس برای نخستین بار امکان همبسته شدن دانشگاه با بیرون از خود بر بستر اشتراک در مشکلات فراهم شده است و ارتباط باسمهای و زورکی نیست. یک نوع همدردی شکل گرفته و اگر دانشجو از فرزند کارگران بودن حرف میزند این جمله را به معنی واقعی کلمه عنوان میکند چون پیامدهای خصوصیسازی را درون قلمرو خودش تجربه کرده است. خصوصیسازی برای او مفهوم انتزاعی نیست، و این اشتراک مسئله امکان ارتباط بیناطبقاتی را بین بخشی از دانشگاه با بخشهایی از جامعه مدنی بر مبنای مسائلی از جنس مسائل روزمره فراهم کرده است. اما این که این ارتباط تا چه حد قابل تعمیق است و تا کجا پیش خواهد رفت پرسشی است گشوده به روی هزار و یک امکان تاریخی.
ضرورت درک اهمیت نهادها
سید ضیاءالدین نبوی که فعالان دانشجویی وی را ضیا نبوی میخوانند نیز در این نشست عنوان کرد: من شخصیگویی را برای شروع بحث ترجیح میدهم و برای چیدن مفاهیم از تجربه زیسته آغاز میکنم. آن ایده بنیادی که میخواهم درباره آن حرف بزنم این است که تاثیری که یک فعال دانشجویی در طی حیات فعالیت دانشجویی خود میگیرد مهمتر از تاثیری است که خلق میکند. نمیگویم تاثیری که خلق میکند مهم نیست میگویم تاثیری که میگیرد مهمتر است.
مؤسس شورای دفاع از حق تحصیل گفت: به بیانی دیگر فعالیت دانشجویی کارکرد اصلی کسب مهارتها و فضائلی است که برای ورود به عرصه عمومی و فضای سیاست مهم است و باعث میشود حداقل تاثیر منفی ایجاد نکند و امیدوار باشد به اینکه تاثیر مثبتی ایجاد کند. متاسفانه تاریخ سیاسی ما پر از سوژههایی است که فاجعه درست کردهاند، با این که صادقانه و پاکبازانه جلو آمده بودند. درباره «عنوان جامعه مدنی، نهادهای دانشجویی» وساطت کلمه نهاد بسیار مهم است.
وی با بیان این که سال 1381 فعالیت خود را آغاز کرده است، و با اشاره به تکثر رویکرد در دانشجویان هم دوره خود عنوان کرد: این تفاوتها باعث میشود ما به این نکته فکر کنیم که آیا فعالیت دانشجویی تاثیر خوبی خلق میکند و دانشجویان فعال سوژههای خوبی برای سیاست هستند؟ از این بابت میگویم نه، و حس میکنم فعالیت دانشجویی دقیقا آنجاست که به ما کمک میکند سوژههای خوب و موثر بیشتری تربیت کنیم نه اینکه الزاما همه دانشجویانی که وارد فعالیت دانشجویی و نهادی میشوند این مهارتها را کسب کنند.
وی درباره مهارتهایی که دانشجویان در طی فعالیت دانشجویی کسب میکنند عنوان کرد: یکی از این مهارتها فهم این است که جهان ما جهان متکثری است، و همه مثل ما نیستند و مثل ما فکر نمیکنند. شاید فکر کنید این اتفاق در فضای مجازی هم میافتد اما به نظر من این گونه نیست، شما در فضای مجازی آدمها را با ایدههای مختلف میبینید و قضاوت میکنید. آدمها در فضای مجازی چهره ندارند اما در فعالیت مجازی دانشجویی را با رویکردی کاملا سنتی و ایدئولوژیک میبیند که چهره دارد و روبروی شما است. یا فردی با موضع اپوزیسیون یا اصلاح طلب روبروی شما است، تاثیر چهره بسیار مهم است این که آدمی ایده متفاوت از شما دارد اما وجود هم دارد. به نظر من بیش از این که به لحاظ استدلالی قبول کنیم که حرفهای دیگر را بشنویم و بپذیریم تکرار چهره و تعامل با دیگری مخالف و متفاوت است که ما را دچار این انعطاف درونی و تساهل و مدارا میکند که دیگرانی هستند که جور دیگری فکر و رفتار میکنند.
نبوی افزود: دومین مهارت شور و میل مداخلهگری در عرصه عمومی ابتدا به ساکن و با موعظه، اخلاق و مطالعه ایجاد نمیشود و بسیار به تعامل و تجربه فعالیت گروهی وابسته است. در مورد خود من اگر دوستان دوره دانشجویی من نبودند بسیاری از انگیزههای ورود به سیاست را از دست میدادم. ما میل به موضعگیری در قبال مشکلات و مسائل را به اشتراک گذاشتیم و تکثیر کردیم. نفس این انرژی و شور را با استدلال عقلانی نمیتوان انتقال داد. در واقع ریشهای رمانتیزمی دارد که باید از دل زندگی و روابط عاطفی ما با همدلان و همقطارانمان بیرون آید.
آموختن مطالبه کردن و چگونگی اعتراض
وی تصریح کردن: آموختن چگونه مطالبه کردن و چگونه اعتراض کردن بسیار مهم است، بعدها که سنی از فعالیت دانشجویی میگذرد و دانشجوی جدیدی میآید و پیشنهاد انجام کاری را میدهد شما میفهمید که هنوز مناسبات دست او نیست. شما یک آرمان و مطالبهای دارید که فکر میکنید به آن میرسید و یک آرمان و مطالبهای که امید دارید به آن میرسید، به تدریج اینها در ذهن شما متمایز شدهاند و مناسبات دستتان آمده که چه مطالبهای را میشود گرفت، چه چیز را مطمئنید به آن نمیرسید ولی باید حرفش را بزنید، و چه چیز را باید امید بست که با فعالیت به دست میآید. این مهارت که کجا حرف بزنید، کجا چانه بزنید، کجا درگیر شوید و داد بزنید، کجا تحصن و اعتصاب کنید و کجا سکوت کنید در فعالیت نهادی و کشاکشی که شما با امر واقع نهادی کسب میکنید به دست میآید. این مهارت در فضای مجازی به دست نمیآید.
نبوی افزود: مهارت دیگر قرار گرفتن در موقعیت است، امروز در فضای مجازی ایستادن در مقام مطالبهگر و پرسشگری و زیر سوال بردن همه رایج شده است. فرمول جدیدی در فضای مجازی پیدا شده است و آن اینکه که رنجی که کسی دیگر میبرد را بر سر کسی میکوبیم که آن بیچاره هم رنج برده اما به نظر ما به اندازه کافی رنج نبرده است، این کار را انجام میدهیم بدون اینکه بپرسیم جای ما آن وسط کجاست، ما چه کردهایم، کنش و فعالیت ما کجا بوده است؟ این فرمول بسیار عجیبی است که به کرات تکرار میشود، یعنی رنج دیگران را بر سر دیگران کوبیدن و تناقض دیگران را دیدن بدون اینکه فکر کنیم زندگی من چه؟ جای من چه؟ کار من چه؟ آیا نیاز نیست بین آنچه میگویم و آنچه میکنم هامونی برقرار باشد؟ آیا نیاز ندارم یک حدی از انسجام اخلاقی داشته باشم؟ به نظر من فاصله آنچه نمایش میدهیم با آنچه هستیم زیاد شده است.
وی گفت: آموختن این که در موضع پاسخگو قرار بگیرید بسیار مهم است. وقتی شما درگیر فعالیت نهادی دانشجویی میشوید از شما پرسش میشود که چه کردید، متاسفانه این روحیه را اپوزیسون کمتر از پوزیسون دارد چون آنها خیلی بیشتر در مقام پاسخگویی بودهاند. به نظر من روحیهای که در مقام پاسخگویی در دانشجویان بسیجی دیده میشود در دانشجویان مخالف نیست، فارغ از آنچه میگفتند، آنها در موضع پاسخگویی قرار میگرفتند که فرق دارد با اینکه شما همیشه داد بزنید. هنر مفاهمه و گفتگو در آنها بیشتر دیده میشود اما دانشجویان مخالف زود عصبانی میشوند و بازی را به هم میزنند. آنها با این فکر که استمرار حاکمیت باید باشد و برای این منظور آنها باید باشند به این نتیجه میرسند که نباید زیر بازی بزنند، پس نظام توجیهی را ادامه میدهند. البته سنت منبر رفتن هم میتواند در این زمینه تاثیرگذار باشد چرا که آنها مواقع بیشتری در موضع حرف زدن بودهاند. پس فضیلت پاسخگو بودن و نگاه کردن به خود هم ممکن است در فعالیت دانشجویی به دست آید.
ضیا نبوی افزود: موضوع دیگر بحث مسائل خود دانشگاه است. به نظر من در این بحث کارویژه عملی خود دانشجویان مشخص میشود. دانشگاه مسائل ریز و مهمی مانند مسائل صنفی، خوابگاه، وام، دانشجوی ستارهدار، نبود آزادی بیان برای استاد دانشگاه که وی را ناچار به سانسور میکند و ... دارد، بنابراین دفاع از آزادی آکادمیک و استقلال دانشگاه، انتخاب مدیریان دانشگاهی توسط دلنشگاهیان و عدم دخالت نهادهای سیاسی در آن جزو کارویژههایی است که دانشجو باید انجام دهد.
وی در جمعبندی خود عنوان کرد: این مهارتها و همه هنرهایی که دستبهبندی کردم چیزهایی است که یک فعال دانشجویی باید در دوران فعالیت خود بیاموزد و این چیزی است که جز در بستر فعالیت نهادی اتفاق نمیافتد، به همین واسطه من فکر میکنم امروزه برای هر فعال دانشجویی ضرورت درک نهادها مهم است و باید آن را جدی بگیرند، از شورای صنفی تا انجمن اسلامی، کانون فیلم و هنر و ... یعنی هر جایی که بتوان در آن فعالیت نهادی کرد. نباید این نهادها را به سادگی واگذار کرد و باید برای خلق و نگاه داشتن آنها انرژی گذاشت. باید در نهاد دانشجویی همه تمرینها را انجام دهیم و خسته نشویم. حداقل فایده این کار این است که اگر در آینده سیاسی کشور کار بزرگی نکردیم فاجعهای هم به بار نیاوریم.
پرسش و پاسخ
در این قسمت از گفتگوی راهبردی، برنامه پرسش و پاسخ برگزار شد. سوال اول درباره این نکته بود که قبل از گسترش مناسباتی که نئولیبرالی خوانده شد نیز نهاد دانشگاه کارکرد خود را به درستی ایفا نکرده است، آیا در گذشته هم خصوصیسازی نئولیبرالی مشکل را ایجاد کرده بوده است که حسام سلامت در پاسخ به این سوال عنوان کرد: به نظر میرسد ناگزیر از مرور تاریخ جنبش دانشجویی ایران هستیم، دست کم بعد از اصلاحطلبی 76 که به احیای جنبش دانشجویی تعبیر میشود. برای نوشتن تاریخی که کم نوشته شده و کمتر روایت گردیده، باید دست به دوره بندی جنبش دانشجویی بزنیم، باید ببینیم در هر دوره تاریخی جنبش دانشجویی بر محور چه مسائلی شکل گرفت. باید دید جنبش دانشجویی بعد از 76 که نقطه عطف آن 18 تیر 1378 بود و در سال 1382 از نزدیکی به دولت به دیدهبان جامعه مدنی چرخش میکند بر چه محورهایی شکل گرفتهاند. نکته فوقالعاده مهم از نظر من این است که جنبش دانشجویی در هر دورهای چگونه پرابلیماتیزه شد.
وی افزود: مسئله عمده این است که تا قبل از چرخش اخیر جنبش دانشجویی که در اواخر دهه 90 اتفاق افتاد، جنبش دانشجویی اساسا نسبت خود را از قبل دوری و نزدیکی به نهاد دولت تعریف میکرد. یعنی طبق آن توپولوژی که از جایگاه دانشگاه بین سه نهاد تعریف کردم بیش از هر چیزی جنبش دانشجویی محصول تنشهایی بود که بین دانشگاه و نهاد دانشجویی و دولت به معنای عام کلمه ایجاد شده بود. یعنی به طور مداوم مسئله جنبش دانشجویی نه مسئله خود که بیرون از خود و مسئله جامعه سیاسی است. اتفاق جدیدی که به نظر من افتاده و از لحاظ تاریخی تجربه آن را نداریم مگر در یک دوره کوتاه که در جنبش دانشجویی 1326 تا 1333 دیده شده است، و ما در آن دوره سازمان دانشجویان دانشگاه تهران را داشتیم که اخیر ابوالحسن ضیا ظریفی هم کتابی در این باره نوشته و عنوان کرده:«اساسا سازمان دانشجویان دانشگاه تهران بر محور سیاسی شدن امر سیاسی ساخته شد». در هیچ دوره دیگر جنبش دانشجویی بر محور سوال کردن از مسائل خود ساخته نشد و مسائل خود را از بیرون میگرفت.
گفتمان جدید دانشگاهی
سلامت افزود: اتفاق جدیدی که از آن یاد کردم به عنوان یک گفتمان جدید دانشگاه را متوجه مسائل و بحرانهای خود کرده است. تنها یکی از این مسائل نئولیبرالیزم دانشگاهی و ساز و کارهای آن است. مسائلی مانند مسئله تفکیک جنسیتی، بومیگزینیها، کیفیت کلاس درس، و ....هم وجود دارد. پرسش از شان علم و آنچه میخواهد انجام دهد هم مهم است یعنی علم کجاها قرار است به جامعه و حوزه عمومی گره بخورد، این دانش اصلا قرار است به چه کسی خدمت کند؟ ابدا این پرسش در هیچ دورهای از جنبش دانشجویی مطرح نشده است. هیچ گاه در جنبش دانشجویی ما به سیاست علم و کاربردهای دانش فکر نکردهایم با این که موضوعات فوقالعاده مهمی بودهاند.
وی تصریح کرد: گفتمان جدید دانشگاه خود مسئلهسازی و خود اندیشی است و از مجرای همین خوداندیشی است که به دیگر مجراها و طبقات گره میخورد چون کاشف به عمل آمده که مسائلی که دانشگاه با آن درگیر است دیگر طبقاتی مانند معلمان و کارگران هم با آن درگیر هستند. اینجا است که به نظر من دانشگاه دارد از قلمرو بسته خود بیرون میآید و متوجه دیگر حوزههای اجتماعی میشود. این سوژهها چه به شکل رو در رو و چه به شکل گفتمانی همدیگر را پیدا میکنند و با همدیگر هم کلام میشوند. این هم صحبتی از دل همان موضوع همدردی و هم مسئلهای بودن بیرون میآید.
آیا خصوصیسازی واقعی همان خصوصیسازی خوب است؟
در سوالی دیگر از نئولیبرالیزم، یکی از حاضران با اشاره به این که آنچه به عنوان خصوصیسازی مطرح میشود در واقع به نوعی رانتیسازی و حاکمیسازی است عنوان کرد تقلیل دادن خصوصیسازی به این امور غیرواقعی است، که آقای سلامت در پاسخ گفت: در یک اقتصاد رانتی خصوصیسازی هم چیزی نیست جز توزیع رانت به اطرافیان. اتفاقا مسئله اصلی همین است، آنهایی که شعار خصوصیسازی در ایران سر دادند و راه حل اقتصاد و جامعه و سیاست ایران را در خصوصیسازی تصویر کردند، احتمالا خیلی بیخبر نبودند که در سرمایهداری رفاقتی که ما داریم تجربه میکنیم خصوصیسازیها هم رفاقتی خواهد بود. بنابراین اگر نقدی باشد به نظر من به ایدئولوگهای بازار آزاد در ایران وارد است که شعار خصوصیسازی را در وضعیتی سر دادند که لازم نیست خیلی باهوش باشید که بفهمید اگر این وضعیت را راه بیاندازید کسانی برنده خواهند شد که دمار از روزگار شما در میآورند بگذریم از این نکته که اگر هم ما با چیزی مانند خصوصیسازی واقعی هم سر و کار میداشتیم آیا خصوصیسازی واقعی همان خصوصیسازی خوب است؟ و خوب برای چه کسی؟
فعالیت دانشجویی جای آزمون و خطاست
در سوال دیگری مطرح شد که اگر درباره صنف دانشجویان حرف میزنیم کار این صنف چیست، اگر قرار است دانشجو فعالیت سیاسی داشته باشد جایگاه احزاب کجاست و اگر قرار است فعالیت مدنی داشته باشد جایگاه مدنی کجاست؟ در واقع آیا نمیتوان گفت ما با نهاد سازی دانشجویی قدرت احزاب و جامعه مدنی را از بین میبریم و آن پتانسیل را به شکل هیجانی در دانشگاه تلف میکنیم؟ در پاسخ این سوال نبوی عنوان کرد: در این که در فعالیت دانشجویی و نحوه ورود جنبش دانشجویی به سیاست همراه با خامی است بحثی وجود ندارد. اما به این دقت کنید که اولا فضای سیاسی ما فضای منقبضی است و احزاب و نهادهای مدنی ما امکان فعالیت چندانی ندارند بنابراین بار این فعالیت را بر دوش جنبش دانشجویی انداخته است. علاوه بر این، تاثیری که میگیریم مهمتر از تاثیری است که میگذاریم بنابراین فعال دانشجویی یک کنشگر حرفهای نیست و آمده است که بیاموزد. اگر فعالیت دانشجویی را به مثابه فعالیت تمرینی در نظر بگیریم مسئله حل میشود یعنی آنجا خطا میکنیم و میآموزیم تا بعدا در جای دیگری خطا نکنیم. فعالیت دانشجویی جای آزمون و خطاست تا در آینده کنشگران بهتری باشیم. اینجا کم تدبیری حاکمیت را میبینیم، جایی که این فضاها را میبندد و فرصتها را نادیده میگیرد، یعنی جایی که باید فضائل و مهارتها را در بازی یاد بگیرید میبنندد و شما را عصبی و ناراحت و خشن درون جامعهای که در آن کلی مسئله وجود دارد رها میکند و شما اولین کاری را که به ذهنتان میرسد بدون مهارت انجام میدهید.
بهاره هدایت نیز در این باره عنوان کرد: احزاب ما امروز ناکارآمد و گرفتار فساد هستند و دارند خود را ذیل گفتمان بهبودخواهی تعریف میکنند و حرفی از اصلاح نیست. یک جایی از این بدنه اجتماعی باید به اینها فشار آورد و حامل فشار مردمی باشد که خواهان اصلاح هستند. من هم معتقد به این نیستم که یک عیار بالایی برای کلیت هر آنچه از دانشجوی فعال سر میزند قائل شویم، آنها هم دچار بحرانها و خطاهای طبیعی خود هستند منتهی در فضای فعلی که ما در آن زیست میکنیم و گرفتاریم من همچنان نقش مهمی برای فعالان دانشجویی قائلم که میتوانند از این ظرفیت استفاده کنند و اگر حاکمیت گوش شنوا ندارد مطالبات را به گوش احزابی که قرار بوده معبری بسازند برسانند.
وی افزود: گفتمانی که از احزاب اصلاح طلب ساطع میشود گفتمان کوچک و منقبضی است، این وسعت دید در آنها نیست که مطالبات اعتراضی که جامعه در تکاپوی آن است ببینند، هاج و واج و گیج هستند.
بیرون آمدن نئولیبرالیزم از دل یک اقتصاد سیاسی کلان
در قسمت دیگری از این پرسش و پاسخ آیدین ابراهیمی، پژوهشگر اجتماعی که در سالن حاضر بود عنوان کرد: سنت لیبرالیزم در غرب functionهایی دارد. شخصیت دانشگاهی در غرب یک نهاد تاریخی است و اگر بخواهیم در ایران برای آن ما به ازایی مثال بزنیم میتوانیم از پیوند روحانیت و بازار، دولت و ... حرف بزنیم. این که این نهاد نوپای ایران را به راحتی در یک بستر تاریخی و سه گانه فرضی قرار دهیم به نظر من غلط است. دانشگاه ادامه حوزه معرفتی در ایران نیست و یک گسست است. برای همین دانشگاه گیج است و نمیداند چه کند. یک نوع سیاستورزی سیاستزدایانه را خرج میکند و به شدت سیاسی است که خود مانع سیاستورزی درست است چون تعریف درستی از سیاست نداریم. به نظر من در پیوند بین جامعه و دانشگاه باید پرسید آیا گفتمان ایجابی است که بخواهیم آن را ایجاد کنیم؟ گفتمان حاصل یک سری نظامهای معنایی است که در ساز و کار واقعی مناسبات اجتماعی به وسیله امر زبانی و با نمادهای خاص آکادمیک شکل میگیرد. وی افزود: نقد من به آقای نبوی این است که فعالیت دانشگاهی چیست، با فرض این که سلطه معرفتی علم را بر سایر حوزهها بپذیریم و بگوییم علم قرار است نسخه نهایی راه توسعه را بپیچد، آیا دانشگاهی حق دارد فعالیت سیاسی انجام دهد؟ داد بزند و از کارگر دفاع کند؟ یا باید تئوری ایجاد کند؟ به نظر من این به خاطر گسستی است که در دانشگاه روی داده است و گویا دانشگاه امری بوده که به دستور دولت ایجاد و در ادامه الیگارشی خاص خود را با حذف یک سریها با روشهای مختلف ایجاد کرده است.
در پاسخ به این نقد حسام سلامت عنوان کرد: دانشگاه دیگر الیگارشی نیست و ما امروز در دانشگاههای خود با بحران صندلی خالی مواجه هستیم یعنی عرضه فرصتهای بیشتر از تقاضا، یعنی امروز همه دکتر و مهندس هستند. دانشگاه در ایران در اثر ساز و کارهایی که میتوان درباره آن حرف زد تودهای شده است. مسئله این است که شما نئولیبرالیزم را چگونه میفهمید. من آن را با 4 ساز و کار مشخص کردم، حالا میتوان مشخصا با اعداد و ارقام هر کدام از این ساز و کارها را بررسی و ارزیابی کرد، حتی نشان داد این ادعاها را یک مشت چپگرا علم کردهاند، به هر حال باید درباره آن گفتگو شود. به نظر من این ساز و کارها تاریخ دارند، در جریان هستند و هر آینه گسترش و تعمیق خواهند یافت. این نئولیبرالیزم از دل یک اقتصاد سیاسی کلان بیرون میآیند که همه گروهها و نیروهای حاکم پشتیبان آن است. نئولیبرالیزم آکادمیک بخشی از ساز و کارهای نئولیبرالیزم در دیگر سطوح و حوزههای اجتماعی است.
ضیا نبوی هم عنوان کرد: به نظرم سوال درباره فعالیتی که ما واقعا از دانشجو انتظار داریم سوال خوبی نیست، اتفاقا آن اندیشه و فکری است که فعالیت دانشجویی را به یک نوع کنش و مدل فکری و یک حیطه نظری تقلیل دهد دچار اشتباه است. اتفاقا یکی از مزایای امروز دانشگاه کثرت آن است که افرادی با فکرهای مختلف در آن هستند و شیوههای مختلف کنش کردن را تمرین میکنند، آنها حرفهای نیستند و خام به نظر میرسند اما آدمها یکباره بزرگ نمیشوند و همین دانشگاه و فعالیت نهادی جایی از این بزرگ شدن است.
هر اندازه دانشگاه اقتصادی شود غیرسیاسیتر خواهد شد
در سوال بعدی نسبت اقتصاد و دانشگاه مورد پرسش قرار گرفت که سلامت در پاسخ گفت: این بحث ناظر بر نسبت دانشگاه و بازار است. امروز مسئله دانشگاه تجاری گفتمان رسمی دولت است و استارتآپهای دانشگاهی و پارکهای علم و فناوری شاهد این امر است. امروز دانشگاههای مادر در جنب خود پارکهای علم و فنآوری را راه اندازی کردهاند و این پارکها در واقع استارت آپهایی هستند که عموما با محوریت تبدیل محصولات آکادمیک به کالای قابل عرضه به شدت فعال هستند. اما دانشگاه تجاری که با منطق کاربردیسازی کار میکند و قرار است چرخ خود را بر محور اصل تولید ارزش بچرخاند چگونه دانشگاهی خواهد بود، به نظر من هر اندازه دانشگاهها اقتصادیتر شوند غیرسیاسیتر خواهند شد، حالا شما میتوانید بپرسید اصلا چرا دانشجو باید سیاسی باشد؟
وی افزود: با فرض این که دانشجو باید وارد بازار کار شود چه بهتر که دانشگاه فضایی ایجاد کند که دانشجویان در خود فضای دانشگاه تجارت را بیاموزند، اما موضوعی که نباید با بیتفاوتی از کنار آن رد شد این سوال است که تجاری شدن و اقتصادی شدن دانشگاه با جنبش دانشگاه به عنوان یک جنبش اجتماعی که قرار است همیشه اعتراضی به وضعیت باشد چه میکند؟ من میتوانم داستان پر از آب چشمی برای شما تعریف کنم، از جمله داستان انجمنهای علمی که به واسطه گفتمان رسمی وزارت علوم باید مقدمات گره خوردن رشتههای درسی خود را به بازار فراهم کنند.
بهاره هدایت نیز درباره کاربردی شدن علم عنوان کرد: نباید مسائل را یکدست دید و انتظار داشت همه این شاخهها یک مدل عمل کنند، جریان چپ میتواند به کاربردی شدن انتقادی نگاه کند تا معایب آن برطرف شود. اما در مورد گرایش به امر سیاسی یا عرصه عمومی، فعالیتی که در دهه 80 ما داشتیم و در مقام خود اقلیتی از اکثریت بود و به نوعی تمرین کردن ورود یا ایدههایی بود که ما فکر میکردیم برای استقرار در عرصه عمومی مناسب است، آن هم به نوعی کاربردی کردن قضیه بود با توجه به این که ما از صفر ورود کرده بودیم و به عنوان فرد نوپایی که وارد عرصه عمومی میشود آزمون و خطا میکردیم، و تصور بر این که همه قرار است در این مسیر وارد شوند وگرنه اشتباه است و این تکثر عجیب و ترناک نیست. در عین حال ممکن است تمرکز در این جلسات بر بحثهای سیاسی به خاطر تمرکز و علاقمندی خود ما باشد و به معنی نادیده گرفتن سایر فضاها و نادیده گرفتن آنها نیست.
شتاب خصوصیسازی در مدارس عمومی
یکی دیگر از حاضران در این جلسه با بیان این که 70 درصد ورودی دانشگاههای برتر متعلق به سه دهک بالای جامعه هستند عنوان کرد: این داده تحلیل آقای سلامت را درباره پیوند جنبش کارگری و دانشجویی و همدردی این دو را زیر سوال میبرد که حسام سلامت در پاسخ گفت: 15 درصد آموزش عمومی ما خصوصی هستند از طرفی 70 درصد ورودیهای به دانشگاههای مادر از دل این 15 درصد مدارس خصوصی بیرون میآید یعنی نظام آموزشی ما نابرابریها را بازتولید میکند در حالی که تنها ابزار ما برای شکستن این چرخه که فرودست، فرودست بماند از مجرای آموزش بود.
وی افزود: آمار دیگری وجود دارد که نشان میدهد نئولیبرالیزم مشغول کار است و لقلقه زبان نیست. طبق آمار رسمی بانک جهانی در فاصله سالهای 2008 تا 2016 شتاب خصوصیسازی مدارس عمومی در ایران رتبه 1 را در جهان داشته است و از 3/6 درصد به 15 درصد رسیده است. البته این تغییر از لحاظ شیب است و کشورهایی مانند ژاپن در خصوصیسازی مدارس رتبههای بالا را دارند. این خصوصیسازی به شکل واقعی عمل میکند و نابرابریها را بازتولید میکند، در این میان یک سری افراد هم هستند که منتفع میشوند، مثلا مدارس خصوصی در ماجرای اعتراض معلمان به چه چیزی باید اعتراض کنند؟ به هر حال این مدارس برندههای بازی هستند، و دلیلی برای پیوستن به اعتصاب مدارس نداشتند. و شاید بیدلیل نباشد که یکی از شعارهای معلمان معترض نه به پولیسازی آموزش بود. بنابراین بله، ماجرا در معلمها هم یکدست نیست و ما با نوعی تعارض منافع در بین خود معلمان هم روبرو هستیم، یعنی کلیتی به نام معلمان و دانشجویان و کارگران وجود ندارد و بر حسب پیچیدگیهایی که در وضعیت وجود دارد ممکن است تعارضها حاد شود. در این شرایط همدردی یاد شده هم چندان کلی نیست.
صورتبندی تجربیات
در ادامه برنامه پرسش و پاسخ، سوالی درباره رخ نمودن سرمایهداری از پس آنچه شعار خود را حمایت از مستضعفان مینامید مطرح شد که حسام سلامت عنوان کرد: به نظر من در این باره رصد کردن سرنوشت همین نهادهای انقلابی میتواند بسیار گویا باشد. نهادی که قرار بود مستضعفنواز باشد و اگر ثروتی تولید میکند بین آنها توزیع کند، امروزه تبدیل به غولی شده که کسی جلودار آن نیست.
در سوالی دیگر عنوان شد اگر قرار است فعالیت دانشجویی تاثیر مخربی داشته باشد چه لزومی به ادامه آن است، و آیا اگر دانشجویان بیشتری داشتیم که در حوزه علمی خود فعال بودند زودتر به جامعه مدنی نمیرسیدیم؟ در ادامه همین سوال با مخاطب قرار دادن بهاره هدایت عنوان شد:«شما درباره آسیبهای جریان اصلاحات حرف زدید که به نظر من این آسیبها متوجه جریان دانشجویی هم هست. این جریان زمانی قدرت خود را از دست داد که از جریانی ماهیتا بر قدرت به جریانی ماهیتا در قدرت تغییر شکل و ماهیت داد»
بهاره هدایت در پاسخ به این سوالات و نقطه نظر عنوان کرد: اصلا این نوع فعالیتها دستوری نیست و کسی که گرایش سیاسی دارد میتواند وارد آن شود. من تنها میتوانم تجربیات خود را صورتبندی کنم، اما این که بگوییم دانشجو فعالیت نکند و دانشاندوزی کند ممکن نیست. گرایش ورود به عرصه عمومی یک گرایش پیشینی است که خیلی قبلتر شکل گرفته و انتخاب در آن نقش زیادی ندارد و حتی تصادفا در اینکه چه گروهی از دوستان دور فرد باشند بر آن تاثیر دارد، خیلی هم نافی علمآموزی نیست. اگر قرار بر توصیه بود من روی حفظ کردن نهاد تاکید داشتم اما به نظر میرسد فضای کنونی چنان شتابی گرفته که توصیهبردار نیست. نمیتوان جلوی آن بخشی از دانشجویان که تصمیم به فعالیت سیاسی دارند را گرفت ضمن این که فضای عمومی جامعه هم چنین انرژی به آنها میدهد.
حذف رشتههای اجتماعی با منطق کاربردی نبودن
در ادامه از آقای سلامت درباره نگرانی وی از تجاریسازی دانشگاه سوال شد که وی عنوان کرد: نگرانی من سلطه منطق سودآوری بر حوزه دانشگاه است. اگر این چرخ شروع به چرخیدن کند همه را زیر پای خود له میکند، آقای فرهادی وزیر علوم سابق عنوان کرده بود وزارت علوم ابایی از این ندارد که رشتههایی که نمیتوانند خرج خود را درآورند تعطیل کند. دولت نئولیبرال ژاپن مجموعهای از دپارتمانهای علوم اجتماعی را با همین منطق که خرج روی دست دولت میگذارند بست. اگر منطق تجاریسازی تا انتهای راه خود پیش برود موجودیت یک سری رشتهها را با این شعار که کاربردی نیستند زیر سوال میبرد، آن هم در جامعهای مثل جامعه ما که دولت درصدد کاهش مخارج خود است و اولین قلمروها برای این کار قلمرو بهداشت و آموزش است.
در بخش دیگری از این برنامه ضیا نبوی عنوان کرد: در برهههایی جنبش دانشجویی خود را بسیار جدی گرفته و به شان آموختن توجه نداشته، واقعا احساس میکرده نیروی پیشتاز جلوی پیکان است و حتی توقع داشته بقیه از آن حرف شنوی داشته باشند. این روزها شعار بازگشت به دانشگاه داده میشود که یک روی آن وابسته نبودن به جریانهای بیرون است از طرفی مشورت نکردن و گوش نکردن به حرف دیگران فضیلت محسوب نمیشود. باید بدانیم جریانهای سیاسی که قبل از ما بودهاند هم تجربیاتی داشتهاند و میتوان حرف آنها را شنید. درست است که ما میبینیم حاکمیت به سمت ناکارآمدی میرود اما این به معنای طلوع اپوزیسون هم نیست. در فضایی که نقد و گفتگو نباشد هم اپوزیسون و هم حاکمیت افول میکنند.
اقتصاد سیاسی که اصلاحطلبی از آن دفاع میکند
در ادامه ضیا نبوی با نقد از برجسته کردن مسئله نئولیبرالیزم در دانشگاه عنوان کرد: من همچنان مسئله اصلی را دموکراسی میبینم، وقتی صورت مسئله روی دموکراسی و آزادی بسته میرود نهادهای هدف ما معلوم میشود، اما حس میکنم وقتی در مورد نئولیبرالیزم حرف میزنیم در مورد یک چیز کلی حرف میزنیم که نهاد هدفی که باید با آن مواجه شویم در آن مشخص نیست. به عبارت دیگر نهادهایی که حلقوم ما را گرفتهاند در حاشیه میروند و ما به سراغ سیاستهای اقتصادی که مربوط به دولت است میرویم، و از این سیاستها انتقاد میکنیم.
در پاسخ به این نظر حسام سلامت عنوان کرد: من فکر نمیکنم که دست گذاشتن روی مسئله نئولیبرالیزم دادن آدرس غلط است و نهادی که باید نقد شود را پنهان میکند، یا ما نقد را از نهاد انتصابی به روی نهاد انتخابی منتقل میکنیم. این اقتصاد سیاسی نئولیبرالی محصول این دولت و آن دولت نیست و یک تصمیم کلان در کل حاکمیت است. اتفاقا نقادی نئولیبرالیزم تا یکایک ارکان حکومت پیش خواهد رفت و در بند دولتها نخواهد بود.
وی افزود: نکته دیگری که باید خاطرنشان کنم این است که نه تنها دانشگاه نباید بنگاه باشد، پادگان هم نباید باشد. اگر از مجرای تقلیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی یقه سیاستهای نئولیبرالی را میگیریم، از مجرای نقد تبدیل دانشگاه به پادگان هم باید یقه یکایک نهادهای انتصابی را بگیریم. من هم موافقم که نباید مسئله دموکراسی را از دست گذاشت اما باز باید این را در پیوند با دانشگاه توضیح داد. دانشگاه نه بنگاه است نه پادگان.
در سوال دیگری مطرح شد که جنبشهای قبلی دانشجویی تا چه اندازه در خصوصیسازی دانشگاه نقش داشته است که سلامت در پاسخ گفت: بگذارید این سوال را به جای نهادی مانند دفتر تحکیم در کل ماجرای اصلاحطلبی بررسی کنم، به شکل معترضهای میتوان گفت چرا اصلاحطلبان واکنشی در قبال اعتراضات کارگری نداشتند. این ماجرا تصادفی نیست و اساسا اقتصاد سیاسی که اصلاحطلبی از آن دفاع میکند به اینها اجازه نمیدهد به شکل گفتمانی وضعیت کارگران را نقد کنند. خصوصیسازی بخشی از یک منظومه در هم تنیده است که در بخشهای دیگر آن ارزانسازی نیروی کار و تشکلزدایی قرار دارد. معلوم است اگر از خصوصیسازی دفاع کنید نمیتوانید از حق تشکلها دفاع کنید. اگر از سندیکاها حمایت کنید از حق چانهزنی نیروی کار دفاع کردهاید و این چانهزنی یعنی چسبندگی دستمزدها، و کارگرها این قدرت را مییابند که سر دستمزد و اخراج با شما چانه بزنند و این انعطافپذیری نیروی کار را ناممکن میکند. انعطافپذیری نیروی کار هم قراردادهای موقت و دستمزد پایین و ... را شامل میشود. در واقع این یک گفتمان است و جریان اصلاحطلب میداند اگر وارد آن شود باید نسبت به یکایک این ساز و کارها منتقد باشد. این در حالی است که شما نمیتوانید به شکل صوری از حق تشکلها دفاع کنید و از طرفی از خصوصیسازی دفاع کنید، چرا که این دو در برابر هم قرار دارند.
تذکر حاضران
در ادامه این نشست، جلسه چند تن از حاضران با انتقاد از آقای سلامت از وی خواستند که در سخنان خود به جای تاکید روی نقد خصوصیسازی، و استفاده از کلمه خصوصیسازی در این بحث به انتقاد از خصوصیسازی غیرواقعی و استفاده از واژهای جایگزین مانند «خصولتیسازی» استفاده کند.
در این بخش خانم مینو مرتاضی نیز با اشاره به بحث تبارشناسی جنبش دانشجویی، سوال کرد جنبش دانشجویی امروز یک جنبش سیاسی است یا اجتماعی؟، و اگر جنبشی سیاسی است چگونه نسبت خود را با جامعه مدنی برقرار میکند در حالی که تن به طرح مطالبه خود از طریق نهاد نداده است؟ در پاسخ به این سوال آقای نبوی عنوان کرد: باید در به کار بردن واژه جنبش دانشجویی احتیاط کرد، من این فعالیت را فعالیت پراکنده دانشجویی میبینم با دانشجویانی که انگیزه کافی ندارند. این جنبش دانشجویی در امر واقع وجود ندارد، دانشجویانی هستند که دغدغههایی دارند و کارهایی میکنند. بنابراین جنبش دانشجویی ما نه چندان سیاسی و نه چندان اجتماعی است. اما این که چگونه باید باشد، به نظر من بهتر است به جای مداخله مستقیم در سیاستها به واسطه نهادها در حوزه اجتماعی فعال باشند.
پیشرفت خود را به ملتها تحمیل خواهد کرد
در بخش پایانی این گفتگوی راهبردی مهندس محمد عطاردیان رئیس هیات مدیره حجم عنوان کرد: من بیش از 50 سال است که فعالیت مدنی و سندیکایی دارم، و به نظرم شکی در این نیست که باید حوزه دانشگاه و هر حوزهای که فعالیت میکند برای کشور ثروتساز باشد، من معتقد نیستم که شیوه نئولیبرالیزمی کارگران را نادیده میگیرد، بنده عضو هیات مدیره سازمان بینالمللی کار هستم که در آن همه کشورهای سرمایهداری، تشکلهای کارگری و کارفرمایی با هم گفتگو میکنند و خط وسطی برای کار پیدا میکنند که همدیگر را زیر چرخ نگذارند.
وی افزود: بعد از جنگ جهانی اول سازمان بینالمللی کار برای این درست شد که این تلاشها در دنیا به جایی برسد و گفتگوی کارگر و کارفرما جای جدال را بگیرد. در ایران هم ما همیشه بحثهای سه جانبه با حضور کارگران، کارفرمایان و دولت داریم. بحث من این است که میتوان با گفتگو و صحبت مسائل را تعدیل کرد و حد بهینهای پیدا کرد که دو طرف راضی باشند. اصولا در دنیا مسئله مسئولیت اجتماعی بنگاه و کار شایسته برای حل کردن چنین مسائلی طرح شده است. بنابراین مسئله اینجاست که مطلبی که درباره آن صحبت فرمودند به آن شدت نیست، به هر حال پیشرفت خود را به ملتها تحمیل خواهد کرد. در مورد همین دانشگاهها که فرمودید اکثرا خانوادههای مرفه به آن راه مییابند، نادیده نباید گرفت که امسال نفرات برتر کنکور همه از روستاهای عقب مانده کشور بودند. مطمئن باشید جریانی که از آن یاد کردید به این شدت پیش نخواهد رفت، و نمیتواند پیش برود و همه را زیر چرخ بگذارد.
وی افزود: درباره خصوصیسازی هم امروزه الیگارشی وجود دارد که نمیگذارد خصوصیسازی شود و به جای آن خصولتیسازی است و اعتراض کارگران هم به این امر است نه به خصوصیسازی.
عطاردیان تصریح کرد: لازم میدانم بگویم آنهایی که انقلاب کردند واقعا دلشان میخواست کشور دموکراسی باشد و این گونه نبود که همه نقاب داشته باشند و بعد از انقلاب نقابها را بردارند. اما شرایطی پیش آمد که مسیر عوض شد. به نظر من تا زمانی که فرهنگ درست نباشد و مردم آموزش ندیده باشند دموکراسی ایجاد نمیشود، این که صندلیهای دانشگاه خالی است نشان میدهد بسیاری از افراد حداقل لیسانس دارند، چیزی که قبل از انقلاب وجود نداشت و به خودی خود بستر آموزش دموکراسی را فراهم میکند. من به شما اطمینان میدهم کشور راه پیشرفت را در پیش خواهد گرفت ولو این که هر اتفاقی در آن بیافتد، ممکن است در این گذار با بحرانهایی هم روبرو شویم اما در هر حال به سمت توسعه خواهیم رفت.
پایان
در پایان این گفتگوی راهبردی تندیس یادبودی از طرف حامیان جامعه مدنی توسط خانم مینو مرتاضی و آقای مهندس محمد عطاردیان به مهمانان این برنامه اعطا شد.