دانشگاههای ایران هنوز درگیر مصائب صنفی هستند و همزمان با این درگیریهای ادامهدار صنفی و دانشجویی، دولت یازدهم چهارمین سال از فعالیت خود را پشت سر میگذارد. اهمیت ادامهداربودن درگیریهای صنفی و ماههای آخر فعالیت دولت یازدهم بهایندلیل است که میتوان دانشجو و دانشگاهها را یکی از مهمترین پایگاههای اجتماعی پیروزی حسن روحانی در سال 1392 بهشمار آورد؛ پایگاهی که هنوز بخش زیادی از مطالبات خود را محققنشده میبیند و اعتراضهای دانشجویی هنوز پابرجاست؛ دولت یازدهم شروع امیدوارکنندهای در حوزه دانشگاه داشت اما سنگاندازی مجلس اصولگرا در همان روزهای نخست در معرفی گزینههای پیشنهادی وزارت علوم موجب شد در ابتدا جعفر توفیقی، نخستین سرپرست وزارت علوم در دولت یازدهم، به مجلس معرفی نشود و بعد از معرفی چند گزینه، رضا فرجیدانا سکاندار وزارت علوم شود. حضور فرجیدانا که از متن دانشگاه برون آمده بود و سالها در دانشگاه تهران کارنامه مدیریت آموزشی خوبی از خود به جای گذاشته بود، دانشگاهیان را کمکم به محققشدن مطالبتشان امیدوار کرد. تلاش فرجیدانا مانند طیف مصطفی معین در دهه 70 و 80 و در دولت سازندگی و اصلاحات اینگونه بود که بتواند وزارت علوم و دانشگاههای ایران را تا حد زیادی به مدل مطلوب و جهانی آموزش عالی در کشورهای موفق جهان نزدیک کند.
او در قدمهای ابتدایی تا حدی توانست استقلال ازدسترفته دانشگاهها در دولتهای نهم و دهم را به دانشگاهها برگرداند و معیارهای علمی و جهانی را ملاک عمل وزارت علوم قرار دهد و در ادامه تمرکز بر پژوهش را در وزارت علوم تقویت و تلاش کرد در حوزه دانشجویی، اندکی حضور انجمنهای صنفی و دانشجویی تقویت شود و در کنار آن نیز با تقویت هستههای علمی و انجمنهای تخصصی تلاش کرد تا حدی از فعالیتهای دانشجویی، سیاستزدایی کند اما مجلس اصولگرا با دستاویزشدن به چالش بورسیههای مسئلهدار، راه را برای ادامه فعالیت فرجیدانا سد کرد و پس از آن، باز مدیریت در سطح کلان وزارت علوم وارد چالش شد و مسائل صنفی و تحصیلی دانشگاهیان نخستین مؤلفههایی بودند که در این بازیهای سیاسی قربانی شدند. پس از آن با ادامه حاشیهسازیهای زیاد، محمد فرهادی سکاندار وزارت علوم شد و درواقع محافظهکاران در سال 1393 با فشارهای سیاسی که بر مدیریت فرجیدانا وارد کردند، توانستند تا حدی نوع نگاه متفاوت خود را به دانشگاه و دانشگاهیان ارائه دهند. انتخاب محمد فرهادی برای آنها گزینه مناسبی بود، چراکه فرهادی رویکرد خود را کاملا بر اصول علمی استوار کرد و در بخشهایی که گمان میکرد امکان اصطکاکها و بحثهای سیاسی از سوی منتقدان ایجاد میشود، کمتر وارد شد و همین رویکرد فرهادی موجب شد وزارت در این مقطع زمانی، یعنی در پایان سومین سال فعالیت دولت یازدهم، کارنامه قابل دفاعی در مسائل علمی داشته و کارنامه نسبتا ضعیفی در حوزه دانشجویی و صنفی ارائه دهد. برای مستندشدن این ادعا کافی است گزارش سهساله فعالیت وزارت علوم را مورد توجه قرار دهیم؛ براساس این گزارش، عملکرد وزارت علوم در بخشهای تولید علم، توجه به ایجاد پارکهای فناوری و شرکتهای دانشبنیان، دیپلماسی علمی و ارتباطات علمی با کشورهای موفق در حوزه آموزش عالی، فعالیتهای عمرانی و مدیریت فضاهای آموزشی، عملکرد قابل دفاعی است؛ بهطوریکه برای مثال تعداد دانشگاههای ایران در یک درصد دانشگاههای برتر و تأثیرگذار از پنج دانشگاه در سال 1392 به 14 دانشگاه در سال 1395 رسیده است اما در حوزه دغدغههای صنفی دانشگاهها عملکرد وزارت علوم فقط مربوط به عملکرد صندوق رفاه دانشجویان میشود و در این گزارش عملکرد، اشارهای به سایر دغدغهها و مطالبات صنفی دانشگاهها نشده است. بااینحال یادداشتهایی که در ادامه میآید، روایتی از دانشجویان در استانهای مختلف کشور و ارزیابی آنها از شرایط کنونی دانشگاهها در سال تحصیلی جدید است. سال تحصیلی که از امروز آغاز میشود از نظرهای دیگری نیز دارای اهمیت است؛ این سال تحصیلی به انتخابات ریاستجمهوری دوره دوازدهم منتهی میشود، قطعا نامزدهای ریاستجمهوری نگاه ویژهای به دانشگاه دارند و دولت کنونی دوباره این فرصت را دارد که در معرض رأی مردم قرار گیرد. حال سؤالی که باقی میماند، این است دولت کنونی تا چه اندازه میتواند از عملکرد چندساله خود برای حفظ رأی دانشگاهیان بهره بگیرد.
منبع: وقایع اتفاقیه