مقالهٔ «نخبگان جامعه مدنی: مدیران سرمایه مدنی» از آندرس سِولستد و هاکان یوهانسون در سال ۲۰۲۴، با هدف پر کردن خلأ مفهومی در پژوهشهای نخبگان و جامعه مدنی نوشته شده است. نویسندگان بر این باورند که مفهوم «نخبگان جامعه مدنی» تاکنون بهصورت نظاممند تدوین نشده و همین امر درک عمومی و دانشگاهی ما از پویاییهای سطوح بالایی جامعه مدنی را با چالش مواجه میسازد. آنها برای پاسخ به این خلأ، از چارچوب نظری پیر بوردیو بهره میبرند و نخبگان جامعه مدنی را بهعنوان «مدیران سرمایه مدنی» معرفی میکنند.
چارچوب نظری و تعریف «سرمایه مدنی»
در بخش نخست مقاله، نویسندگان با استناد به بوردیو مفهوم «سرمایه مدنی» (civic capital) را تشریح میکنند. بر اساس توضیحات آنها، سرمایه مدنی نوعی سرمایه نمادین است که در طول قرن نوزدهم و در پی گسترش انجمنها و نهادهای داوطلبانه در اروپا شکل گرفته است. این سرمایه شامل شبکههای اعتماد متقابل، هنجارهای تعامل داوطلبانه و اعتبار سازمانهایی است که حول مسائل اجتماعی یا فرهنگی شکل میگیرند. نویسندگان با مرور تاریخیِ تشکیل انجمنهای خیریه، باشگاههای حرفهای و تشکلهای اجتماعی، نشان میدهند چگونه این سرمایه بهتدریج توسط نخبگان جامعه مدنی انباشت و توزیع شده است.
جایگاه نخبگان در «میدانهای» جامعه مدنی
در بخش دوم، سِولستِد و یوهانسون به تحلیل موقعیت نخبگان در «میدان» (field) جامعه مدنی میپردازند. بر اساس دیدگاه بوردیو، هر میدان دارای بازیگران (agents)، سرمایههای مختلف (economic, social, cultural, symbolic) و قواعد مشخص خود است. نویسندگان استدلال میکنند که نخبگان جامعه مدنی—شامل مدیران ارشد سازمانهای غیردولتی پرمنابع—هم بهعنوان دارندگان اصلی سرمایه مدنی عمل میکنند و هم وظیفهی «مقدسسازی» (consecration) روابط اجتماعی را بر عهده دارند. این مقدسسازی یعنی واگذاری مشروعیت به فعالیتهای داوطلبانه و سازمانی از طریق مالکیت نمادین بر آنها؛ اما به شیوهای که غالباً از سودهای نمادین و اقتصادی خود غافل میشوند.
نمونههای تطبیقی: بریتانیا و کشورهای نوردیک
نویسندگان برای نشان دادن تفاوتهای نهادی و عملی، دو بستر مجزا را بررسی میکنند: جامعه مدنی بریتانیا و جوامع مدنی کشورهای نوردیک (نظیر سوئد و دانمارک). در بریتانیا، ساختار قانونی و سنت دیرینهٔ خیریهمحوری، نقش دولت را بیشتر به شکل «بانک سرمایه نمادین» نشان میدهد؛ یعنی دولت با اعطای القاب و جوایز رسمی (مانند عنوان «Charity of the Year») این نخبگان را مرجع مشروع معرفی میکند. در مقابل، در کشورهای نوردیک، خودِ شبکههای مدنی بهعنوان منبع اصلی سرمایه نمادین عمل میکنند؛ به این معنا که تشکلهای همتا (peer organizations) از طریق اعطای جوایز داخلی و اعتباردهی متقابل، نخبگان را تأیید میکنند. این تمایز نهادی، نحوهٔ تعامل نخبگان جامعه مدنی با دولت و دیگر بازیگران برجسته را تا حد زیادی تعیین میکند.
چالشهای نمادین: رسواییها و بازشناسی نخبگان
در این بخش، مقاله به نمونههای عینی میپردازد که نشان میدهد چگونه نخبگان جامعه مدنی میتوانند از کسبِ اعتبار نمادین و حتی اقتصادی خود غافل شوند. برای مثال، در جنبشهای مرتبط با مسائل اقلیمی در بریتانیا، برخی سازمانهای خیریه به دلیل سوءمدیریت مالی یا عدمشفافیت در تخصیص منابع، تحت فشار افکار عمومی قرار گرفتند؛ این موارد نشان داد که مقدسسازیِ روابط داوطلبانه گاه میتواند به سوءاستفاده از سرمایه نمادین منجر شود. از سوی دیگر، در یکی از کشورهای نوردیک، افشای ارتباط برخی نهادهای مدنی با منافع تجاری خاص، تصویری از تعارض منافع میان نخبگان مدنی و هستههای مردمی بهنمایش گذاشت. این وضعیتها نمونههایی از «بدشناسی» (misrecognition) نخبگان را نشان میدهد؛ به گونهای که آنها به واسطهٔ جایگاه نمادینشان قدرت «بازنمایی مشروع» جامعه را دارند، اما به ندرت نقدی جدی نسبت به منافع شخصی یا سازمانی خود میپذیرند.
نتیجهگیری و چشمانداز پژوهشهای آینده
در پایان، سِولستِد و یوهانسون تأکید میکنند که تعریف و تحلیل «نخبگان جامعه مدنی» بهعنوان مدیران سرمایه مدنی، هم به گسترش نظریههای الیتشناسی و هم به فهم عمومی نقش سازمانهای مدنی کمک میکند. از نظر آنها، شناخت دقیق این نخبگان و سازوکارهای اسطورهسازی آنها میتواند به شفافیت بیشتر در عملکرد سازمانهای اجتماعی و جلوگیری از سوءاستفادههای نمادین و اقتصادی منتج شود. همچنین پیشنهاد میدهند تحقیقات آینده در جهت بررسی مقایسهای گستردهتر میادین جامعه مدنی در مناطق مختلف دنیا و مطالعه عمیقتر رابطه میان نخبگان مدنی و بازیگران اقتصادی-سیاسی انجام شود. بهطور کلی، این مقاله گام نخست در تدوین یک نظریه جامع درباره نخبگان جامعه مدنی و نقش آنها در مدیریت سرمایه نمادین و اجتماعی را برداشته است.
منبع: https://link.springer.com/article/10.1007/s11186-024-09559-2