پس از مدتها با زنان و دختران جوان و پرشوری مواجه شدیم که به قول خودشان بهطرز خفنی واقعگرا هستند و بر واقعیتهای اغلب ناهموار موجود در زمین خانواده و جامعه و جنسیت گام برمیدارند. اینان به اسکیتبازهای جوان و ماجراجویی میمانند که بیچشمداشت جایزه و مدال و جام قهرمانی، از سر شور و اثبات جوانی خود روی یک تخته باریک که دو چرخ کوچک زیرش بستهاند سوار میشوند و بیمحابا از در و دیوارهای بلند و بالکنها و بام خانهها و پلههای پارکها بالا میروند و به هوا میپرند و شادمانه در آسمان چرخ میزنند و ماهرانه بدون اینکه خراشی برداشته باشند بر زمین فرود میآیند.
این زنان جوان موفقیت را فرود قهرمانانه و بدون کوچکترین خراش به زمین میدانند و آن پرشهای بیمحابا و این فرود قهرمانانه را جشن میگیرند. این دختران و زنان جوان برای عبور از زندگی تکرارشونده و تننسپردن به آمریت و ابتذال روزمرگی براساس نگرش نوگرایانهای که یافتهاند دوست دارند که از در خود ماندگی روزمره فراتر روند. بدون اینکه از کسی طلبکار باشند و در عین حال بدون اینکه خود را به کسی بدهکار بدانند. سبک زندگیشان را اینطور انتخاب کردهاند. این دسته بازیگران همچون ورزشکاران حرفهای نیستند که قهرمانیشان الزاما در گرو شکست دیگری باشد. اینها از اینکه قهرمانان زندگی خویش باشند و از اثبات مهارت و قدرتشان به خود لذت میبرند. این زنان و دختران جوان و توانمند فرزندان و بسیاری حتی نوادگان زنان نسل انقلاباند؛ در آن دوران نزد زنان انقلابی فرود قهرمانانه به زمین واقعیت معنا نداشت. گویی آنها در جریان نبرد از زندهماندن خود خجل میبودند. برای آنها مهم این بود که جانشان را همچون جان آرش در تیر آرمانشان بگذارند و سروپا را همچون کمان چنان به هم بدوزند که تیر با فشار هر چه بیشتری اقصا نقاط خیالشان را درنوردد و به سرزمینی که مردمان در آن آزاد و بانشاط زندگی میکنند فرود آید، ولو آنکه خودشان نتوانند شاهد آن آزادی و نشاط اتوپیایی باشند. در عین حال امروز کمتر زن انقلابی است که از کنش انقلابی خود پشیمان بوده باشد زیرا آنان نیز انسانهای دوران و فرزندان خصال خویشتن بودند. زنان انقلابی باور دارند اگر آن مجاهدتها و فداکردنهای آرمانی آنان نبود، هرگز خواب خوش و امن جامعه در دامان روزمرگی و درخودماندگی برنمیآشفت و جامعه بیدار نمیشد و زنان نسبت به موقعیت و وضعیت فرودستانه خودهوشیار و حساس نمیشدند و اما اکنون با دو چشم خود مشاهده میکنیم فرزندان و بهویژه نوادگان همان زنان انقلابی که در نظام جمهوری اسلامی به دنیا آمده و بالیده و بزرگ شدهاند با نگرشی بسیار متمایز و با روشهایی بسیار متفاوت با روشهای مادران و مادربزرگهای خود با شناخت توان خویش و شناخت واقعیتهای واقعا موجود برای اثبات خود و دستیابی به برابری که از ملزومات تحقق استعدادهای انسانی است، تلاش میکنند. پس از انقلاب نزد زنان آرمان مقاومت در برابر بیقدرتی و فرودستی اشکال جدیدی به خود گرفت. این بار مفهوم آزادی و عدالت نزد زنان جوان به امور نمادین که بهصورت فرمانهای قاطع و رفتار قیممآبانه از بالا صادر میشوند تقلیل پیدا نمیکند، بلکه معطوف به برابری استفاده از فرصتها برای تحقق استعداد و اثبات خود است. ازاینرو زنان با قراردادن آرمانهای سترگ آزادی و عدالت بر پایه اهداف قابل اندازهگیری همچون برابری جنسیتی و توانمندی، تلاش خود برای حضور شایسته زنان در مقام انسانهای برابر با مردان در جامعه را پی گرفتند. شیوهای که آنان برای دستیابی به هدف برابری جنسیتی و اثبات خود برگزیدند، هماندیشی است. گرد همنشستن زن فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ و عرب ایرانی فارغ از تفاوتهای مذهبی و زبانی و طبقاتی و بیان بدون ترس و لکنت تجارب زندگی فرودستانه و ارائه راهکارهای خروج از فرودستی و مدیریت افقی به نوعی درمان و تراپی بیماری فرودستی مزمن بدل شد، از آن پس هماندیشی به ابزاری کارآمد برای خروج زنان و جامعه از بنبستها و بحرانهایی تبدیل شد که قوانین کهنه و ناکارآمد مدنی و نگرش متناقض و بعضا متضاد که سیاستمداران نسبت به حقوق برابر زنان ساخته بودند، درآمد. هماندیشیهای زنان توانسته زمینه مناسب برای ظهور قدرت چشمگیر و کارآمد و غیرقابلحذف زنان را در حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه فراهم کند. گردهمایی نسل سوم هماندیشی زنان و طرح مطالبات برابریخواهانه آنان از ریاستجمهور و شورای شهر آینده، این پیام را بهدرستی و شفافیت به جامعه و به مردان میدهد که میتوان از طریق هماندیشی و باور به همگرایی حضوری قدرتمندانه در جامعه پیدا کرد. قدرت همگرایی برآمده از هماندیشی پایداری آن را ضمانت میکند. چنین قدرتی برای اعلام حضوردر جامعه نیاز به حذف رقیب ندارد، بلکه مفهوم قدرت در شنیدن آرای رقیب و همراهکردن موافق و مخالف و سهیمدانستن انسانها در مسیر توسعه و برخورداری از سهم برابر در مزایا و محرومیتهای موجود معنا مییابد. ازاینرو بیراه نیست اگر بگوییم: «می هم اندیشیم پس هستیم»
منبع: شرق