نویسنده: مهدی فتحی
بستر آموزشی و تربیتی جامعه مان نامناسب ، ناقص و دارای کمترین نتایج مثبت است. برای بقا و ارتقا در جایگاه هایمان تلاش می کنیم و می خواهیم مافوق مان را راضی کرده و درآمد بیشتری داشته باشیم و فقط در حد شعار خدمت به مردم را بر زبان جاری می کنیم . عدم نظارت و تربیت صحیح در نظام آموزشی باعث می شود تا مسئولان و کار به دستانی در جامعه حضور یابند که توانایی و اشراف لازم مدیریتي را نداشته باشند.
تا کنون از خود پرسیده ایم که چرا ما این همه تصادف می کنیم؟ چرا با وجود جرائم سنگینی که وضع شده است این همه تخلفات رانندگی داریم؟ چرا با وجود منابع زمینی و زیرزمینی فراوانی که داریم باز اقتصادمان ضعیف است؟ چرا با وجود شعائر اسلامي آمار فساد و تجاوز و رشوه خواری و... افزایش می یابد؟ چرا با وجود کمیته امداد و موسسات خیریه بسیار و صندوق های صدقه فراوان ، باز هر روز به تعداد فقرا و گرسنگان و کودکان کار در جامعه افزوده می شود ؟ چرا و صدها چراي ديگر كه با وجود پرسش هاي فراوان اما باز هم گرهاي از جامعه گشوده نمي شود. به نظر مي رسد كه ريشه همه این مسائل ناشی از نظام آموزش و پرورش ضعیفی است که بر جامعه حاکم است . نظامی کاملا تئوریک و ناکارآمد که به جز ایجاد فضایی رقابتی هیچ نوع حس همیاری ، همکاری ، نوع دوستی و احساس مسئولیتی به کودکان که در آینده کار به دستان جامعه هستند، القا نمی کند.پس می توان نتیجه گرفت که مقصر اصلی و پررنگ چنین اوضاعی در جامعه معلمان آن جامعه هستند که شاگردان خوبی تربیت نکرده و به جامعه تحویل نداده اند.
مشكلاتي كه ريشه در آموزش دارد
بی شک نماینده مجلس ، رئیس جمهور ، وزرا و... همه و همه از کانال آموزش و پرورش و حوزه و دانشگاه عبور می کنند تا به جايگاه هاي شغلي خود برسند.در چنين شرايطي عدم نظارت و تربیت صحیح در نظام آموزشی باعث می شود تا مسئولان و کار به دستانی در جامعه حضور یابند که توانایی و اشراف لازم مدیریتي را نداشته باشند . البته همیشه استثنا وجود داشته و یقینا این سخنان در مورد همه جامعه یا کاربه دستان صدق نخواهد کرد اما بخش اعظمی از جامعه را در بر خواهد گرفت و صد البته الان معلمان عزیز با خواندن این متن فورا جبهه گرفته و با مظلوم خواندن خود و عدم دخالت در سیاستگذاری های کلان آموزشی کشور خود را از همه این مباحث مبر ا می دارند که در جواب باید گفت همین سکوت و عدم دخالت معلمان عذر بدتر از گناه بوده و پیشبرد این سیاست های غلط آموزشی توسط معلمان به عنوان اجرا کننده محض این سیاست های نادرست ، گرای خوبی به آن دسته از فرادستان بی تدبیر که باعث و بانی این آشفته بازار هستند ، جهت تجاوز هرچه بیشتر به حقوق معلمان و دانش آموزان و مدارس داده و میدهند. آن راننده ای که سبقت غیر مجاز می گیرد یا با سرعت بسیار بالا حرکت کرده و باعث بروز تصادف میشود ، فرهنگ درست رانندگی کردن را یاد نگرفته است . آن مامور راهنمایی و رانندگی ای که به جای حضور مداوم و مستمر در جاده ها خود را در پیچ و خم های جاده ها و پشت درختان و... قایم می کند تا ببیند کدام خودرو عمل خلافی مرتکب شده و فورا جلویش را بگیرد و کلی جریمهاش کند ، بی شک خودش هم نمی داند که چرا پلیس راهنمایی و رانندگی شده است و مسئولیت اصلی اش چیست ؟ و قطعا نمی داند که قبل از جریمه کردن وظیفه وی پیشگیری از وقوع تخلف و حادثه است ، نه جریمه کردن بعد از تخلف...
وقتي نمي دانيم چه كاره ايم
همه این ها نشان از عدم وجود آموزش صحیح در جامعه در همه سطوح است . اين طور به نظر ميآيد كه اگر ماموران راهنمایی و رانندگی با رانندگان قایمباشکبازی نکنند ، قطعا رانندگان هم از سرعت و سبقت های غیرمجازشان لذت نمی برند . بارها شاید تجربه کرده باشید که وقتی سبقت غیر مجازی در جاده می گیرید و پلیس متوجه نمی شود کلی کیف کرده و به خود می بالید که از دست ماموران گریخته اید و آنها متوجه خلاف تان نشده اند .این نشانه چیست ؟ مگر نه اینکه نشانه لج کردن با ماموران و پاسخ استراتژی غلط آنهاست ؟ این ناشی از ضعف بزرگ در آموزش ریشه ای و نحوه مدیریت در جامعه و علی الخصوص این ارگان است و البته که این موضوع فقط به این ارگان ختم نشده و تقریبا در همه ارگان های کشور رخنه کرده است . در واقع بیشترمان به درستی نمی دانیم که برای چه در یک ارگان مشغول به کار هستیم و وظیفه اصلی مان چیست ؟ و صرفا برای بقا و ارتقا در جایگاه هایمان تلاش میکنیم و می خواهیم مافوق مان را راضی کرده و درآمد بیشتری داشته باشیم و فقط در حد شعار خدمت به مردم را بر زبان جاری می کنیم .
ضرورت اصلاح نظام آموزشي
بیاییم واقع بینانه جامعه و هنجارشکنی های آن را به نقد بکشیم . یک مجرم یقینا از بدو تولد مجرم به دنیا نیامده و خیلی عوامل محیطی باعث سوق دادن وی به طرف جرم و جنایت می شود . پس باید قبول کنیم که بستر آموزشی و تربیتی جامعه مان نامناسب ، ناقص و دارای کمترین نتایج مثبت است .به طور قطع هیچ پدر و مادری دوست ندارند بچه شان دزد و جنایتكار از آب در بیاید و هیچ فردی هم دوست ندارد به چنین تخلفاتی کشیده شود . پس فشارهای اقتصادی ، روحی، روانی و... زیادی باعث می شود تا فرد به این مسائل ورود کند .بسیاری از ناهنجاری های جامعه جدای از مسائل و فشارهای اقتصادی ناشی از معترض بودن به وضع موجود و نا آگاهی در چگونگی بیان این اعتراض و همچنین ترس از ابراز نارضایتی در جامعه است و اینکه خیلی از ماها آن چیزی که مال خودمان نیست را نمی توانیم قبول کنیم که مال دیگران باشد . وسایط، وسایل و محیط های عمومی را متعلق و از آنِ خودمان نمیدانیم .بی شک نمی توان در همه مسائل خیلی ریز شد و با جزئیات آنها را موشکافی کرد . اما می توان همه این مسائل را ناشی از نادرست بودن سر منشأ همه آنها که همان آموزش و پرورش است دانست و در اين ميان به فرمايش بنيانگذار كبير انقلاب امام خميني (س) «اگر دانشگاه اصلاح شود، كشور اصلاح مي شود» ميتوان اميدوار بود با اصلاح نظام آموزشي و تربيتي نسل هاي بعد اين كشور را به گونه اي رشد و تربيت كرد كه كوه عظيم مشكلات امروز جامعه به تپه اي كوتاه تبديل شده و شاهد فردايي بهتر باشيم.
منبع: قانون