نویسنده: مینو مرتاضی
درخشش زنان ایرانی در بازیهای پارالمپیک ٢٠١٦ ریو از اراده زنان ایرانی برای حضور در متن رویدادها و تأثیرگذاری بر جهان حکایت میکند.
تاریخ برگزاری بازیهای المپیک را حدود ٧٦٠ سال پیش از میلاد مسیح در یونان ذکر کردهاند. این بازیها در جشنی مذهبی بهخاطر بزرگداشت پیروزی خدای خدایان، زئوس، بر پدرش کرونوس در جدال برای فرمانروایی کوه مقدس المپیا برگزار میشد. ازاینرو بازیها را المپیک نامیدهاند. در دوران باستان تنها مردان یونانی که آزاد (و نه برده) متولد شده بودند، میتوانستند در بازیهای جشن مذهبی زئوس شرکت کنند. زنان حق شرکت در این بازیها را نداشتند. مسابقات المپیک در بین یونانیها از اهمیت زیادی برخوردار بود؛ چنانکه مورخان یونانی در دوران باستان، از آن بهعنوان یک واحد برای اندازهگیری زمان استفاده میکردند. یک «المپیاد» بیانگر چهار سال بود. از آن زمان تا امروز سه هزار سال گذشته و انسان در فرایند عبور از تبعیضها و خودبرتربینیهای قومی، نژادی، مذهبی و جنسیتی، بازیهای المپیک را در قالب ورزش حرفهای به صورت نماد وحدت و تمرکز جهان بر قابلیتها و قدرت انسانی درآورده است و از آن فراتر رفت و با تمرکز بر قابلیتهای انسانهای معمولی تا آنجا پیش رفت که مقوله «عقل» را از انحصار تن بهظاهر «درست» درآورد و تن را تابعی از اراده خودمختار و عقل درست دانست.
قراردادن بازیهای پارالمپیک در کنار بازیهای المپیک، بیانگر اصالتدادن به ارزش اراده خودمختار انسان است. قهرمانان پارالمپیک به جهانیان ثابت کردهاند که تندرستی باوری درونی است که بستگی تام و تمامی به آگاهی و آرمان و اراده معطوف به قدرت دارد. ارادهای که دقیقا از دل نقصانها و محدودیتهای ناتندرستی برمیخیزد و قدرتی میآفریند که در پرتو آن تن معلول را در مقام قهرمان به رخ جهانیان میکشد. قهرمانان پارالمپیک بهدرستی نشاندهنده این معنا هستند که تندرستی نباید بهعنوان یگانه معیار برای قضاوت و تأیید انسانها استفاده شود؛ زیرا در کنشهای انسانی اعم از ورزشی و غیرورزشی آنچه مورد داوری و تأیید قرار میگیرد، عملکرد انسانهاست؛ نه تن و اندام متفاوت با عرف و معیارهای رایج تندرستی و زیبایی و قهرمانی! در چارچوب نظریات و مطالعات زنان، فرایندی که جهان برای ارتقای برابریهای انسانی و دادن فرصت و امکان برای پرداختن به ورزش حرفهای و قهرمانی به معلولان طی کرده، بیشباهت به فرایند گذار جامعه پدرسالار ایران از نگرش ضعیفهانگاری زنان و اعطای فرصت برابر برای حضور در میادین قهرمانی نیست. در سالهای نهچنداندور در ایران زنان فقط بهخاطر زنبودنشان ناتوانهایی محسوب میشدند که میبایست در حاشیه و پیرامون به دور از جریان مدنیت قرار گیرند. آنها عامدانه از متن مشارکتهای اجتماعی و سیاسی و میادین علمی و ورزشی کنار گذاشته میشدند؛ اما پیگیریها و سرسختیهای زنانه سبب شد تا زنان به جامعه پدرسالار بباورانند که ناتوانی در انفعال و تندادن و سرسپردگی به وضعیت موجود و نداشتن «اراده معطوف به قدرت» برای عبور از وضع موجود و دستیابی به وضع مطلوب تعریف میشود؛ موفقیتهای اجتماعی- سیاسی و علمی زنان ایرانی و قهرمانیهای آنان در میادین و بازیهای ورزشی المپیک و بهویژه پارالمپیک ٢٠١٦ ریو بیانگر این حقیقت است که زنان ایرانی توانستهاند اراده معطوف به قدرت را از نظام تفکر و باور خود به جامعه منتقل کنند. حتی اگر به قول نیچه این «اراده ناشی از احساس نقصان باشد»، ارزشمند است. زیرا همین احساس کاملنبودن و داشتن کمبودهاست که محرک آدمی میشود تا خود را در معرض رویدادهایی قرار دهد که امکانهای ناشناخته قدرت را پیشروی او میگشاید. زیرا اراده معطوف به قدرت یارای آن دارد تا با عبور از محدودیتهای تن به امکانهای ممکن پیشرو دست یابد.