نویسنده: سعید دهقان . وکیل دادگستری
تمامی نهادهای داوطلبانهای که بین فرد و دولت وجود دارند، جامعهمدنی را شکل میدهند اما تمامی جامعه مدنی میتواند این نباشد. کمال این جامعه زمانی شکل میگیرد که آزادی در فعالیتهای داوطلبانه با آگاهی از اصول کار جمعی و توان استمرار آن برای نسلهای بعدی همراه باشد.
در اینکه کار جمعی، شرط لازم برای زندگی اجتماعی است تردیدی نیست؛ همچنانکه برای یک همکاری داوطلبانه مطلوب، چارهای نیست جز اینکه انسانهایی که یکدیگر را نمیشناسند در جهت دستیابی به اهداف مشترکشان فعالیت کنند. اما هنر همکاری زمانی بروز و ظهوری شایسته مییابد که اهداف مشترک یک جمع، برای منافع یک جمع دیگر باشد. بشردوستی، منافع فردی را از بین نمیبرد اما تامین همان منافع فردی هم حکم میکند تا بشردوست باشیم؛ البته اگر جامعه آزاد را جامعهای بدانیم که در آن محدودیتهای منصفانهای برای افراد وجود دارد و تنها با همکاری افراد با یکدیگر است که وضعیت هرکدام از آنان بهبود مییابد.
نهادهایی مانند انجمنها و خیریهها، بخشی از جامعه مدنی هستند که این بشردوستی را معنا میکنند، چون آنها به نیکی دریافتهاند که پیشرفت در جامعه، محصول جانبی همکاری بین انسانهاست و البته امکان بروز همکاریهای جمعی مطلوب نیز در جوامعی وجود دارد که آزاد باشند و قانون در آن، بر حکومت انسان ترجیح داده شود. عشق و علاقه به گروههای کوچکی که در جامعه عضوشان هستیم، نخستین بند از ریشههای عواطف عمومی و اولین حلقه از زنجیری است که مسیر عشق به میهن و بشردوستی را هموار میکند. از این زاویه شاید بهتر بتوان به نقش کلیدی انجمنهای مدنی در شکل دادن به شخصیت یک انسان در جامعه مدرن امروزی پی برد.
بیراه نیست که انجمنهای مدنی را «بخشی از چسب اجتماعی*» مینامند چراکه این انجمنها با هموار کردن مسیر همکاری اجتماعی، به ما این توانایی را دادهاند که از وجود نزدیکان خود سود ببریم و قدردان آنان باشیم. حس وفاداری ما نسبت به خانواده و دوستان، اجتماعات محلی و ملی، همه از نیاز ما به همکاری با دیگران تغذیه میشوند. از این منظر و با آگاهی درست از این دیدگاه، دولت هم در کنار جامعه مدنی خواهد بود و آن را رقیب خود و یا محدودکننده قدرت خود نخواهد دانست چرا که اینان به نفع افرادی کار میکنند که آنها را نمیشناسند و در برخی موارد نمیتوانند بشناسند. این حس اخلاقی است که به اینان میگوید چه باید بکنند و وادارشان میکند که نقشهای خود را بهتر و با منافع متقابلی که فراتر از توان هر دولتی است به انجام برسانند زیرا هر نسل، مسوولیتی در قبال نسلی که پیش از او آمده و نسلی که پس از او خواهد آمد بر گردن دارد. اینجاست که رسالت و تعهدات خودخواسته گروهها و انجمنهایی نظیر انجمن حمایت از حقوق کودکان، ارزشی دوچندان مییابد. به ویژه آنکه تهدیدها و تحدیدهایی هر از گاهوبیگاهی، خللی جدی در انگیزه و عزم اهالی این انجمن (که ٢٠سال استمرار یافته) ایجاد نکرده باشد که ظاهرا نکرده است. تعهداتی که انجمنهایی از این دست برای تامین اهداف ملی و ایفای رسالتهای اجتماعی برای خود تعریف میکنند، در واقع زنجیرهای پیوند جامعه را پدیدآورده و ما را هدایت میکنند تا وظایف خود را در قبال همنوعانمان به درستی انجام دهیم؛ همانطور که انتظار داریم دیگران نیز در حق ما چنین کنند. گو اینکه تمامی ارتباطات به ویژه روابط انسانی (با تمام پیچیدگیهای زندگی ماشینی عصر حاضر) نیز از طریق همین تعهدات، مسیر خود را بازیافته و اداره میشوند.
از طرفی در میان تمام نهادهای جامعه مدنی، بدون شک «خانواده» در زمره مهمترین و تاثیرگذارترین نهادهایی از این دست است. نقش آموزشی، تربیتی و محافظتیای که این نهاد برای کودکان - به عنوان نسلهای بعدی- ایفا کرده یا باید بکند، قابلمقایسه با هیچ نهاد دیگری نبوده و نیست. نهادی که آرمانها و ارزشها را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند و با توجه به جایگاه ویژهای که در زمینه عواطف انسانی دارد، معلمی وفادار، پایدار و توانمند است. هرگاه خانواده در جایگاه درست خود قرار گرفته و قدرتمند باشد، از یک سو سایر نهادها از جمله نهاد دولت، بار کمتری بر شانههای خود حس میکنند و از سوی دیگر، اعضای چنین جامعهای، بیشترین اهمیت و ارزش را برای خوب یا بد بودن قایل هستند. نهاد خانواده در کنار انجمنهایی با اهداف مشابه در جوامع توسعهیافته از چنین امتیازی برخوردار هستند، چرا که هرگز با نگاهی از بالا به پایین نگریسته نمیشوند و از آن مهمتر، با بزرگسالان آنان همانند کودکان برخورد نمیشود.
تکمله: اگر جامعه مدنی را نتیجه کنشهای انسانی افراد آزاد و خودانگیخته بدانیم، اگرچه رشد و توسعه آن الزاما به معنای کنار رفتن یا کنار گذاشتهشدن مسوولیتهای قانونی دولت نیست، اما احترام به آزادیهای قانونی و اختیارات فردی شهروندان امروز در همکاری با یکدیگر، میتواند چشمانداز روشنی برای آینده و شهروندان فردا ترسیم کند؛ بهگونهای که از یک سو قواعد اخلاقی جامعه با آزادی توام با آگاهی به جای انفعال یا تخریب، با دقت به دنبال «ساختن» خواهد رفت و همین فرهنگ را به نسلهای بعدی منتقل میکند. از سوی دیگر، شهروندان فردا به جای استفاده از امکانات موجود انجمنهای حمایتی، به دنبال ساختن انجمنهای توسعهای خواهند بود.
منبع: شرق