نگین باقری: «اعتیاد به سنین نوجوانی هم رسید.» این خبری است که بارها و بارها تایید و تکذیب شده است، آنچنان که آمار دقیق اعتیاد دانشآموزان نیز توسط آموزش و پرورش علنی نمیشود. گرچه به عقیده برخی مسئولان رسانه ای کردن این موضوع کار شایسته ای نیست، اما پس از مدتی با اصرار کارشناسان کاشف به عمل آمد که پنهان نگه داشتن این مساله نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه ممکن است عواقب جبرانناپذیری را نیز به همراه داشته باشد.
گزارشی از تولد نخستین نوزاد پاک در نخستین مرکز اقامتی مدل طبی زنان و مادران باردار معتاد؛ به نام خانه که زندان نیست
زهرا جعفرزاده| همه خوابیدهاند، جز «فرشته»؛ بچه مومشکی، چشممشکی و گندمگونِ خانه که یک سمت صورتش به سقف است و آن یکی روی نازبالش آبی. «فرشته»، نخستین نوزادِ پاکِ خانه است؛ بیاعتیاد، بیخماری، بینشئگی. نوزاد دو ماههای که حالا هوای اتاق آبی را نفس میکشد؛ آبی، همرنگ دیوار، همرنگ موکت و روبالشیهای خانه. خانه، مرکز اقامتی زنان و مادران
معتاد است.
فقط صدای نفسهایشان است که میآید از زیر پتوهای رنگی، در اتاق بچه؛ اتاقی کوچک و جمع و جور که گوشه سالن بزرگ است، کمی آن طرفتر از تختهای فلزی دوطبقه، تختهایی با ملافههای آبی و روبالشیهای لیمویی، چند متر دورتر از تردمیل و کتابخانه. مادر که تکان میخورد، لرزشی تمام تنش را میگیرد، تن نحیف و ترد و نازک «فرشته»؛ چشمها را میدوزد به سقف، به چراغی که روشن میشود و به مادری که حالا بیدار شده و نگاهش میکند: «از وقتی به دنیا آمده نه پدرش به او سر زده و نه پدر و مادرم. هیچکس نمیخواهدش.»
گفتوگوی تکان دهنده با کولبرانی که فوقلیسانس دارند: پرت می شویم، یخ میزنیم، میمیریم
به پشتی قرمز کنار بخاری لم داده و در حال خواندن رمان است. غرق خواندن است و فقط صدای زنگ موبایل است که موفق میشود او را از کتاب بیرون بکشد. صدای سیروان از پشت تلفن همراه به گوش میرسد که از بار آن طرف مرز خبر میدهد: پس کجایی؟ چرا راه نیفتادی؟
خورشید که کارش به پایان میرسد، «دیاکو» کار خود را آغاز میکند، کتاب را میبندد و کاپشن سبزرنگی را که به چوب لباسی آویخته شده است، به تن میکند. پاچههای شلوار کردیاش را درون چکمههای پلاستیکی مشکی فرو میکند. کلاه را سرش میگذارد و برای کولبری به راه میافتد. در که باز میشود، دانههای برف همراه باد سردی درون خانه میوزد و شعله بخاری به رقص درمیآید.
پروانهای ها در پیله بی توجهی
نگین باقری: بیماران پروانهای در پیله خود فرو رفتهاند و دستان مهربانی از آنها سراغی نمیگیرند. نه تنها زخمشان التیام نمییابد، بلکه صدا و فریادشان نیز به گوش کسی نمیرسد. به تازگی محمد حاجی آقاجانی، معاون درمان وزارت بهداشت در یک نشسته خبری گفته است: «برای بیماران پروانهای کارهای خوبی انجام شده است، اما قرار نیست شعبهای برای درمان این بیماران باز شود.» حمیدرضاهاشمی گلپایگانی، مسئول خانه ایبی، که خود صاحب یک فرزند مبتلا به این بیماری است در گفتوگو با «آرمان» مشکلات بیماران پروانهای را شرح میدهد.
مدیرعامل موسسه محک مطرح كرد: سرطان، مغلوب لبخند ۵۶۰۰ کودک
اعظم پویان- هرگاه سازمانی تعهدی را که به مخاطبانش داده پرداخت کند، توانسته برندش را حفظ کند و توسعه دهد
هر کمک کننده ای باید بداند اثر بخشی کمکش چگونه است. آیا این کمک ها در همان حوزه ای که قول داده شده، مصرف می شود یا خیر
روشی که محک در برنامه استراتژیکش در سال 1390 طراحی کرده این بوده که بهجای اینکه در شهرستان دفتر یا شعبه بزند، به شکل گیری سازمان های مشابه در شهرستان ها کمک کند
مستر دماغ بعد از اتمام قراردادش با محک وارد یک پروژه خیرخواهانه دیگر با مجموعه دیگری شده است
عروسکهای مستر دماغ با برند محک تولید نمیشود اما، عروسک هایی با لوگوی محک به صورت دپو وجود دارد که قاعدتا پس از فروش ،وجوهش به محک پرداخت می شود
در پروژه های مسئولیت اجتماعی، توجه سازمان ها از جمله محک باید این باشد که ما فقط یک دارایی داریم و دارایی ما بیمارستان، تجهیزات یا زمین بیمارستان نیست بلکه اعتماد مردم است
بیماری همیشه هم رنج و درد نیست گاهی رنجی به بزرگی بیماری فرزند فرصتی است تا صدای انسانیت تا فراسوی مرزها برود. 27 سال پیش دختر کوچک خانم «قدس» به بیماری سرطان مبتلا می شود و همان لحظات سخت درمان دخترش تصمیم میگیرد تا جایی که می تواند به همه مادرانی که کودکشان به سرطان مبتلا هستند کمک کند. سال 1370 فعالیت های موسسه محک در قالب یک موسسه رسمی شکل منسجم تری پیدا میکند. باوجود اینکه انجام کار خیر در ایران همیشه هم ساده نیست و با وجود کم بودن اعتماد اجتماعی و نبود سروشکل سامان یافته برای فعالیت سازمان های مردم نهاد و خیریه اما این موسسه با به روز کردن فعالیتهای خود مبتنی بر استانداردهای جهانی سعی در انجام عملکردی شفاف دارد تا بتواند در نگهداری اعتماد خیرینش گام های موثری بردارد. در همین ارتباط «قانون» گفتوگویی را با «آراسب احمدیان»، مدیرعامل موسسه خیریه محک انجام داده است که در ادامه می خوانید:
گفتوگو با مردی که تاکسیاش را به یک کتابخانه سیار تبدیل کرد؛ توزیع آگاهی در شهر
فرزانه متين: جعفر عباسنژاد، مردي ميانسال مانند هزاران نفر ديگر در اين ابرشهر تهران، راننده آژانس است. زماني که سوار ماشينش ميشوي با برخورد گرم از تو پذيرايي ميکند و در مورد مسائلي خاص، نظرهاي قابلتأملي ميدهد؛ شايد در نگاه اول، اينگونه بهنظر برسد که او هم مانند برخي ديگر از رانندگان درباره مسائل روز، تفسيرها و تعبيرهاي رايج را گفته و گاهی به شايعات دامن میزند اما زماني که بهدقت به صحبتهايش گوش کني، متوجه ميشوي نظراتش کارشناسانه است؛ مخصوصا اگر در زمينه روانشناسي و موفقيت گفتوگو کني. عباسنژاد، مدرک کارشناسي رياضي، تکنيسين برنامهريزي عصبي- کلامي (N.L.P) و هيپنوتيزم اريکسوني را از يک مؤسسه فرانسوي در ايران دارد؛ البته او در زمينه روانشناسي،در جايي تدريس نميکند بلکه با این دورهها امور خود و خانوادهاش گذرانده تا به در مورد مسائل بحراني که برايشان پيش ميآيد توانايي مديريت کردن را داشته باشد.
او به همهچيز با ديده مثبت مينگرد و مثبتنگري جزء لاينفک زندگي کاري و شخصياش شده است. عباسنژاد علاوهبر اينکه راننده است، يک کارآفرين هم محسوب ميشود زيرا نزديک به پنج سالي است که با ماشينش، يک کتابفروشي سيار بهنام «آژا کتاب» راهاندازي کرده. روي داشبورد جلو و عقب ماشينش مملو از کتابهاي موفقيت و انگيزشي بههمراه برچسبهايي در داخل ماشين، مانند «ناليدن ممنوع»، «خنديدن آزاد» و «اينجا همهچي مثبته»، ديده ميشود؛ حرکتي فوقالعاده که اگر ادامه داشته باشد و بهوسیله ساير رانندگان فراگير شود، ميتواند فرهنگ کتابخواني را در خيابانهاي شهر گسترش دهد. عباسنژاد هم هميننظر را دارد و پذيراي رانندگاني است که بخواهند اين کار را ادامه دهند تا اينکه صرفا فقط يک مسافرکش نباشند بلکه به توزيع آگاهي و دانش در سطح شهر بپردازند.
بررسی گستره ضمانت اجرای کیفری در موضوع تعرضهای خیابانی؛ نا امنی زنان در سایه سکوت
اعظم پویان/ آنقدر حقوق زنان نادیده گرفته شده که گمان می کنند هنگام تجربه آزار جنسی فقط خودشان بايد از خودشان محافظت کنند.
عمق آزارهای جنسی علیه زنان آنچنان پیش رفته که گویی نوعی فرهنگ میان گروهی از مردان این سرزمین شده است.
تا زمانی که بیان مورد خشونت قرار گرفتن، از سوی زنان در جامعه تابو باشد ،مساله خشونت علیه زنان دیده نخواهد شد.
نبود آموزش اجتماعی به زنان و به رسمیت نشناختن مساله آزار جنسی زنان ،به تلخی بیشتر دامن می زند.
سکوت قانونگذار در مقابل آزار جنسی و فقدان قوانین حمایتی از آزاردیده، ازدلایل سکوت زنان در برابر آزار جنسی است.
گفت و گو با جمعی از آموزگاران درباره «آموزشهای شهروندی و مدنی»؛ پای آموزش شهروندی در «مدرسه» لنگ میزند
بر کسی پوشیده نیست که پای پرورشهای اخلاقی و آموزشهای شهروندی در ساختار آموزشی ما به شدت لنگ میزند. در ساختار آموزشی ما تمرکز افراطی بر ارزیابیهای کمی و توجه بیش از اندازه به کامیابیهای آینده دانشآموزان در کنکور و دانشگاهها، سبب شده است که پرورشهای انسانی و اخلاقی که ریشهای چندین هزار ساله در فرهنگ ایرانی دارد به آسانی زیر پا گذاشته شود. امروزه پیامدهای این بیتوجهی را در جای جای جامعه و در رویدادهایی مانند فروریزش ساختمان پلاسکو، تصادفهای جادهای، درگیریهای خیابانی، شمار زندانیان، پروندههای باز در دادگاهها، صفحه حوادث روزنامهها و ... میبینم و جز افسوس و نگرانی کار دیگری از ما بر نمیآید و کمبود چنین آموزشهایی در بستر خانواده و نهاد آموزش به شدت احساس میشود. به نظر میآید که دستاندرکاران سیاسی، فرادستان آموزشی، فرهنگیان، خانوادهها و کل جامعه هنوز به طور جدی پی به ضرورت آموزشهایی از جنس شهروندی نبرده و از این رو درباره چنین آموزههایی بیتفاوتی خطرخیزی دارند. در گفت و گوی زیر که بخش نخست آن را میخوانید، نرگس ملکزاده، شهرام جمالی، علی بهشتینیا، عبدالجلیل کریمپور، حمزه علینصیری، مهدی بهلولی و محمدرضا نیکنژاد چند معلمی هستند که درباره چنین آموزشهایی به گفتوگو نشسته و از زاویههای گوناگون به آن پرداختهاند. امید است که دیدگاههای این فرهنگیان در روشنکردن موضوع یاریرسان باشد و زمینهای شود برای گفتوگویهای بیشتر در این زمینه.
در نامه سرگشاده فعالان مدنی به رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس مطرح شد؛ کولبري شغل نيست، تلاشي است براي زيستن!
در پي جانباختن تعدادي از کولبران در منطقه بيوران از توابع شهرستان سردشت که شامگاه شنبه بر اثر ريزش بهمن اتفاق افتاد، 60 نفر از فعالان مدني و سياسي با انتشار نامهاي سرگشاده به رئيسجمهوري و نمايندگان مجلس، خواستار رسيدگي به وضعيت کولبران در مناطق مرزي کردستان شدند.
امضاکنندگان نامه سرگشاده از حسن روحاني و نمايندگان خواستهاند «نظر به جايگاه قانوني و حقوقي و مسئوليتي که مردم به شما سپردهاند در کوتاهمدت، اقدامات مثبتي براي حمايت و دلجويي از آسيبديدگان انجام دهيد و در درازمدت در جهت توسعه اين مناطق و ايجاد مشاغلي که شهروندان بتوانند از حقوق قانوني و شهروندي خويش برخوردار و در کمال آرامش، امنيت و عزت از زندگي سربلندانهاي برخوردار باشند، برنامهريزي کنید.»
خودباوری، آبی برآتش خشونت علیه زنان در نشست انجمن جامعهشناسی ایران مطرح شد: خودباوری، آبی برآتش خشونت علیه زنان
بحث و گفتوگو درباره ابعاد مختلف خشونت عليه زنان در جامعه ايران، حالا مدتي است داغتر از قبل شده است. درست از زماني که معاونت زنان رياستجمهوري، موضوع تدوين لايحهاي درزمینه منع خشونت عليه زنان را مطرح کرد تا به امروز که همچنان اين لايحه در فرايند نظرخواهي از فعالان مدني است، نظرات و مباحث کارشناسي فراواني درباره ابعاد مختلف خشونت عليه زنان مطرح شده که ميتوانند مرجع قابلقبولي براي ارائه سندي جامع درباره ابعاد مختلف خشونت عليه زنان در دسترس تصميمگيران قرار دهند. برگزاري چندين نشست در گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسي ايران و همچنين برگزاري همايش بررسي ابعاد اجتماعي و حقوقي منع خشونت عليه زنان نشان ميدهد، فعالان مدني بيشازپيش بر ضرورت واکاوي پديده خشونت و چگونگي مقابله با آن اصرار ميورزند. درهمينراستا، انجمن جامعهشناسي ايران در سري نشستهاي چندگانه خود در روز دوشنبه، 11 بهمن، به بررسي ابعاد مسئله خشونت عليه زنان از خانواده تا جامعه پرداخت؛ نشستي که با حضور کوروش محمدي، رئيس انجمن آسيبشناسي ايران و عاليه شکربيگي، جامعهشناس و رئيس گروه خانواده انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شد و از زواياي مختلف، مسئله خشونت عليه زنان چه در سطح جامعه و آزارها و خشونتهاي اجتماعي و خياباني و چه در خانواده و حوزه خشونت خانگي مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
گفتوگو با هادی خانیکی استاد ارتباطات درباره واقعیت مجازی در دنیای امروز؛ افزایش مشارکت شهروندی با فضای مجازی
هادی عیار| برخی از اساتید جامعهشناسی و ارتباطات معتقد هستند امروزه با دنیای موازیای همسو با دنیای واقعی مواجه هستیم که در آن زندگی مجازی به موازات زندگی واقعی در جریان است و شهروندانی در آن به زندگی روزمره میپردازند. در چنین شرایطی نیاز است تا صاحبنظران حوزه ارتباطات با ابزار نظریهای به تحلیل وضع جدید بپردازند. درخصوص فضای مجازی تعدادی از تئوریهای بدبینانه وجود دارند که معتقد هستند آنچه فضای مجازی شهری برای ما ساخته است نوعی جماعت تنهای جدید است که رایزمن در نقدهای اولیه شهر به آن اشاره کرده است. این فضای مجازی انسانهایی را ساخته است که در عین با هم بودن تنها هستند یا به عبارتی تنهایی کنار هم هستند. تئوریهای دیگر مثل تئوریهای دانیل میلر، سنت بومی را دنبال و سعی میکنند نگاه مثبتتری به فضای مجازی داشته باشند، یعنی فضاهای مجازی تا حدودی ما را شکوفا کرده و شکل خاصی از بودن را ایجاد کردهاند. برای مثال فیسبوک تا چه حد به تقویت روابط اجتماعی کمک کرده یا چه اندازه وجوه زنانه یا مردانه را تقویت کرده است. اینکه برای تحلیل شرایط موجود دست به دامان کدام یک از نظریات خوشبینانه یا بدبینانه ارتباطی و جامعهشناختی شویم یک مسأله است اما مسأله مهمتر از آن این است که این نظریات عموما غربی که در فضا و اتمسفری متفاوت با جامعه ما به وجود آمده است به چه میزان میتواند در تحلیل وضع امروز جامعه ایران به ما کمک کند. اینجاست که بحث نهتنها ارتباطی بلکه مربوط به همه وجوه علوم انسانی کشور مطرح میشود و آن بحث بومیسازی دانش نظری برای تحلیل وضع بومی است. در همین خصوص سراغ هادی خانیکی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی رفتیم. کسی که بارهاوبارها در مصاحبهها و سخنرانیهای مختلف هم از مزایای فضای مجازی گفته و هم از معایب آن اما درنهایت به نظر میرسد وزنه مزایای فضای مجازی در آرای او سنگینتر است. خانیکی معتقد است که چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی باید به شهروندان میدان داد و امکان گفتوگو را برای آنها فراهم کرد. به عقیده وی اگر شهروند امروز در دنیای واقعی امکان گفتوگو نداشته باشد به امکان جایگزین آن یعنی فضای مجازی روی میآورد و باید در نظر داشت که مخاطرات این فضا در کنار مزایای آن میتواند هزینههایی را برای جامعه در پی داشته باشد. در ادامه گفتوگوی «شهروند» با این استاد ارتباطات را خواهید خواند:
گزارش هفتمین نشست هم اندیشی نهادهای مدنی حامیان جامعه مدنی (حجم)
هفتمین نشست هم اندیشی نهادهای مدنی توسط حامیان جامعه مدنی (حجم) با شرکت نمایندگانی از نهادهای انجمن حامیان کودکان کار و خیابان، موسسه رویش نهال جوان، گروه احیا، جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران، شبکه یاری کودکان کار، جمعیت دانشجویی امام علی (ع)، انجمن هنرمندان نابینا و کم بینا، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست، انجمن تغذیه ایران، انجمن حمایت از حقوق کودکان، انجمن حامی، موسسه حمایتی خانه کودک و خانواده، انجمن حمایت از توسعه فضاهای آموزشی فرهنگی حامی، انجمن ققنوس روز چهارشنبه مورخ 6 بهمن ماه برگزار شد.
در این نشست نوع و شيوه واكنش حاميان جامعه مدني در مواجهه با فجایع و اتفاقات ملی و چگونگی فعالیت حامیان جامعه مدنی مورد بررسی، تحلیل و تصمیم گیری قرار گرفت.
بيانيه سازمانهاي مردمنهاد در واکنش به حوادث اخير؛ بحران ساختاري و فجايعي که پشت هم آوار ميشوند
جمعي از سازمانهاي مردمنهاد سراسر کشور با انتشار بيانيهاي به حادثه فاجعهبار کشته و مجروحشدن چندين نفر از آتشنشانان در عمليات مهار آتش در پلاسکو واکنش نشان دادند. در اين بيانيه همچنين تقارن فاجعه پلاسکو و کشتهشدن آتشنشانان با انتشار خبر کشتهشدن دو کودک کار زبالهگرد (احد و صمد) در آتشسوزي مرکز دپوي زباله، بحراني ساختاري ناميده شده که در آن «فاصله ميان فاجعهها کمکم از بين ميرود.» در يک هفته گذشته، جامعه ايران دو اتفاق تلخ را پشت سر گذاشت؛ فجايعي تلخ و تأملبرانگيز که اذهان اجتماعي را با پرسشي چالشبرانگيز مواجه کرده است. چالش اين است که بهراستي ساختار اجتماعي چه نقشي در بهبارنشستن اين فجايع و تحميل خسارتهاي جبرانناپذير انساني به جامعه دارد. اواسط هفته گذشته بود که خبر کشتهشدن دو کودک کار هفت و هشت ساله زبالهگرد در محل تجميع زباله در غنيآباد تهران، سوژه خبرها شد؛ سوژهاي که بار ديگر کار کودک را در ابعاد کلان و مسئله تأسفبرانگيز کار کودکان در مشاغل سخت بهعنوان مهمترين بخش از ناکارآمدي ساختار و سياستگذاريهاي اجتماعي مورد توجه رسانهها و افکار عمومي قرار داد.
نقش پررنگ رفتارهای انسانی در حادثه پلاسکو؛ مرهـم یک داغ !
پلاسکو، حادثه ای تلخ، میلیارد ها تومان خسارت، شهادت جمع زیادی از آتش نشانان، مفقودی شماری از شهروندان و خلاصه مجموعه ای از اتفاقات، خاطرهای تلخ را میان اذهان عمومی برجای گذاشت. تلخی پلاسکو، نمادهایی چون «سلفی و ازدحام دست و پاگیر مردم»، «بیمه نبودن دهها واحد تجاری»، «بیتوجهی مالکان به اخطارهای ایمنی»، «ضعفهای مفرط در اجرای قانون»، «تسویه حسابهای سیاسی» و ... را داشت و هنوز هم ادامه دارد. تلخی هایی که شاید منحصرا در حوادث غیرمترقبه ایرانی رخ میدهد و هیچگاه هم مایه عبرت نیست. اما در میان همه این تلخیها، بدعتهایی از رفتارهای انسانی و ستایش شده نیز به چشم خورد که شاید در میان رفتارهای هیجان زده، کمتر به آنها توجه شد. رفتارهایی که تلخی های پلاسکو را کم کرد و نشان داد که هر کاری با وفاق ، شدنی است.
تحمیل فروش مواد به کودکان
نگین باقری: کودکان بی گناهی که زودتر از موعد نقشهای اجتماعی را به عهده میگیرند دچار انواع نا بسامانیها میشوند. از کودک آزاری گرفته تا فروش و جابه جایی مواد مخدر، معضلاتی است که نان آوران کوچک خانواده ناخواسته با آن دست و پنجه نرم میکنند؛ مساله ای که در نگاه اول تبعات زیادی را در دل خود دارد و آینده این کودکان را تیره و تار میکند، چرا که امکان معتاد شدن آنها نیز وجود دارد و این مساله زنگ خطری برای مسئولان است که هر چه زودتر با اقدامات راهبردی کودکان آسیب دیده را از منجلاب توزیع، جا به جایی و مصرف مواد مخدر بیرون بکشانند. لیلا ارشد، فعال حقوق کودک درباره فروش و جا به جایی مواد مخدر توسط کودکان در گفتوگو با «آرمان» میگوید: «بر اساس آمارها ۸۰ درصد کودکان کار والدین دارند و به دلیل فقر، خانوادهها از آنها به عنوان نان آوران کوچک خانواده کمک میگیرند. این کودکان وارد عرصه کار در خیابان یا کارگاههای زیر زمینی میشوند. قانون تامین اجتماعی کمتر از ۱۰ نفر کارگر را حمایت نمیکند، تا جایی که کودکان برای تامین معاش خانواده مورد کودک آزاری قرار میگیرند و احتمال اینکه انواع پیشنهادها را برای فروش و جا به جایی مواد مخدر و محرک داشته باشند، زیاد است.»
ارزش های ما
شورای سازمان های جامعه مدنی رمز بقاء، قدرت یابی و نفوذ خود (و البته همه سازمان های مدنی) را در پایبندی به اصول و ارزش هایی می داند که بر مبنای آن ایجاد شده است. لذا پذیرش و رعایت اصول و ارزش ها شرط حضور و مشارکت در شورا محسوب می شود. ... ادامه مطلب
تماس با ما
خبر نامه
با ارسال ایمیل خود در خبر نامه عضو شوید
ایمیل رسمی شورا : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید