مینو مرتاضی: با عرض سلام خدمت کنشگران صاحبنظران گرامی جامعه مدنی ایران از اینکه دعوت حامیان جامعه مدنی (حجم) را پذیرفتید و در این نشست شرکت کردید از شما عالیجنابان تشکر می کنیم. همیشه خدمت همه عرض کردیم که نیت وذهنیت حامیان جامعه مدنی از برگزاری این نشست ها این است که بتوانیم به قدر وسعت و همت خود گفتمان مدنیت و مشارکت در جامعه را غنا ببخشیم و جهت تثبیت و تحکیم جامعه مدنی کوشا و جویا باشیم.
واقعیت این است که یافتن و بهتر بگویم ساختن امکان و ابزار کنشگری مدنی در شرایط پرمخاطره کنونی کار بسیار دشوار و به خودی خود پر مخاطره ایست. بعید میدانم کسی در جمع حاضر باشد یا این که اساسا ادعا کند که میتواند فارغ ازهیاهو، امکان کنشگری مدنی و تفاوت ابزارکنش مدنی از کنش سیاسی را براحتی و بدون لکنت توضیح دهد. واقعیت این است که در شرایط بسیار دشواری به سر میبریم. بی اعتمادی گسترده در سطوح گوناگون جامعه بویژه بی اعتمادی دولت به ملت و برعکس امکان و ابزار کنشگری مدنی را کند و فاقد تاثیرو کار امدی ساخته است. متاسفانه سرمایه های اجتماعی که مردم بدان ها باور دارند و دلبسته اند صحبتهای بسیار دلسرد کنندهای میزنند. هشدارهایی که طی سالیان اخیر دادهاند را دائم به رخ میکشند. از حسرت و ناامیدی، دستان خود را به هم میکوبند. مثلا آقای رنانی که سال 95 در سمیناری به دعوت حامیان جامعه برگزار شده بود در تعریف توسعه چنین گفتند: توسعه در اصل فرایند انتقال اقتدار از حکومت به حامعه مدنی است. ایشان اقتدار را توانایی اعمال قدرت بدون اعمال خشونت تعریف کردند. حال با این تعریف آیا اتخاذ مشی پرهیز از خشونت توسط داوطلبان مشارکت اجتماعی را می توان به منزله یک امکان جهت کنشگری مدنی و تثبیت جامعه مدنی بر شمرد؟ و اساسا در جامعه ایی که بی اعتمادی در سطوح گسترده روابط اجتماعی و سیاسی بویژه در سطح روابط دولت ملت جاری است وماشین دولت انضباطی با پیچ و مهره های امنیتی مفصل بندی شده . و دولت اعتمادی به شهروندان ندارد وشهروندان هم به دولت اعتماد ندارند ؛ در چنین وضعیتی چگونه می توان از اتخاذ مشی پرهیز از خشونت به منزله یک امکان در کنشگری مدنی سخن گفت؟ نکته مهم دیگری که در وضعیت کنونی از طرف صاحبنظران جامعه مدنی و توسعه برآن تاکید می شود خطرتمام شدن سرمایه اجتماعی است. حال در جامعه ایی که صاحبنظران بخش توسعه معتقدندسرمایه اجتماعی تمام شده ؛ چگونه امکان و ابزار کنشگری را می توان یافت یا ساخت؟ و یا این که با اعتقاد به تمام شدن سرمایه اجتماعی چگونه می توان به اینده امید وار بودو یا مردم را به آینده امیدوار کرد؟ مگر نه انکه «امید » موثر ترین امکان و ابزار انسان برای بقا و پیشرفت و داشتن چشم انداز روشن برای آینده است؟ ایا بر افروختن انگیزه و امید ملی به نوبه خود می تواند ابزار و امکانی جهت کنشگری مدنی باشد؟ بعضا پیشنهاد می کنند برای بر افروختن امید ملی در اذهان مردمان بهتر است مدتی سکوت ملی را پیشه کنیم ! در اینصورت آیا سکوت را می توان کنشگری مدنی نامید ؟ تفاوت سکوت ملی با انفعال ملی چیست؟ بی شک امید یک احساس روانی است احساس روانی باشد.زمانی که این حس در سطح جامعه مطرح میشود می تواند محرک اقدام و کنش مدنی در سطح ملی باشد.از این رو امید در واقع یک امکان اجتماعی بسیار مهم نیز هست. چه بسا امروزه که جامعه غرق در فضای مجازی و اخبار است این انتظار از صاحبنظران می رود که به جامعه هشدار بدهند که جامعه به موازات شنیدن اخبار و داشتن حق بهرمندی از جریان آزاد مبادله اطلاعات و اخبار باشد، نیازمند داشتن فرصت تحلیل و نقد و فرصتی برای تفکر در باره رویداد هایی که لاینقطع در معرض ان قرار دارد نیز هست. جامعه نیازمند فرصتی برای گفتوگوست. نیازمند آرامشی و امنیتی است که گفتوگو و تفکر در آن امکان بروز و ظهور پیدا کنند.امید به منزله امکان اجتماعی از دل این گفتگو ها و مشارکت ها و تعاملات معتمدانه طلوع می کند .در این جامعه ناصبور، ناآرام، نگران با انبوه اخبار یاس آور، مردم فرصت آرامش و تفکر و تنفس و از همه دردناک تر اینکه فرصت همبستگی ملی را از دست دادهاند.در شرایط نا ایمن و پر مخاطره همبستگی های اجتماعی سست می شود . و هر کس بفکر این است که جان خود از مهلکه بسلامت در برد و یا گلیم خود از آب برکشد.امروز ازواتسلاو هال در کتاب قدرت بیقدرتان می خواندم . نقل به مضمون می گفت: اصلاح سیاسی به علت بیداری جامعه نیست. بل که بیداری جامعه محصول اصلاح سیاسی است. قدرت واقعی، نظام سیاسی اقتدارگرا فقط به توپ و تانک و تفنگش نیست. بل که ناامید کردن مردم یا فریب دادن مردم توسط مردم و زندگی کردن مداوم درفضای فریب و دروغ ؛ خشونتی همطراز جنگ علیه مردم و تاریخ و هویت و فرهنگ ملی است. مردم برای ساخت و پرداخت جامعه مدنی نیاز به صلح درروابط درون جامعه و در روابط بین الملل دارند. حق به صلح از جمله حقوق اولیه و خداداد انسان بسر می بریم در این نشست در خدمت صاحبنظران و کنشگران مدنی هستیم و از ان ها می پرسیم :با توجه به تهدیدات داخلی و بین المللی و وضعیت گرانی و بیکاری ووحشت روز افزون طبقه متوسط از فرو افتادن به زیر خط فقر؛ (با توجه به این حقیقت که طبقه متوسط حاملان اصلی فرهنگ و هنر و تغییرات و فرهنگی در جوامع مدرن هستند) کنشگری مدنی چگونه ممکن و مقدور خواهد شد. هم چنین در این نشست پرسش مهم دیگر هم مطرح است که امید واریم دوستان باب گفتگو در این باره را بگشاینداین است که اساسا در فقدان جامعه مدنی پویا در شرایط پر مخاطره آیا گام نهادن در راه توسعه چگونه ممکن خواهد بود؟ واقعیت کاملا آشکار و عیان که خود را برخ هر شهروند دغدغه مند و کنشگر مدنی می کشد این است که در جهان امروز،دولتها تنها بازیگران بلامنازع این جهان اجتماعی نیستند. بلکه نظامهای سرمایهای است که حتی بیشتر از دولتها هم قدرت دارند. و توده های پرشمار و انبوه مردم هم هستند که نیاز دارند یکدیگر را پیدا کنند و از هم نیرو بگیرند. باین ترتیب پرسش های دیگری هم در این نشست دنبال پاسخ اند . پرسش هایی مثل اینکه مردم چگونه میتوانند همدیگر را پیدا کنند؟ چگونه میتوانند خرد جمعی یا امید ملی و حتی سکوت ملی را تشکیل دهند. برای سکوت ملی که مرزبندی جدی با انفعال جمعی داشته باشد کدام ملفه باید رعایت شوند ؟
با این پرسش ها در خدمت دوستان و صاحبنظران و کنشگران مدنی ایران عزیز هستیم.