الهام فخاری*
آسیبهای اجتماعی در كلانشهرها مسائل شبكهای و در پیوند با یكدیگر هستند. این مسائل در چرخههای همافزا و پیچنده رشد كردهاند، از این رو پرداختن و تمركز بر یک مورد نمیتواند به حل مساله بیانجامد. یكی از مسائلی كه بهویژه در سالهای اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته، آوارگی و بیسرپناهی شهری است كه از آن با نام كارتنخوابی یاد میشود. عوامل گوناگونی به افزایش بیسرپناهی زنان در كلانشهر تهران انجامیده است. افزایش هزینه زندگی در كلانشهرها، زنانهشدن مدلهای فقر و محرومیت، شكاف هویتی میان نسلها، نابرخورداری بیشتر زنان از پایگاههای درآمدی و بیمهای و نداشتن پشتوانههای خویشاوندی زنان مهاجر برخی از این عوامل به شمار میروند.
طعمهیابی تبهكاران با آوارگی زنان
زنانهشدن فقر آسیبهای ژرفتری از جمله نوزادان رهاشده، انتقال بیماریها، روسپیگری و بردگی در شبكههای تبهكاری را در پی دارد. در چنین شرایطی درمان و حل مسائل بسیار دشوارتر شده است. همچنین بیكاری و ازدستدادن كار در پی نوسانات سیاسی و اقتصادی و بالابودن هزینه سكونت و زیست در كلانشهر تهران سبب شده برخی افراد كه از سكونتگاه برخوردار بودهاند، كمكم از چرخه فعالان خارج شده و سپس توان سكونت و زیستن حداقلی را هم از دست بدهند؛ حاشیهنشینهایی كه لزوما مهاجران تازه یا در كناره شهر نیستند، بلكه در دل بافتهای شهری برآمده از فرسودگی اجتماعی و اقتصادی آواره میشوند. با وجود سرمایهها و درآمدهای هنگفت ملی در كشور ما، نابرخورداری از الگوهای پشتیبانی بیمهای همگانی بهقدری كه یک زندگی ساده حداقلی در شهر را شدنی سازد، بهویژه در كلانشهرها واقعیتی تلخ است. از سوی دیگر، برای بسیاری از زنان مهاجر كه از دیگر شهرها و روستاهای كشور به تهران آمدهاند، بازگشت به زادگاه و فرهنگ بومی، نشدنی و دشوار است. از این رو بهناچار در تنهایی و آوارگی بدون نام و نشان در پهنههای تهران به پایان میرسند. آوارگی در كلانشهرهای جهان كه ساختارهای سنتی محله و مراقبتهای فرهنگی محلی كمرنگتر است، میتواند زمینهساز طعمهیابی تبهكاران و بزهكاران شهری باشد. از این رو چنانکه یافتهها نشان میدهد یک فرد آواره و بیسرپناه در شب اول سرگردانی در آستانه خطرهای بزرگی قرار میگیرد و احتمال برگشت را از دست میدهد. دسته دیگری از بیسرپناهان شهری، افرادی هستند که تجربه بزه یا رفتار پرخطری داشتهاند و آگاهی و اعتماد لازم برای چارهجویی از نهادهای مردمی و مددكاری را ندارند. فرضیه خرابشدن همه پلهای پشت سر بدترین مولفهای است كه خطاكاران را در مرداب بزه شهری فرو میبرد و در مورد زنان بهشدت و بسیار بیشتر رخ میدهد، چرا كه جامعه ما برای حل مساله و چارهجویی آسیبها مهارت ندارد و آموزش ندیده است. زنان آواره بهدلیل فقر خیلی زود درگیر روسپیگری میشوند. در بسیاری موارد پذیرش و تجربه روسپیگری همراه با سوءمصرف موادمخدر و الكل است. در اینجا چرخه گردابگونه آسیبها قویتر زنان را به تاریكی میكشد. بیسرپناهی، جستوجوی مواد، بردگی جنسی و بردگی تبهكارانه راه این كارگران آسیبدیده را به كنارهخوابی ختم كرده است. همچنین برخی بیماران روانی كه از سوی خانواده خود حمایت نمیشوند یا به مرجع تشخیص و درمان فرستاده نشدهاند، از جمله بیسرپناهان شهری هستند. ستیز و سازش در تجربه بیسرپناهان همواره تكرار میشود.
نگاه پادگانی بزه شهری را پنهان میکند
یكی از وظایف شورای شهر و مدیریت شهری همكاری در آموزش شهروندان برای كمكرسانی و اطلاعرسانی به درماندگان بهویژه زنان و كودكان است. مهارتهای شهروندی و آگاهیهای حقوقی شهروندان ما پربار و بسنده نیست. ساماندهی محلهها و پهنههای شهری، و بهبود ساختار كالبدی شهر با این هدف كه فضاهای بیغولهای و مخفی آسیب را به حداقل میرساند، كار مهم دیگر مدیریت شهری است. از سوی دیگر، با همكاری نهادهای تخصصی سلامت اجتماعی و سلامت روانی باید اعتماد بیسرپناهان را برای مراجعه جلب کرد. نگاه پادگانی به آسیبدیدگان آنها را بیشتر فراری میدهد و بزه شهری را پنهانتر میكند. اعتمادسازی، پذیرش بیقضاوت و درمان اجتماعی همزمان به فرد بیسرپناه كمك میكند در گام نخست «خود» ویرانشدهاش را بازیابی كند.
کاهش بیسرپناهی با تدبیر جمعی
ما در كمیته اجتماعی شورای شهر پنجم برای رسیدن به راهكار گروه سلامت اجتماعی و روانی، روشهای علمی و بستههای آزمودهشده و موفق تجربههای جهانی را برای پرداختن سیستمی به آسیبها فعال خواهیم كرد. همكاری بین نهادی نظامهای تخصصی و مجموعههای تخصصی درمانهای اجتماعی و روانی همراه با ارتباط موثر با نهادهای توسعه كارآفرینی میتواند چارههای خلاقانه و نوین پیش روی همه ما بگذارد. با توجه به اینكه در اولین سال كاری شورای پنجم مسئولیت كمیته اجتماعی را برعهده دارم، تلاش شد در این مدت پیش از آغاز رسمی شورا با همراهی و همفكری دوستان فعال اجتماعی و متخصصان در زمینههایی مانند دستفروشان، آسیبدیدگان و بیسرپناهان به راههایی بیش از خدمات خیریهای و صرفا نگهداری كه البته كاركردهای سازنده خود را دارند، دست یابیم. آسیبها در همه كلانشهرهای جهان وجود دارند، ولی میتوان الگوهای گسترش آسیب و بهویژه مساله بیسرپناهی را با تدبیر جمعی، همكاری سازمانهای مردمنهاد و نهادهای تخصصی به كمترین میزان رساند. آموزش خانوادهها و بهبود مهارتهای پایه از جمله خودآگاهی، مدیریت هیجان، همدلی، پذیرش و حل مساله میتواند به پیشگیری و كاهش آسیبها و خطرها بینجامد و كار پایداری در این زمینه صورت بپذیرد. كار ما در مدیریت شهری بهویژه با این بخش در پیوند است. جامعه ماهر و پرتوان میتواند رویدادها و فرایندهای آسیبزا را واقعبینانه بشناسد و پیشگیری و چارهجویی كند. بخشی از مساله هم ناتوانی و شاید شانه خالی كردن برخی نهادها و دستگاههای مرتبط با این آسیبهاست. توانافزایی نهادهای حاكمیتی، عمومی و مردمی در یک سهگانه همافزا كارویژه حل آسیبها را به سرانجام خواهد رساند. از این رو یک ماموریت مهم ما تغییر الگوی صدقهدهی صرف به سمنها، توانافزایی و تامین زیرساختهای تخصصی و نه فقط فیزیكی خواهد بود. درمان روانشناختی، درمان اجتماعی و درمان كالبدی همراه با كارآفرینی اجتماعی و بازآفرینی مدلهای اقتصادی خرد، ولی كارساز و تامین اعتماد و امنیت درمانشدگان در مناطق و شهرهایی با الگوی اجتماعی حمایتگر و پذیرا میتواند از كانونمندی و پیچیدگی حل مساله در تهران بكاهد.
* عضو کمیته اجتماعی شورای شهر تهران
منبع: آرمان