نویسنده: ثریا عزیزپناه *
کودکان کار و پیدایش این پدیده عوامل زمینهای دارد که اگر این عوامل را بشناسیم میتوانیم برای این کودکان تدبیری بیندیشیم. در کل میتوان کودکان کار را به دو بخش ایرانی و پناهنده مهاجر تقسیم کرد. کودکان مهاجر بیشترشان افغان هستند که اوراق هویتی داشته یا ممکن است غیرقانونی وارد کشور شده باشند.بحث تنگناهای معیشتی خانوادهها که روز به روز بیشتر میشود باعث شده با افزایش تعداد این کودکان روبهرو باشیم. بعضی از عوامل هم به غفلتهای خانوادهها و سرپرستان برمی گردد که خیلی سریع این کودکان را از پشت نیمکت مدارس بلند کرده و وارد بازار کار میکنند و بنابراین باید گفت دستهای پنهان کودکان را به سمت بازار کار میکشاند. بیشتر این عوامل زمینهای است و به محیط و خانواده فرد برمی گردد. محیطهایی که این کودکان در آنجا به کار گرفته می شوند اغلب غیراستاندارد است و در زیرزمینها و جاهای مخفی کودک در غالب کارهای سخت به کار گرفته میشود.پژوهشهای مختلف نشان میدهد کودکان کار چند برابر بیشتر از کودکان دیگر زمینه ابتلا به انواع بیماریها را دارند و از سوءتغذیه رنج میبرند. عدم مراقبت بهداشتی و عدم دسترسی به امکانات رفاهی و شرایطی که در آن سلامت و بهداشت آنها مدنظر قرار گرفته باشد و آموزشی برای پیشگیری از انواع کودکآزاریها از مشکلات اصلی کودکان کار ماست. میتوان گفت تنگنای معیشتی خانوادهها و مشکلات مالی اصلیترین عامل به کارگیری کودکان در بازار کار است. این محدویتهای مالی با محدودیتهای قابلیتی هم همراه است یعنی افرادی که هیچ آموزشی ندیده و هیچ تخصصی ندارند، چون حمایت اجتماعی ندارند نمی توانند بر محدودیتهای خود غلبه کنند.
تعدد نهادهای رسمی
در پذیرفتن پدیدهای با عنوان کودکان کار لازم است تعاریف خودمان از کودک کار و خیابان را بازنگری کنیم. با اختلافنظری که در تعریف واژه کودک کار در کشور وجود دارد، به نظر می رسد مسئولان و صاحبنظران مسائل اجتماعی در ایران باید با توجه به تعاریف بینالمللی و جهانی کودک کار به یک اتفاق نظری در این زمینه برسند. گاهی دیده میشود بعضی مسئولان خلط مبحث کرده و کار کودکان را چیز چندان بدی نمی دانند. تعاریف باید مشخص باشد. کودک کار و خیابان کودکی است که از فرصت حضور در مکانهای آموزشی محروم بوده و سرپناه و تغذیه مناسب نداشته و حمایت بزرگسال را نمی بیند. این وضعیت کودکان کار با وضعیتی که از سالها قبل در کشور حاکم بوده و اکنون در برخی نقاط محروم هنوز وجود دارد متفاوت است. در گذشته برخی مواقع بزرگسال خانواده ترجیح می داد کودکان مذکر به کمک خانواده بروند. در روستاها این کودکان در بخش کشاورزی حاضر میشدند و در شهرها در مغازهها و شغلهای مختلف و فقط برخی از روزهای سال را کار میکردند. به این کودکان، کودک کار اطلاق نمی شود و این اختلاف تعریف در برنامهریزی اثر می گذارد. زمانی که واژه کودک کار مطرح شد، نهادهای مختلفی وارد عمل شدند و همین تعدد نهادهای رسمی باعث شده است هیچ کس به طور مشخص متولی این عرصه نباشد. به عبارت دیگر اگر بخواهیم برای برنامهریزی و کاهش آسیب در زمینه کودکان کار به نهادی مراجعه کنیم دچار سردرگمی می شویم و مشخص نیست باید به کدام نهاد مراجعه کنیم. از ۱۷ تا ۳۰ دستگاه و نهاد مختلف خودشان را درگیر مساله کودک کار و خیابان میبینند.این تعدد نهادهای رسمی باعث شده هر کسی خودش را مبرا از این مساله دانسته و هیچکس در مورد آن احساس مسئولیت نکند. با این وجود برنامههای زیادی در مورد این کودکان انجام شده که کارآمد نبوده است. در برنامهها برای مثال در ابتدای کار از لغت بازیافت برای این کودکان استفاده می شد و برای انسانی که شأن و مقام انسانی دارد از لغاتی سخیف از این دست استفاده می شد که انسانی نبود. وقتی کودکان کار به مراکز خاصی منتقل شدند این تازه آغاز سردرگمی بود. هیچ کس نمیدانست واقعا باید با این کودکان چه کرد؟ و این گونه بود که ظرف ۴۸ تا ۷۲ ساعت بعد آنها دوباره به سر جای قبلی خود و کار سابق برمی گشتند.
کودک محور برنامهریزی
هر وقت این اراده به وجود آمد که خود این کودکان در محور تصمیم گیری قرار بگیرند این یعنی حفظ منافع این کودکان و ارتقای شرایط زندگی آنها. باید در برنامهریزیها ارتقای شرایط بهداشتی و تغذیه این کودکان در نظر گرفته شود و در مورد آموزش آنها هم این امکان فراهم شود. این به معنای برنامهریزی درست و اصولی برای ارتقای شرایط زندگی این کودکان است و هر برنامهای جز این محکوم به شکست است. تا زمانی که بخواهیم با جمع کردن افرادی مانند دستفروشان و کودکان کار چهره شهر را زیبا کنیم نتایج درستی نمی گیریم. هر زمانی که کودکان محور برنامهریزی بودند نتایج بهتری خواهیم گرفت و این باید در همه برنامهریزیهای خرد و کلان حوزه کودک مد نظر باشد. در کنار این، نهادهای فعال حوزه کودک باید از زمان تدوین برنامه تا زمان اجرا به عنوان شرکای بخش دولتی حضور داشته باشند. از سوی دیگر اگر از تجربیات و مشورت نهادهای فعال در این حوزه استفاده کردیم میتوانیم نتیجه بگیریم یک برنامهریزی درست و اصولی برای کودکان کار انجام دادهایم، در غیر این صورت باید دائما آزمون و خطا کرده و منابع را هدر دهیم. قانون حمایت از حقوق کودکان کار و خیابان حدود ۱۰ سال است که گم شده است و هیچ جایی قابل پیگیری نیست. قرار بود این لایحه به مجلس برود و به صورت علنی بررسی شود اما به دلایل نامشخص از صورت جلسه حذف شد. در حال حاضر به صورت پراکنده در مورد کودکان کار فعالیت می شود و چون زمینه های اجرا به درستی دیده نشده بلا فاصله کمرنگ می شود. اکثر اقدامات در این حوزه مقطعی است و یک اقدام مدون و بلندمدت برای این کودکان انجام نشده است. هنوز شناخت درستی از کودکان کار نداریم و آمار که پایه برنامهریزی است در مورد کودکان کار وجود ندارد. سوالاتی از این قبیل که آیا برای دختران هم برنامهریزی شده است؛ آیا به کارهای خانگی هم توجه داریم؛ و آیا به کارگاههای خارج از شمول کار توجه داریم که زیرزمینی فعالیت میکنند؛ در مورد همه برنامهریزیها مطرح است.
* فعال حقوق کودک