آخرین نشست حجم (حامیان جامعه مدنی) با حضور نمایندگان نهادهای مدنی و سمنها به بررسی ظرفیت نهادهای مدنی برای تقویت همبستگی ملی اختصاص داشت.
در آغاز این نشست مینو مرتاضی هدف از این نشست را «برساخت همبستگی ملی در سپهر عمومی» دانست. وی ادامه داد: «گویی صاحبان قدرت از تشکلیابی نهادهای مدنی نوعی هراس دارند. همه جناحهای سیاسی فکر میکنند تا قدرت را به دست نگیرند نمیتوانند کاری کنند. این یک نگاه قدرتمحور بر ساحت سیاسی است. جامعه مدنی ضعیف نگه داشته شده هم به تأسی از این تفکر همهچیز خود را از حکومت میخواهد. جامعه مدنی متشکل تابع قانون است، اما تابع قانون بودن با فرودست بودن و رابطه ارباب و رعیتی متفاوت است. با توجه به واکنش هوشمندانه مردم در جنگ دوازدهروزه بازهم فرصتی برای اصلاح به وجود آمده است. باید بتوانیم با حکومت گفتوگو کنیم تا این همبستگی ملی تقویت شود. اولین گام جامعه مدنی ساخت گفتمان همبستگی ملی است. پرسشهای محوری این نشست از این قرار است:
- جامعه مدنی ایران چگونه به همبستگی ملی میاندیشد، از زاویه قدرت یا جامعه و مردم؟
- آیا جامعه مدنی ایران ظرفیت برساخت، تحکیم و تقویت همبستگی ملی را دارد؟
- پیشنیازهای جنبش همبستگی ملی بهمنزله جنبشی برای تمام فصول چیست؟
- همبستگی نهادی تا چه اندازه قادر خواهد بود نیروهای ملی را جذب ایده همبستگی ملی کند؟»
پس از آن آقای صالح نقرهکار، وکیل دادگستری با بیان اینکه مردم ایران با وجود محنتها در جنگ دوازدهروزه پشت ایران ماندند اظهار امیدواری کرد که حاکمان بیشتر قدر این نعمت را بدانند و از نظر هنجاری و ساختاری و رفتاری در خودشان هم بازنگری داشته باشند و گفت: «اصل تخصص در سپهر عمومی یکی از دستاوردهای مهم عقل مدرن است و این یعنی حاکمیت، نهاد امنیتی و نهاد نظارتی باید تخصص خود را داشته باشد و نهاد مدنی هم تخصص خود را داشته باشد. نهاد مدنی باید بداند که کنشگر سیاسی نیست، اما بهعنوان نیروی همبستگیساز باید شرایط را بهگونهای فراهم کند که تمامیت ارضی حفظ شود و رفاه و حقوق و آزادیهای مردم حفظ شود. حاکمیت هم باید بداند که جامعه مدنی فقط برای عکس یادگاری در زمان جنگ نیست. جامعه مدنی ایران باید در آزادی از تهدید، رهایی از جنگ و تلاش برای صلح فعال باشد. یک جامعه مدنی قدرتمند میتواند کارهای بزرگی برای رهایی از بحرانها انجام دهد، به شرط آنکه جامعه مدنی خود را تقویت کند و حاکمیت هم یک تغییر راهبردی در حوزه اندیشگانی در نگاه به جامعه مدنی داشته باشد. نیروهای فعال در جامعه مدنی امتحان خود را پس دادهاند و نشان دادهاند به دنبال قدرت سیاسی نیستند و به خیر عمومی میاندیشند. ما باید با نهادهای حاکمیتی تعامل کنیم و دولت هم باید نسبت به نهادهای مدنی پاسخگو باشد و حافظ حقوق و آزادیهای شهروندی باشد.»
در خاتمه وی با اشاره به جنگ روایتها و نقش قدرتهای جهانی به نقش جامعه مدنی در آگاهیسازی اشاره کرد. نقرهکار همچنین از سکوت نهادهای حقوق بشری در قبال کشته شدن بیش از هزار نفر از شهروندان ایرانی در حمله اسرائیل انتقاد کرد.
سخنران دیگر آقای الموتی، نماینده تشکلهای مدنی در بخش توسعه سمنهای وزارت کشور بود. وی با بیان اینکه درک نظام تدبیر و زمامداری ما از مشارکت نهادهای غیرانتخاباتی درک درستی نیست گفت: «در طول سالهای فعالیت من، اغلب وزرایی که با آنها صحبت کردیم و نیز مدیرکلها، معنی مشارکت مردم را انتخابات و راهپیمایی میدانند. یعنی در ذهن زمامداران چیزی بهعنوان مشارکت غیرانتخاباتی تعریف نشده است. ما یک تحقیقی درباره مدیران کشور بعد از سال 1358 داشتیم. 79 درصد این مدیران عضو یک خیریه هستند. کمتر از نیم درصد آنها عضو یک سمن محیط زیستی و میراث فرهنگی و حقوق شهروندی هستند. درواقع اینها هیچ تلقیای از مشارکت مردم ندارند، بنابراین نهادهای مدنی را رقیب خود میدانند یا حتی گاهی دشمن. ما باید فرهنگ مشارکت غیرانتخاباتی را گسترش دهیم. سازوکارهای شکل گرفته، خصوصاً در دو دهه اخیر روبهروی هر نوع مشارکت اجتماعی میایستد. ما باید درباره قانون تشکلهای مردمنهاد مطالبهگری کنیم.»
سخنران بعدی خانم باقرینیا، عضو انجمنهای محیط زیستی و شبکه کمک بود. وی گفت: «کنشگر مدنی بودن در ذات خود نوعی دعوت به همبستگی است. از نظر اجتماعی باید تعریف شود که این همبستگی چگونه ایجاد میشود و عوامل گسست چیست. آنچه باعث همبستگی میشود گفتوگو است که باعث آشنایی با ذهنیت دیگران میشود. در شرایط جنگی همه از این همبستگی ملی شوکه شدیم. من فکر میکردم پس از این اتفاق هسته سخت حاکمیت کمی جا را برای مردم باز میکند. مردم باید بتوانند تشکلیابی کنند و نظرشان را بگویند. از طرفی بین تشکلهای محیط زیستی ما با تشکلهای منطقهای جدایی هست و این باعث میشود ما حضور بینالمللی نداشته باشیم. همچنین ما بین خودمان همبستگی نداریم، بنابراین نمیتوانیم یک موج بزرگ ایجاد کنیم.»
پس از آن طیبه شریفپور، فعال حقوق کودکان، به موضوع «با هم بودن» اشاره کرد و گفت: «این با هم بودن از خانواده شروع میشود. ما از یکدیگر فاصله میگیریم و در این موضوع حکومتها هم مقصر بودهاند. باید رنگارنگی و تفاوتهای ایرانیان را بپذیریم. همه اقوام ایران با وجود محرومیتها کنشگر هستند.»
خانم حسینیپور از انجمن حامیان کودکان کار و خیابان، گفت: «در طول جنگ دوازدهروزه مردم اصالت خود را نشان دادند. همه دوست داریم همبستگی بیشتر شود و شرایط برای فعالیت ما مهیا شود. مردم میخواهند فعالیت کنند، اما یک اراده قوی مانع فعالیت این افراد میشود. ما همه میگوییم باید همبستگی داشته باشیم و مشارکت کنیم، ولی آیا توان و ارادهاش را داریم؟»
احمد قویدل از انجمن هموفیلی ایران، به بحث پارادایمها اشاره کرد و گفت: «مبنای اداره کشور باید تعامل حاکمیت و ملت باشد، اما نگاهی در حاکمیت هست که خود را بهشدت دور میکند. اگر ما ارتباط ارگانیک دولت و ملت را قبول نداشته باشیم، مدنیت معنا پیدا نمیکند. این جنگ دوازدهروزه یک پارادایم جدید در جامعه به وجود آورد که متعصبترین مذهبیها به ساسانیان و ایران ارجاع دادند! این یک دستاورد بزرگ بود. این خون و جنگ پلید چنین دستاوردی هم داشت. مخالفان حکومت هم این تغییر را مسخره میکنند تا حکومت از این راه برگردد. مردم در این روزهای جنگ بیپناه بودند. صدای ریزپرندهها در اطراف ما شنیده میشد. دولت باید از این موضوع درس بگیرد. ملت نجیب بودند. وقتی دیدند به کشورشان تهاجم شده یادشان رفت دیروز حکومت به آنها آزارهایی رسانده است. اینکه مردم میخواهند حکومت اقتدار داشته باشد ملموس است، اما نام این مقاومت نیست، نوعی هوشیاری است. نکته دیگر اینکه ما و حکومت در این یک ماه متوجه شدیم که این سیاستگذاری نابخردانه جامعه مدنی را از فعالیت بینالمللی مستقل محروم کرده است. افرادی را با هزینه بسیار به ژنو بردند و استقبال نشد، چون ادبیات دولتی بود. معلوم شد که این ممنوعیتها چطور حق مردم را ضایع میکند. الآن صدای دولت در دنیا خریدار ندارد، صدای جامعه مدنی خریدار دارد که ارتباطی ندارد. ما باید این آفات را به حکومت گوشزد کنیم.
نکته دیگر اینکه مردم برای اولین بار از نزدیک حس کردند که ساختارهای سازمان ملل ناکارآمد است. اینکه شورای امنیت و حقوق بشر چقدر بیاعتبار است. در ایران هیچ قاعده بینالمللی مصون از تعرض نماند. روزی جنبش عدم تعهد شکل گرفت، من میگویم الآن باید جنبش متعهدها به حقوق بشر شکل بگیرد! به همان شکلی که بهسادگی از کنار جنایات غزه گذشتند، ممکن بود در ایران هم چنین فجایعی به وجود بیاورند. این واقعه باعث شد صحنه عوض شود.»
قویدل در انتها گفت: «سازمانهای مردمنهاد باید با هم گفتوگو کنند و به هماهنگی برسند.»
سخنسنج از خیریه رعد با اشاره به جنگ دوازدهروزه گفت: «این جنگ به ما نشان داد که چه ظرفیتهایی داریم که به آن توجه نمیکنیم. خیلیها فکر میکردند که مردم ایران منتظر یک جرقه هستند که سیستم را به هم بریزند و ساختار جدیدی را روی کار بیاورند. این نشان داد که در داخل و خارج چقدر اشتباه محاسباتی وجود دارد. من هم معتقدم جامعه مدنی باید در درون خود گفتوگو کند. باید مطالبات جامعه هدف خود را بشناسیم و بر اساس آن با هم گفتوگو کنیم تا به یک صدای واحد برسیم. الآن این صدای واحد وجود ندارد. بیانیه شبکه کمک با وجود زبان دوگانه تلاش قابلتحسینی بود.»
مژگان احمدیه، عضو هیئتمدیره انجمن دفاع از حقوق کودکان، با عنوان کردن این موضوع که ما حامل تجربه هفتهزارساله هستیم گفت: «باوجود همه محدودیتهایی که در این چند دهه داشتیم ما فرزندانی را بار آوردیم که با حقوق انسانی خودشان آشنا هستند و آزاد و رها و نقاد هستند. این موضوع هم ثمره وجود والدین آگاه است و هم ثمره تاریخ و فرهنگ کهن. به همین دلیل میگویم که ما ممکن است مانند جزیرههای جدا از هم باشیم، اما این همبستگی در عمق وجود دارد و خودش را در بزنگاههای تاریخی نشان میدهد. وقتی شما مبانی نظری اتحاد را بیان میکنید باید زمینههای عملی آن را هم شرح دهید. اینکه در چه زمینه تخصصی میتوانند همبستگی داشته باشند. باید یک سری شبکههای اجرایی ایجاد شود که در شرایط سخت کمککننده باشند. نکته دیگر اینکه اگر هرکدام از سمنها یک شاخه کودک هم داشتند، ما کودکان بسیار توانمندتری داشتیم.»
آزاده فرقانی، فعال مدنی، گفت: «ما همه جنگ هشتساله را تجربه کردیم و تهران فقط چند موشک در روزهای آخر خورد، اما مهمانانی که ما از شهرهای غربی داشتیم با هر صدایی از جا میپریدند. کودکان آن دوران پدر و مادرهای امروز هستند که فرزندانشان در سالهای اخیر سوگ ملی کرونا را تجربه کرده است. امروز هم برای یک جلسه در مدرسه باید از چندین نهاد مجوز گرفته شود. این فشار و ناامنی در کنار تحریمهایی که مانند جنگ است، چطور میشود روی کاغذ به نتیجه رسید که چه باید کرد؟»
مهدی حاج ملاعلی، مدیرعامل مجمع مردمنهاد حقوقدانان انقلاب اسلامی گفت: «من احساس میکنم که یکسری حرفها در همه جلسات سمنها تکرار میشود و به صحبتهای درونصنفی تبدیل شده که راهی به جامعه باز نمیکند. فکر میکنم باید به راهکارهای عملی برسیم که این جلسه هم در همین راستا تلاش میکند.»
محمد آهنی، فعال مدنی، با طرح این پرسش که آیا این جنگ دوازدهروزه باعث میشود تغییری در مناسبات ما به وجود بیاید، گفت: «به نظرم بله، نهادهای مدنی و گفتمان جامعه مدنی دچار چالش جدی خواهد شد. احتمالاً به دلیل شرایط جدید گفتمانهای امنیتمحور جمهوری اسلامی، گفتمانهای توسعهمحور را بیشتر به عقب خواهند راند. درنتیجه با وجود امیدی که به روزنهگشایی در دولت پزشکیان داشتیم، این پنجره بهسختی باز شود. پیش از این هم که نهادهای مدنی شرایط خوبی نداشتند. حال در این شرایط اصلاً نهادهای مدنی ظرفیتی خواهند داشت. یا از آن بالاتر، آیا این ظرفیت به کنش مؤثری منجر خواهد شد؟ آیا این همبستگی مردمی در شرایط خطیر ظرفیتی ایجاد میکند؟ ما مجبوریم بر گفتمان خود تأکید کنیم. گفتمان امنیتپایه باجی به گفتمان توسعهمحور نمیدهد. مثلاً جایی که حاکمیت قصد دارد امنیت را بدون توجه به حقوق اساسی ملت حفظ کند به او بگوییم که امنیت ملی ابزاری دارد که یکی از آنها ربط مستقیم استقلال به آزادی است. جمهوری اسلامی شهروندان را بهمثابه کنشگران فعال نمیپذیرد. فکر میکند جامعه مدنی قصد دارد مجرایی شود برای براندازی نظام. شرایط خطیر هم بیشتر او را تحریک میکند و اطمینان بخشی نهادهای مدنی به حاکمیت بسیار سختتر خواهد شد و مشکلات نهادهای مدنی بیشتر خواهد شد. در این شرایط ارتباطات بین گروهی و پشتیبانیهای حقوقی اهمیت زیاد دارد.
حاکمیت به سمتی خواهد رفت که به نهادهای جهادی فضای بیشتری بدهد. با توجه به اینکه ما صرفاً بر اساس خیر عمومی کار میکنیم، باید کاری کنیم که این نهادهای جهادی بخشی از کارهایی که ما نمیتوانیم انجام دهیم انجام دهند. امکان ندارد حاکمیت فضایی بدهد که پاتوق نهادهای مدنی شود، ولی ممکن است اگر جهادیها بخواهند بشود. باید واقعیتر بیندیشیم. امکان ندارد حاکمیت به ما اطمینان کند. به همین دلیل باید به گفتمانی دامن بزنیم که جهادیها و شبهنهادها را تحت تأثیر قرار دهد و به کنشگران مدنی مؤثر تبدیل شوند.
نکته دیگری که باید به حاکمیت بگوییم این است که با خودی و غیرخودی کردن شهروندان امکان ندارد وقتی سردار نظامی شهید میشود ما او را شهید بنامیم. ما آن نظامی که در راه وطن شهید شده شهید میدانیم، چون ایدهمان خودی و غیرخودی کردن نیست. تا زمانی که تبعیضها حل نشود، ما نمیتوانیم باور کنیم حاکمیت به مشارکت شهروندان اعتقاد دارد.
مسیر پیشروی ما بسیار سخت است، اما نباید بترسیم. فعال مدنی باید با این پیشفرض حرکت کند که او را دشمن تلقی میکنند، با این وجود ظرفیتی ایجاد کند که حاکمیت به این گفتمان تن دهد. من فکر میکنم شبهنهادهایی هم که آنها خلق کردهاند به نهاد تبدیل خواهد شد و آنها نیروهای جامعه خواهند شد.»
فیروزه صابر، فعال مدنی، با بازگشت به این پرسش که آیا جامعه مدنی ظرفیت این همبستگی را دارد یا نه ادامه داد: «همانطور که خانم احمدیه گفتند ریشههای این همبستگی هست، اما از آنطرف نباید متوهم شویم، چون جامعه ما مانند هر جامعه دیگر نقاط قوت و ضعفی دارد. حتی در شرایط بسته هم جمعهای کوچک به بهانههایی همچون رونمایی کتاب و یا نمایش فیلم تشکیل میشود که سر بزنگاه پیوسته میشوند. جامعه مدنی باید سه عنصر را در خود تقویت کند. نخست نهاد مدنی نباید مقهور قدرت حاکمه شود، چون برای جامعه درست شده است. نگاه حزب معطوف به قدرت است، اما نگاه ما معطوف به جامعه است. باید نسبت خود را با جامعه تعریف کنیم، نه قدرت، ولی هر وقت دور هم جمع میشویم راجع به این صحبت میکنیم که نمیگذراند و نمیشود. همه ما هزینههایی دادهایم، اما اگر نگاهمان به جامعه باشد، در حد خودمان کارهای بزرگی انجام میدهیم. نکته دوم اینکه ما باید مسئله اجتماعی بودن یا سیاسی بودن را در خود حل کنیم. گاهی هر کاری که میخواهیم بکنیم، میگوییم این سیاسی است و انجام نمیدهیم. ما نمیتوانیم فعال محیط زیست یا کودک کار باشیم، ولی نگاهمان به اقدامات حاکمیت نباشد. این سیاسی نیست. کار سیاسی امر معطوف به قدرت است. نکته سوم اینکه ما گاهی بهجای کنشگری واکنشگری میکنیم. منتظریم ببینیم خبری میشود که بیانیه بدهیم یا کاری کنیم. کنشگر باید بسازد و متولد کند.»
جواد دردکشان از بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان گفت: «من فکر میکنم ما وقتی در اینجا جمع میشویم که حرف بزنیم، حرفهای مشترکمان با حکومت را نزنیم. جای نقد حاکمیت اینجا نیست. ما عادت کردهایم جلساتمان را به تحلیل بگذرانیم. مبانی نظری داشتن برای کار مهم است، ولی اگر مبانی نظری را در جلسات طراحی اقدام بیاورید خطاست. گفتوگوی شفاهی توان رسیدن به جمعبندی را از بین میبرد. باید در کنار گفتوگوی شفاهی از ابزارهای اجماعساز استفاده کرد.
هر سازمان مردمنهاد دو نوع مواجهه با مسائل دارد. یکی اینکه فهرست کاستیها را ردیف کنیم. رویکرد دوم این است که فهرست ظرفیتها را داشته باشیم. اگر نمره همبستگی تشکلها از صد ده باشد، ما باید سعی کنیم آن را به دوازده و پانزده برسانیم. مهمترین زیرساخت همبستگی تشکلها وجود شبکهها است. ما سیزده شبکه داریم. سه هزار و دویست تشکل ذیل این شبکهها قرار دارد. باید در حد توان از این ظرفیت استفاده کنیم.»