مینو مرتاضی لنگرودی، عضو حامیان جامعه مدنی (حجم)
در جهانی که فرمانروایان در داخل مرزها و فراتر از مرزها به بهانه منافع مردم و در اصل در جهت تثبیت و گسترش قلمرو فرمانروایی و افزایش ثروت خود، از قانونمندیهای دورانساز فراتر گذاشتهاند و وضعیتی استثنایی ساختهاند، کنشگری داوطلبانه فارغ از چارچوبهای قدرت مستقر در داخل و خارج از مرزها به امری پیچیده و طاقتفرسا تبدیل شده است.
در وضعیتهای استثنایی معنا و تعریف دموکراسی تغییر میکند. هنجارها و قوانین بیاعتبار و بیاثر میگردند. در خلأ هنجارها و قوانینی که استخوانبندی جوامع را تشکیل میدهند، جامعه دچار آشوب و رفتار آنومیک میشود. در چنین وضعیتی نهادهای مدنی میانجی که در جهت برساخت دموکراسی و توزیع قدرت و تقویت عاملیت مردم در جامعه تلاش میکنند، تضعیف و کژکارکرد میشوند.
زندگی کردن در چنین وضعیتی که بسیاری آن را وضعیت آخرالزمانی نامیدهاند، برای مردم ایران که بر تاریخی چند هزار ساله تکیه زدهاند و بدان مفتخرند، آسان نیست. تا پیش از جنگ دو هفتهای، جامعه مدنی ایران در قبال وضعیت استثنایی در داخل، راهکارهایی جهت تابآوری در قبال بحرانهای اجتماعی و سیاسی اندیشیده بود و حول محور حل بحرانها اندیشه و کار میکرد.
جنگ و تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا به کشورمان تکانه محکمی برای جامعه مدنی بود. در ابتدای امر یک همبستگی عاطفی عمومی برای دفاع از کیان میهن مظلوم شکل گرفت که نقطه عطف و امیدی برای برساخت مشارکت اجتماعی و عاملیت مردم در رتق و فتق امور اجتماعی ایجاد کرد. این نوع همبستگی که اغلب بر پایه احساس خطر از سوی دشمن متجاوز شکل میگیرد، برای مردم ایران پدیدهای آشناست. همبستگیهای ملی نوعی کنش عاطفی تاریخی و باارزش برای مردم در سراسر جهان است. ملتی را نمیتوان یافت که برای دفاع از میهن در برابر تهاجم بیگانگان و دشمنان همبسته نشوند.
اما همبستگیهای عاطفی و مکانیکی کارکرد مقطعی ـ کوتاهمدت و موقعیتی دارند. با سپری شدن زمان و فروکش کردن احساس خطر و سرد شدن شور اولیه برای مقابله با خطر، فروکش میکنند. طی دوازده روز جنگ که در نوع خود کمنظیر بود (جنگ ترکیبی هوشمند با پیشرفتهترین سلاحهایی که بشر به عمر خود دیده)، علاوه بر همبستگی عاطفی ملی، با نوعی همبستگی جهانی هم با مردم ایران مواجه شدیم که شادیبخش و غرورآفرین بود.
البته آشکار و عیان است که همبستگی مردم جهان در حمایت از مردم ایران، معطوف به رویارویی مستقیم ایران با دولت مهاجم و بیرحم اسرائیل و در حمایت از مردم غزه ایجاد شده بود. از سوی دیگر، بخشی از مردم ناراضی که در انتخابات اخیر نشان دادند پرشمار هم هستند، بنا بر عِرق ملی، هرچند از فرصت بهدستآمده برای بیان نارضایتی خود از شیوه حکمرانی استفاده نکردند، اما بهطور غریزی در راستای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور همبسته ماندند.
نکته مهمی که در موضوع همبستگی اتفاق افتاده و مورد توجه کنشگران مدنی قرار گرفت، این بود که همبستگی اخیر در داخل و در جهان بر محور جنگ شکل گرفته و همبستگی قدرتمحور است. یعنی مبنای همبستگی همان قدرت فرمانروایانی است که وضعیت استثنایی یا آخرالزمانی را ایجاد کردهاند.
نکته بسیار مهمی که نمیتوان از آن غافل شد این است که از جمله علل شکلگیری وضعیتهای استثنایی در دوران اخیر، سلطه نظامات سرمایهداری بهویژه آمریکا بر ارکان و منابع جهانی است. نظامات قدرتمند سرمایهداری، بهویژه در سالهای اخیر، بدون پردهپوشی و آشکارا از طریق زور و زورگیری و از موضع ارباب در سرتاسر جهان تلاش بسیار کردند تا با به خدمت گرفتن و به نوعی بیاعتبار کردن و اضمحلال نهادهای میانجی همچون سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و فراملی؛ ساحت سیاست را از ساحت قدرت تفکیک و جدا سازند.
نظامات جدید سرمایهداری سودمحور با تفکیک «قدرت» به معنای توان انجام کار از «سیاست» به معنای تصمیمسازی و تصمیمگیری، ساختارهای سیاسی دوران مدرن را دموکراسیزدایی کردند. ابرقدرتهای جهان در دوران مدرن، بر اساس پیوند سیاست و قدرت در قالب «دولت ـ ملت»، ساختار دولتهای دموکراتیک را بنا کردند. هماکنون اما «سیاست» را در قامت دولتهای محلی و ناکارآمد و گوشبهفرمان، محدود کرده و ساحت «قدرت» را در سطح جهان و به دور از نظارت و کنترل نهادهای مدنی ملی و بینالمللی، در نهادهای متعدد همچون بنگاههای مالی، الیگارشیهای فاسد سرمایهدار و پلتفرمها و شبکههای مجازی تحت امر خود پراکنده و منتشر ساختهاند.
به این ترتیب با دور زدن و زیر پا نهادن قانونمندیهای دورانساز، وضعیتهای استثنایی را بر سراسر جهان حاکم کردند.
نقطه عزیمت نهادهای مدنی در جایگاه نمایندگان بیقدرتان در وضعیتهای آخرالزمانی، رویای برقراری عدالت و دفاع از منافع مردم در قبال قدرتها و فرمانروایانی بیرحم است که آشکارا از برتری و فرمانروایی یک درصد بر نود و نه درصد مردم دفاع میکنند. بیشک رویای کنشگران مدنی را نباید با خیالبافیهای دنکیشوتوار با شمشیر چوبین در جنگ آسیابهای بزرگ همسان پنداشت. زیرا در کلیت جهان همیشه و همواره انسانها به کمک چنین رویاهای شِکرف انسانی، خود را از بنبست دوران و وضعیتهای استثنایی رهانیدهاند.
رویاها امیدآفریناند و نشانه نقد و اعتراض به وضعیت موجودند. انسانها به کمک همین رویاها دورانهای جدید و تمدنهای نو را از دل وضعیتهای استثنایی و آخرالزمانی بیرون کشیده و متولد کردهاند. نقطه عزیمت کنشگران مدنی در وضعیتهای استثنایی همین رویاهای خلاق و امید و تلاش برای تحقق رویاهایشان است.
تجربههای زیسته کنشگران مدنی هم نشان داده است که همبستگیهای عاطفی در قبال انواع رخدادها همچون زلزله، قحطی، بیماریهای فراگیر، سیل و بهویژه جنگ به خودی خود راهگشا نیستند. همچنانکه از جنگ و همبستگیهای بر محور قدرت نمیتوان انتظار رهاییبخشی و برقراری عدالت داشت. مهمترین اتفاقی که برای مردم و بیقدرتان در وضعیتهای استثنایی چون جنگ میافتد، این است که امید و رویاهای مردم را از آنان میگیرد.
در وضعیتهای استثنایی یا آخرالزمانی هرکس کلاه خود را دو دستی میچسبد. نجات خود بر نجات جامعه ترجیح داده میشود. بهویژه آنکه در جنگ و پس از جنگ، سرمایههای مادی جامعه صرف بازسازی ساختار نظامی و امنیتی میشود. بار اصلی این هزینهها را مردم، بهویژه طبقات محروم، بر دوش میکشند. همچنانکه بیشترین کشتههای جنگ و فشارهای عاطفی هم متعلق به طبقات نابرخوردار است.
سازمانهای جامعه مدنی در وضعیتهای استثنایی با اتکا بر رویاهای انسانی برای تغییر وضعیت موجود و گذار بهسوی زیست و زندگی اجتماعی بر پایه عدالت، انصاف و برابری؛ با تقویت همبستگی مکانیکی به سمت همبستگی ارگانیک حرکت میکنند. داوطلبان مدنی بر پایه مأموریتهایی چون دیدهبانی، میانجیگری، حمایت و اخلاق مراقبت، از انجام کار و کمک به مردم در هر قالبی استقبال میکنند.
در وضعیت آخرالزمانی و انسداد سیاسی همهجانبه، اصل بقا بر اصل دموکراسی اولویت مییابد. استراتژی جامعه مدنی در دوران آخرالزمانی، تشویق و تقویت بقا در دوران پسااستثنا یا فردای قیامت است.
هر گونه اقدامی از پاکسازی کوچههای محله از زبالهها گرفته تا دادن آب به درختان تشنه و غذا به پرندگان و گربههای گرسنه که در شهر پرسه میزنند، تا کمکهای مادی و معنوی به افراد مسن و معلولین و بینوایان را میتوان در راستای همبستگی مدنی معطوف به خیر تعریف و تجربه نمود.
در وضعیتهای استثنایی حتی دولتهای امنیتمحور که رویکرد حامیپروری و قَیّممآبی دارند، به خیریهها بیش از انجیاوها اعتماد کرده و در راه آنان کمتر مانعتراشی میکنند. در عین حال فرهنگ خیریه و وقف و حمایت از محرومان در ذهنیت مردم ایران نقش پررنگی دارد.
سازمانهای جامعه مدنی در وضعیتهای استثنایی بهطور کاملاً خودآگاه میتوانند با استفاده از فرهنگ و تجارب بومی که مردم با آنها آشنا و مأنوساند، برای بقای خود و تقویت همبستگی اجتماعی برای رشد و بالندگی گروههای هدف بهره بگیرند.
کنشگران مدنی و سازمانهای جامعه مدنی در وضعیتهای استثنایی، همچون وضعیتهای اضطراری، در مرحله نخست «مقاومت و تعامل صلحمحور»، سپس «حمایت ـ مدارا» برای کمکردن هزینههای گذار از بحران، و بازسازی همبستگی ارگانیک در جهت تحقق امنیت و ثبات نسبتاً پایدار هستند.