ليلا رزاقي: محروميت، وقتي به مغز استخوان برسد، ديگر هيچ مرهمي جز رفع کاملِ تمام تبعيضهاي اقتصادي و تقسيم عادلانه ثروت، درمانش نميکند اما گاهي زيستن روزمره در فقر، برآوردهشدن کوچکترينِ آرزوها را تبديل به شيرينترين خاطره تمام عمر ميکند. وقتي قرار نيست از اين همه ثروت، سهمي نصيب کودکِ سردشتي يا زن کپرنشين سيستاني شود، توزيع قطرهچکاني حداقلترين امکانات فرهنگي و رفاهي، خواب سياهوسفيد شبانه بسياري از اين آدمها را تبديل به رنگيترين خوابهاي دنيا ميکند. ميگويند اين خاصيتِ محرومماندن است؛ ساختارهاي اقتصادي بهدليل ناکارآمديشان، بخشي از مردم را براي هميشه فراموش ميکنند و فقط زمانيکه گروههاي مختلف اجتماعي از خواب غفلت بيدار شوند، ميتوان اميدوار بود تغييري، کنشي يا بهتر است بگوييم، تحولي حداقلی در ساختار فرهنگي مناطق محروم بهوجود آيد. حالا حدودا يک سال است که فعاليت انجمن خيريه غيردولتي حامي با طرح کوله کتابها گره خورده است. زنان و مرداني که با کولههايي پر از کتاب، سفيران روشنگري روستاهاي محروم هستند. از سراوان در سيستان و بلوچستان تا روستاي فشتکه شهر خمام در استان گيلان، دهها کودک و نوجوان و زن روستايي در انتظار کتابهايي ميمانند که قرار است روزمرگيهاي فقر را براي آنان تا حدودي تعديل کند.
یازده میلیون جوان مجرد؛ شانس نداشتیم ازدواج کنیم
یاسمن صادق شیرازی / «سن یک میلیون و300 هزار مجرد در کشور از حد متعارف ازدواج گذشته است» این خبری است که «شیرین احمدنیا» مدیرکل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی به رسانه میدهد و اعتقاد دارد: «افزایش سن بلوغ تا ازدواج و مجرد ماندن افراد باعث افزایش رفتارهای پرخطر و در نهایت بیماریهای مقاربتی شده است.»
البته این آمار جدید نیست و پیشتر هم از سوی سازمان ثبت احوال اعلام شده بود. نخستین سؤالی که با این شرایط به ذهن مخاطب میرسد این است که چطور میتوان بدون هیچ برنامه حمایتی قوی و با این حجم از مشکلات اقتصادی و اجتماعی از نسل جوان توقع داشت که مسئولیت یک خانواده را بپذیرد؟ دکتر «مصطفی آبروشن» نیز در گفتوگو با «ایران»، نسبت به این موضوع ابراز نگرانی میکند و میگوید: «در شرایطی که بسترهای مشروع و مقبول اجتماعی امکان ازدواج را مهیا نکند نسل جوان ترجیح میدهد تن به روابط خارج از چارچوب خانواده بدهد تا از این طریق به خلأهای عاطفی و جنسیاش پاسخ بدهد.»
تایید افزایش افسردگی در جامعه
نگین باقری: رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی میگوید: ایرانیان نسبت به ۱۰ سال پیش افسردهتر هستند و همین واقعیت میتواند جواب این سوال باشد که چرا در ماههای سپری شده از سال جاری موارد بیشتری از خودکشی رسانهای شده و وضعیت این آسیب اجتماعی هشدار آمیز تلقی شده است. هر چند میزان خودکشی در ایران نسبت به میانگین جهانی پایینتر است، اما رسانه ای شدن مواردی از خودکشی در ماههای سپری شده از سال جاری این نگرانی را به وجود آورده است که آمار این آسیب اجتماعی بالا برود. کار تا جایی پیش رفته که وزیر بهداشت هم نسبت به اپیدمی شدن خودکشی هشدار داده است.
طرح نگرانیهای شدید از گسترش فضای نامطلوب برای رشد کودکان در نشست آبان انجمن حمايت از حقوق کودک کودکآزاريهاي جنسي؛ بحرانی که جیغ میکشد
فاطيما فردوس: 70 درصد کودکآزاريهاي جنسي در خانوادهها اتفاق ميافتد؛ اين تازهترين آماري است که از آزار جنسي کودکان ارائه شده است. بخش قابلتوجهي از اين جرايم جنسي بهوسیله محارم صورت ميگيرد و در بررسيهاي صورتگرفته براي ريشهيابي اين معضل، جاي خالي آموزش بهچشم ميخورد. درواقع پدر و مادر براي دستيابي به بلوغ جنسي، بايد آموزش ببينند تا بتوانند آن را به کودکانشان منتقل کنند.
علاوهبراين خلأهاي قانوني بسياري در اين مسئله وجود دارد؛ البته انجمن حمايت از حقوق کودکان در سال 77 لايحهاي را تدوين کرد که از سال 81 به صورت قانون درآمد و کودکآزاري بهعنوان جرمي عمومي تلقي شد که نياز به شاکي خصوصي ندارد اما مهمترين انتقاد به اين قانون، اين است که جرايم و مجازاتهايي که در اين قانون پيشبيني شده با هم تناسب ندارند؛ به اين صورت، مجازاتهاي کمي تعيين شدهاند که بسياري از آنها هم ممکن است مورد تخفيف قرار بگيرند، بنابراين مجرم، مجازات متناسبي ندارد و ممکن است باعث شود باز هم به اين کار دست بزند.
19 نوامبر، روز جهاني مبارزه با کودکآزاري است. در همين زمینه، روز دوشنبه، سوم آبان، همايشي با عنوان «بررسي کودکآزاري با رويکرد آزارهاي جنسي» توسط انجمن حمايت از حقوق کودکان و با حضور متخصصان در حوزه قضائي و پزشکي برگزار شد و صاحبنظران در اين نشست به جنبههاي حقوقي کودکآزاري پرداختند.
هادی خانیکی: در مسائل زنان بهجای راهحل صورتمسئله را پاک کردهایم
هادی خانیکی، دانشیار دانشگاه علامهطباطبایی(ره)، معتقد است فرهنگ بر روند بازنمایی تصویر زنان در رسانه مؤثر بوده است؛ این بستگی به نگاه فرهنگیای دارد که زن را فعال و کنشگر بداند یا جنس دوم. به اعتقاد وی، درعینحال رسانه بهعنوان عرصه میتواند عامل دیدهشدن تحولات در نگاه به زنان در جامعه باشد. وی حضور زنان را برای توسعه متوازن امری مهم تلقی میکند و معتقد است این نهادهای اجرائی مانند جامعه مدنی و سیاستگذاریهای دولتیاند که باید این امکان را فراهم کنند.
روایت هست و نیست جامعه مدنی در عصر مشروطه: در برزخ انقیاد و رهایی
مصاحبه محمد حیدرزاده با حبیب اله پیمان
اشاره: دکتر پیمان در بدو ورود با تواضع و لبخند و سینی چای به استقبالمان آمد، او بیش از نیم قرن است که دستاوردها و دغدغه های فکری و اجتماعی اش را با جامعه در میان میگذارد و یکی از سرآمدان نواندیشی دینی در ایران معاصر است، اینک با او درباره زمینه های اجتماعی و سیاسی رهایی نسبی از انقیادهای دورانی و ظرفیت های جامعه مدنی در عصر مشروطه به گفتگو نشسته ایم.
نگاهی به وضعیت سلامت زنان ایرانی؛ غفلت فرهنگی و اجتماعی از سلامت زنان
فریبا نباتی: هفته ملی سلامت زنان که هرساله در مهرماه برگزار میشود امسال نیز روزهای ۲۴ تا ۳۰ این ماه را به خود اختصاص داد. در این هفته مطابق رسم هر ساله مسئولان با ارائه روزشمار تلاش کردند توجهها را به بحث سلامت زنان جلب کنند. این هفته در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که آمارها همچنان از نبود وضعیت مطلوب در حوزه سلامت زنان ایرانی خبر میدهد.
اضافه وزن ۶۰ درصدی، کم خونی ۳۰ درصدی، فقر حرکتی، مصرف ۳۰درصدی قلیان در میان دختران دانشجو، کمبود روی، آهن و ویتامینها و اختلالات روانی و رفتاری به عنوان رتبه اول بار بیماریها؛ تنها بخشی از آخرین آمار و ارقام وضعیت سلامت زنان است. اعدادی که میگویند هم زنان از سلامت خود غفلت کردهاند و هم مدیران و مسئولان حوزه سلامت برنامه مناسب و جدی برای آنان نداشتهاند . موضوعی که در راس آن مشکلات فرهنگی و اجتماعی خودنمایی می کند
راهکارهای مبارزه با جرایم محیطزیست؛ قوانین سبز
نفیسه صباغی- شهروند حقوقی|«جنگلهاي كشور در آستانه نابودي قرار دارند» اين جمله معروفي است كه همه ما بارها و بارها آن را از زبان مسئولان شنيدهايم، هرچند تاكنون اقدام خاصي را در رابطه با حفظ جنگلها و منابع طبيعي كشور شاهد نبودهايم.
البته این موضوع زمانی که برای گردش در جنگل بهخصوص جنگلهای شمال کشور میرویم بیشتر نمایان میشود. زمانی که بهراحتی صدای ارهبرقی را میشنویم که قرار است در نبردی نابرابر، موجودی بیپناه را از هستی ساقط کند، آن هم موجودی که برای زندگی ما نقشی حیاتی بازی میکند، شاید سکوت ما نتیجهای جز مرگ آینده سبز کودکانمان نداشته باشد، زیرا به نوعی حیات انسان وابسته به بودن و بقای درختان و جنگلهاست. این درحالی است که آتشسوزی جنگلها، قطع بیرویه درختان، تخریب جنگلها و چرای بیرویه گوسفندان در مراتع طی این سالها آسیبهایی جدی به محیطزیست وارد کرده است، تا جایی که گفته میشود جنگلها و محیطزیست در آستانه خطر جدی قرار دارند و ممکن است نسلهای بعدی از داشتن این نعمت الهی محروم شوند.
مشق سختي در «زهک» گفتوگو با رامين ريگي، معلمی که هر روز صبح برای دانشآموزانش سفره صبحانه پهن میکند؛ مشق سختي در «زهک»
فاطيما فردوس: آن روز در مدرسه، يک برگه امتحاني گذاشته روي ميز و به بچهها گفته بود درباره هرچيز که ميخواهند، بنويسند. يکي از آنها نوشته: «آقا اجازه؟ شما که ميگوييد پدر ما هستيد، يکبار از ما پرسيدهايد پوشاک و غذاي ما چگونه تأمين ميشود؟ شغل پدر و مادر ما چيست؟» همين يک خط المشنگه شده است. آدم بزرگها اينطورند؛ اولش ميگويند کسي نميفهمد، بعد خودشان با هم جلسه ميگذارند و همين چند خط را به همه نشان ميدهند و به حال خودشان گريه ميکنند. اين را وقتي فهميده که براي اولينبار بعد از 12 سال تحصيل، ديده است که خيلي از شاگردانش پدر و مادر ندارند؛ خيلي از دختر و پسرهايي که با خنده و خوشحالي سر کلاسش ميآيند، نان ندارند بخورند و نشسته يک گوشه و بغض کرده و حتما نشسته يک گوشه و وقتي دخترش را با شاگردهايش مقايسه کرده، از درد عين مار به دور خودش پيچيده است. «تمام 23 سال تدريس جلوي چشمم از بين ميرفت، وقتي که فهميدم تا الان هيچوقت جز درس و چند تا نمره، چيز ديگري از شاگردانم نميدانستم.» شايد براي انشاهاي شاگردهايش خجالت کشيده است؛ معلمي که سالها با عشق درس داده و با دختر و پسرها در روستاهاي محروم و دورافتاده سر و کله زده و حالا از نزديک دردشان را لمس ميکند. «چهار دانشآموز داشتم که نه پدر داشتند، نه مادر و ديگران تأمينشان ميکردند و من از هيچچيز خبر نداشتم. شاگردي داشتم که از همه مهربانتر بود؛ هميشه قبل از اينکه به کلاس بيايم، همه جا را تميز و مرتب ميکرد و خندهروترين شاگردم بود ولي وقتي انشايش را ديدم، فهميدم همانقدر که به من محبت ميکنند، نياز دارند من هم جدا از درس و مشق به آنها محبت کنم.» داستان رامين ريگي و شاگردانش قصه جديدي نيست؛ ولي براي دانشآموزي که هر روز با صبحانهاي که معلمش آماده ميکند، اميد به تحصيل و زندگي ميگيرد، هميشه تازگي دارد؛ معلمي که با تمام دردها براي شاگردانش «ايستادن» را تجويز ميکند.
آموزش نابینایان 96 سال پس از تاسیس اولین مدرسه در کشور همچنان با چالش مواجه است؛ پستی بلندی های خط بریل
فریبا نباتی: 96 سال از روزی که «پاستور ارنست کریستوفل» نخستین تلاش هایش برای آموزش نابینایان در ایران را با جذب 5 کودک تبریزی آغاز کرد گذشته، اما این تلاش ها با توسعه کشور و اقدامات صورت گرفته در طول این 9 دهه، همچنان با بن بست های متعددی مواجه است. بن بست هایی که اکنون آموزش جامعه 3 هزار نفری دانش آموزان نابینای کشور را با سختی روبه رو کرده است. موضوعی که مدیر تنها مرکز شبانه روزی آموزش نابینایان غرب کشور و مسوول نابینایان سازمان آموزش و پرورش استثنایی در گفت و گو با ابتکار معتقدند سبب شده با همه استعدادی که در میان این دانش آموزان وجود دارد عدالت آموزشی در موردشان اجرا نشود.
مهر ماه با طعم تنبیه دانشآموزان به دست معلمان؛ زنگ کتکخوردن
در هفته گذشته اخباری مبنیبر ضربوجرح دانشآموزان در استانهای کرمان، سیستانوبلوچستان و گیلان منتشر شد. از سه خبر منتشره، تنها ضربوجرح دانشآموزان کرمانی تکذیب شد. مسئولان آموزشی استان گیلان در حال پیگیری موضوع هستند و مسئول آموزشوپرورش شهرستان خاش به دیدار مصدوم بستریشده در بیمارستان ایران شهرستان ایرانشهر رفت.
بررسی جایگزینی کیفر اعدام در جرایم مواد مخدر و روانگردان در گفتوگو با کارشناسان
پویان خوشحال: درمیان آسیب های اجتماعی موجود در کشور، اعتیاد دغدغه بیش از 90 درصد مردم کشور شده است. ترس از اینکه فرزندی رو به اعتیاد آورد، زن بارداری اعتیاد را به جنین منتقل کند، پدری در اثر سوءمصرف مواد از جایگاه پدری خود بیفتد، از چیزهایی است مردم را نگران کرده است. در این میان عامل یا عاملان توزیع مواد مخدر در کشور کم نیستند و سالانه و بنابر اعلام دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، 93 درصد اعدامها در ایران مربوط به جرایم مواد مخدر و روانگردان است. داشتن مرزهای مشترک با بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان و از طرفی وجود قاچاقچیان کلان مواد مخدر روز به روز نه تنها موجب افزایش معتادان در کشور شده بلکه بر محکومان مربوط به جرایم مواد مخدر و روانگردان در کشور افزوده است. تا جایی که قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران قصد دارد با برگزاری همایش هایی راه حل و یا جایگزینی برای کیفرجرایم مربوط با مواد مخدر در نظر بگیرد.
گزارشی از نتایج نخستین پژوهش جامع درباره ازدواج زودهنگام کودکان در ٧ استان ایران ازدواج در کودکی؛ طلاق در نوجوانی
الناز محمدی| دختران کوچکی که عروس میشوند و پسران نوجوانی که پشت لبشان سبز نشده، داماد میشوند و رئیس خانههای جدیدشان با یک دنیا مسئولیت دنیای آدم بزرگها. این حکایت تعداد زیادی از کودکان ایرانی است که زیر سن قانونی ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و خیلیهایشان هم، از هم جدا میشوند.
در سالهای گذشته کم نبودهاند کسانی که درباره ازدواج زودهنگام دختران و پسران ایرانی هشدار داده و گفتهاند که در بعضی استانها این موضوع به مرز هشدار رسیده است. حالا اما «کامیل احمدی»، مردمشناس و محقق، برای نخستینبار پژوهشی را در ٧ استان ایران انجام داده که بیشترین تعداد ازدواجهای زودهنگام در آنها اتفاق میافتد؛ این پژوهش که براساس گفتوگو و پرکردن پرسشنامه ازسوی ٥٠٠ دختر و پسری که زیر سن قانونی ازدواج کردهاند، انجام شده، نشان میدهد که به ترتیب، خراسانرضوی، آذربایجانشرقی، خوزستان، سیستانوبلوچستان، آذربایجانغربی، اصفهان و هرمزگان استانهاییاند که بیشترین ازدواجهای زودهنگام در آنها اتفاق میافتد.
زنگ خطر آسيبهاي اجتماعي در مدارس به صدا در آمده است
«مواد مخدر مورد استفاده در جمعيت دانشآموزي در سال ٨٠ نيم درصد اين جمعيت بود كه اين دانشآموزان بين كلاسهاي سوم راهنمايي تا پايان متوسطه حداقل يك بار تجربه مواد مخدر را داشتهاند كه متاسفانه اين ميزان در سال ٩٠ به دو برابر و به آمار يك درصد جمعيت رسيده است. » اين پاسخي بود كه روز گذشته سخنگوي ستاد مبارزه با مواد مخدر در حاشيه نشست خبري اين ستاد به خبرگزاري فارس داد. پرويز افشار اعلام كرد: «اگر جمعيت دانشآموزان بين كلاسهاي سوم راهنمايي تا پايان متوسطه را ٥/٤ ميليون نفر در نظر گرفته باشيم ميتوانيم بگوييم كه هماكنون ٤٥ هزار نفر از دانشآموزان تجربه حداقل يكبار مصرف مواد مخدر را در دوران تحصيل خود داشتهاند. »
گزارشی از یک مدرسه خودگردان ویژه دانشآموزان مهاجر افغانستانی؛ کلاسهایی به پهنای یک نیمکت
صادق زنگنه: یک ربع به ١١ است که از متروی شهرک شریعتی خارج میشوم. آدرس را دقیق نمیدانم. موبایلم آنقدر شارژ ندارد که بخواهم روی نقشه گوگل دنبالش بگردم. از نزدیکترین فردی که آنجاست، آدرس را میپرسم. زن میانسال افغانستانی که در سایه ایستگاه اتوبوس ایستاده و گویا منتظر است. مدرسه فرهنگ کجاست. مدرسه بچههای مهاجر افغانستان؟ «از همین خیابان مهران برو، کنار پارک هویزه». درست متوجه منظورش نمیشوم؛ اما انگار از گفتوگو با یک مرد غریبه معذب است. به سمت خیابان مهران میروم. در راه کنجکاو میشوم که بدانم دیگران هم این مدرسه را میشناسند، یا نه! از آقای جوانی که از روبهرو میآید میپرسم؛ نمیداند! اما در و دیوار مدرسه زود نمایان میشود. ساختمانش که تر و تمیز است و خوشبختانه همتراز مدارس بچههای ایرانی. وارد میشوم. خانم جوانی جلوی در ایستاده. گویا مواظب است بچهها از مدرسه خارج نشوند.