نویسنده: شیرزاد عبداللهی
انتخاب ترامپ رئیس جمهور آمریکا، تجربه تازهای برای دمکراسی لیبرال است. قانون از دید رئیس جمهور جدید یک مانع است که باید به کمک وکلا آن را دور زد، روابط بینالمللی هم نوعی تجارت است که با حربههایی مانند بلوف و حقهبازی میتوان نتیجه مطلوب گرفت. ترامپ با این تصور که چون از مردم رای گرفته، هرکاری را مُجاز میداند، حکم قاضی فدرال را مضحک میخواند و با عنوان «به اصطلاح قاضی» جایگاه او را زیر سوال میبرد. مانند یک معاملهگر، چینیها را تهدید میکند. به ایران هشدار میدهد و پوتین را به خیال خود در موقعیت «رودربایستی» قرار میدهد. در داخل آمریکا روی موج نوستالوژی مردان سفیدپوست مناطق مرکزی و جنوبی آمریکا و آمریکاییهای آسیبدیده از تکنولوژیهای جدید و جهانی شدن و نگران از تروریسم سوار است. شخص ترامپ به عنوان یک شومن، همه ویژگیهای یک رهبر بد را دارد؛ تندخو، بیحوصله، بدزبان، قدرتطلب، زدوبندچی و از اینها بدتر تفکرات ضدلیبرالی او در باره زنان، رنگینپوستان، مسلمانان، معلولان، محیط زیست، جهانیشدن و اقتصاد است. آیا ترامپ موفق میشود با استفاده از اختیارات رئیس جمهور در یک نظام ریاستی، حقوق مدنی بخشهایی از مردم آمریکا را محدود کند؟ از نظر تئوری این امر منتفی نیست، اما در عمل دشوار است.
ترامپ با موانعی روبهرو است:
1-تقسیم قوای حکومتی و کنترل قدرت از طریق نظارت متقابل نهادهای حکومت بر یکدیگر مانع خودکامگی رئیس جمهور است. یک قاضی فدرال، حکم جنجالی رئیس جمهور یعنی منع ورود شهروندان 7 کشور به خاک آمریکا را - که از نظر تبلیغی برای او حیاتی بود- به حال تعلیق درآورد.
2- اگر در انتخابات میاندورهای مجالس آمریکا، دمکراتها بتوانند در یکی از دو مجلس یا هر دو، اکثریت را کسب کنند، میتوانند برنامههای رئیس جمهور را با چالش جدیتری مواجه کنند، همانگونه که جمهوریخواهان کنگره مانع اجرایی شدن بسیاری از ایدههای اوباما شدند.
3- ترامپ مانند همه خودکامگان، رسانهها را متهم به دروغگویی میکند. اما توانایی حذف رسانهها و گردش آزاد اطلاعات در یک جامعه باز را ندارد. رسانهها با گزارش دقیق و بدون سانسور خبرها و تحلیل آنها از زوایای مختلف، نقش مهمی در خنثی کردن سیاستهای پوپولیستی او ایفا میکنند.
4-واکنش جامعه مدنی آمریکا و حضور صدها هزار آمریکایی در فرودگاهها و خیابانها در اعتراض به حکم رئیس جمهور و حمایت از مهاجران قانونی و دارندگان ویزای معتبر 7 کشور مسلمان، در نوع خود شاید در جهان بیسابقه بود. ظهور یک شخصیت پوپولیست با روحیات دیکتاتوری، مانند طوفان، سیل و زلزله است. وقتی سیل جاری میشود، میزان خسارت آن، بستگی به موانعی مانند آببند و سد دارد که سیلاب را مهار کند. وقتی زلزله میآید، مقاومت سازهها، انرژی زلزله را خنثی میکند. طوفان دریایی نمیتواند یک کشتی مجهز را مانند یک قایق غرق کند. تفکیک قوا، قانونگرایی، رسانههای آزاد، جامعه مدنی زنده و پویا و... نقش سد و آببند در مقابل سیلاب، استحکام ساختمانها در برابر زلزله و تجهیزات مدرن کشتی در برابر توفان را بازی میکنند. همانگونه که آببند و سد، قدرت سیلاب را مهار میکند، جامعه مدنی هم قدرت مقام اجرایی پوپولیست و تمامیتخواه را مهار میکند.
شاید اگر ترامپ در کشوری مانند زیمبابوه ظهور میکرد، میتوانست همچون موگابه رئیس جمهور مادامالعمر شود. در تاریخ قرن بیستم کم نبودهاند افرادی که از نردبان دمکراسی بالا رفتهاند اما نردبان را شکسته و همان بالا ماندهاند. اما در جامعهای که در آن قوا از هم تفکیک شدهاند و رسانههای آزاد قدرت دارند و مردم نسبت به حقوق خود و دیگران حساس هستند، شخصیت سرکش، بهرغم لفاظیها و رفتار جنجالی نهایتا در چارچوب نهادهای قانونی قرار میگیرد یا حذف و خنثی میشود. جامعه باز ایدههای وحشتناک و بسیار جدی دیکتاتورها را تبدیل به سوژه طنز و فکاهی میکند، همانگونه که ایده ساخت دیوار در مرز مکزیک چنین شد.
منبع: همدلی