شهرزاد همتی/ خسته و عصبی پشت میز مینشیند. مرد جوانی که از هفته آینده همسر قانونی او خواهد بود، حرفی برای آرامکردنش ندارد. بعد از کمی منومن میگوید: «خب ما فقط دوتا محضر رفتیم. من هم هروقت و هرکجا که شما بخوای، حقوقت رو بهت میدم...». ماجرا ساده است، تهمینه و میلاد دنبال محضری میگردند که پذیرای شروط ضمن عقد باشد و حاضر باشد آن را در عقدنامهشان ثبت کند. میگویند امروز به دو محضر مراجعه کردهاند و هرکدام به بهانهای از نوشتن این شروط در عقدنامه طفره رفتهاند. تهمینه میگوید: «یکی میلاد را برد در اتاق و یکساعت در گوشش خواند که این اشتباه را نکند، صدایش را میشنیدم که میگفت اینقدر زنها را پررو نکن و محضر دیگر هم گفت ما مسئولیت قبول نمیکنیم! عصبانی شدم و گفتم وقتی که من مهریهام را یک سکه نوشتم کسی نگفت گول نخور، اما اینجا که میرسد مردها گول میخورند...».
سمیه یکی دیگر از زنانی است که برای گرفتن شروط ضمن عقد یا حقوق مدنیاش مشکلات زیادی داشته. او به «شرق» میگوید: «راستش را بخواهید ازدواج من داستان زیاد داشت، از ابتدای امر اعتقادی به مهریه نداشتم، عروسی هم نمیخواستم. به همسرم گفته بودم که من هیچکدام از اینها را نمیخواهم اما بهجای آن شروط من را بپذیر. من میخواستم حق طلاق، حق حضانت فرزند، خروج از کشور، تحصیل، کار و... داشته باشم. او هم بدون هیچ حرفی قبول کرد. یک روز به من زنگ زد و گفت من با مادرم صحبت کردم و گفت ما چنین رسمی نداریم که زنها حقوقشان را بخواهند!» سمیه میافزاید: «عصبانی شده بودم، سر همسرم داد کشیدم که چطور وقتی من مهریه و عروسی و لباس و طلا نخواستم کسی نگفت اینها رسم ما نیست، ما برای پسرمان آرزو داریم؟ بعد من اگر از تو بخواهم در معامله ازدواج با طرف معاملهات یکسان باش، شما رسم ندارید؟ اشکالی ندارد من هزار سکه میخواهم و در بهترین باغ شهر هم باید برایم عروسی بگیرد...». به گفته سمیه آنها با این تهدید قبول میکنند که ما شروط ضمن عقد را بگیریم، اما تا آخرین روز هرجا سمیه را تنها پیدا میکردند به او میگفتند این کار را نکن و ما آبرو داریم! سمیه با خنده میگوید: «من نفهمیدم چطور وقتی برای پسرشان عروسی نگرفتند به فکر آبروی تنها پسرشان نبودند، اما به اینجا که رسید، آبرویشان میرفت...». البته سمیه میگوید هیچوقت شروط عقد را نتوانست رسمی از همسرش بگیرد، اما او همیشه گفته تو بگو برویم من این حقها را به تو بدهم، هروقت گفتی میرویم!»
سیمین یکی دیگر از زنانی است که به صورت وکالتی با همسرش ازدواج کرده، همسرش ساکن هلند است و او در ایران زندگی میکند. آنها مدتی بههم علاقهمند بودهاند و بعد از بازگشت سیمین به ایران ازدواج میکنند. اما حالا سیمین میخواهد جدا شود و با وجود آنکه شروط را در سند ازدواجش قید کرده، نمیتواند طلاق بگیرد. او به «شرق» میگوید: «ماجرا خیلی ساده است. حالا بعد از ششماه که از عقدم گذشته، فهمیدهام همسرم نمیخواهد به ایران برگردد، من هم اینجا را نمیتوانم رها کنم. روز عقد شوهرم به پدرش وکالت داد که او تمام حقوقم را به من ببخشد. آن زمان هم میدانستم که علاوه بر نوشتن در سند ازدواج بهتر است که من یک وکالتنامه محضری از شوهرم داشته باشم و حقوقم را محضری هم به من ببخشد. من مهریه نگرفتم ولی حق طلاق و حضانت و تحصیل و کار را گرفتم. یادم میآید روز عقد محضردار مدام به پدرشوهرم گوشزد میکرد: این حق حضانت یعنی اینکه این خانم هروقت دلش خواست میتواند بچه را زیر بغلش بزند و برود یا این حق طلاق یعنی عروسخانم هروقت حوصلهاش سر رفت میتواند طلاق بگیرد! من هم گفتم یعنی مردها که بالذات حق طلاق دارند هروقت دلشان درد میگیرد طلاق میگیرند؟ یا من که مهریه ندارم شما چرا پدرم را صدا نمیکنی به او بگویی مفتمفت دختر شوهر نده!» سیمین میگوید: «با وجودی که میدانستم بهتر است حقوقم را محضری بگیرم اما خیلی جدی نگرفتم، فکر میکردم ماجرا پیچیده نیست، اما حالا که وقت طلاق شده، فهمیدهام اوضاع روبهراه نیست. محضرها زیر بار نمیروند. مشکل اینجاست که من باید وکالت میگرفتم و دانهدانه در وکالتنامه حقوقم را درج میکردم، انگار نوشتن شروط ضمن عقد را در وکالتنامه، رسمی نمیدانند. البته همیشه هم اینطور نیست، وقتی مرد نمیخواهد طلاق بدهد، ماجرا پیچیده میشود، هرچند یکسری محضرها این کار را میکنند، اما عدهای هم نه. متأسفانه از آنجایی که فضای مردسالاری بر ما حاکم است، حتی در کیسهای خشونت خانگی و حتی به استناد همان شروطی که بالذات در عقدنامه حق طلاق را به زن میدهد، باز هم پروسه طلاق را گاهی غیرممکن میکنند و نتیجهاش برای زنی مثل من که تازه فهمیدهام همسرم قصد بازگشت به کشور را نهتنها ندارد بلکه بهخاطر مسائل مالی کلا نمیتواند وارد کشور بشود، به بنبستی میخورم که در نهایت مجبورم در انتهایش بنشینم و با قاشق دیوار سیمانی را سوراخ کنم...».
البته این ماجرا روی دیگر سکهای هم دارد؛ عدهای میگویند حق طلاقگرفتن حالا مد شده. دکتر سینا گورانی جامعهشناس، در گفتوگو با «شرق» با مذموم دانستن مهریههای نجومی تأکید میکند: «همانقدر که حق طلاق مردانه به نهاد خانواده و این شکل سنتی از تقسیم نقشها و وظایف برمیگردد، مهریه هم به همان مقدار به این مجموعه برمیگردد. نمیشود حق طلاق مردانه را نقد کرد و به آن معترض بود اما مهریه را دارای کارکرد دانست. هردو اینها مربوط به یک مجموعهاند. ساختاری همانقدر که حق طلاق مردانه بازتولید مجموعهای از تاریخ مذکر و نظام نهادی و زبانی و محتوایی مردسالار و پدرسالار است، همانقدر هم مهریه حامل این کارکرد در این مجموعه است». وی دراینباره تصریح میکند: «در این ماجرا به نظر میرسد همانقدر که مرد میتواند از حق خود بهعنوان مرد در طلاق استفاده ابزاری کند، زنان نیز میتوانند از مهریههای نجومیشان همان استفاده را کنند، چهبسا که شما نمیتوانید منکر وجود زنانی شوید که با این مهریهها کاسبی میکنند. عدهای هم میگویند زنان هم با گرفتن شروط ضمن عقد و هم در کنار آن، گرفتن مهریههای بالا، زندگی مردان فروانی را از هم پاشیدهاند. من فکر میکنم به جای آنکه از مهریه یا مثلا حق طلاق هر کدام از طرفین بهعنوان یک سلاح استفاده کنند، باید برای هر دو طرف تربیت فرهنگی اتخاذ شود. هم زن و هم مرد باید به خواستههای قانونی طرفین خود احترام بگذارند و نمیشود تنها از یک طرف انتظار احترام داشت».
بهمن کشاورز وکیل پایهیک دادگستری درباره نحوه درج شروط ضمن عقد در دفترخانه به «شرق» میگوید: «بین شروط ضمن عقد باید قائل به تفکیک شد. درباره شروطی که خانمها ضمن عقد بر شوهر خود قرار میدهند، باید قائل به تفکیک شد. درج شروطی مانند حق خروج مکرر از کشور یا حق تحصیل یا حق کار بدون محدودیت یا حق اختیار و تعیین مسکن، در دفترچه عقد مشکل ایجاد نمیکند. زیرا در صورت تخلف شوهر از آنها، کافی است زوجه آن را ارائه دهد و از مرجع قضائی ایفای تعهد یا وفای به شرط را بخواهد. اما شرط اختیار طلاق مطلب دیگری است. چون قانونا این شوهر است که میتواند هر وقت بخواهد همسر خود را طلاق دهد؛ در این مورد لازم است خانم وکالت جداگانهای که ضمنا بر آن شرط عدم قابلیت عزل و عدم امکان ضم وکیل دیگر نیز تصریح شده باشد، از شوهر خود بگیرد به منظور آنکه به وکالت از او با اعلام توافق از جانب شوهر و حلوفصل مسائل مالی از قبیل مهر و نفقه ایام عده و سایر موارد و همچنین تعیین تکلیف حضانت فرزند یا فرزندان در صورت وجود به دادگاه مراجعه و اعلام توافق و با اخذ گواهی عدم امکان سازش در دفترخانه به وکالت از شوهر صیغه طلاق را جاری کند». وی افزود: «واضح است که چنین وکالتی باید بعد از وقوع عقد نکاح یا همزمان با آن اما به موجب سند رسمی که در دفترخانه اسناد رسمی (و نه دفتر ازدواج و طلاق) تنظیم میشود داده شود». وی همچنین در پاسخ به این سؤال که اگر زوجه تنها شروط خود را در سند ازدواج ثبت کند، آیا میتواند به آن استناد کند نیز خاطرنشان کرد: «معمولا در اینگونه موارد گفته میشود که خاصیت چنین شرطی این است که اگر خانم توانست تخلف شوهر را از سایر شروطی که در سند نکاح درج شده است، ثابت کند، (یعنی در دادگاه ثابت کند) آنگاه میتواند با مجوز دادگاه وکیل و وکیل در توکیل خواهد بود که خود را مطلقه کند».
اما ماجرا فقط این نیست؛ دخترهای زیادی هستند که با وجود گذشتن از مهریهشان هیچوقت حتی نمیتوانند خانوادهشان را راضی کنند که در مراسم خواستگاری حرفی از شروط ضمن عقد به میان آورند. آنها میگویند برای خانواده ما هنوز جا نیفتاده که زن جدا از مطالبات مادی چیز دیگری بخواهد، خیلی از آنها هنگام خواستن حقوق خود با دیوار خانوادهشان مواجه شدهاند و البته خانواده ترجیح دادهاند به دوستان خود بگویند دخترمان به اندازه تاریخ تولدش سکه گرفته، تا اینکه بگویند دختر ما به حقوق خود آشنا بود و البته از گرفتن مهریه صرفنظر کرد تا به همسرش بگوید دوستش دارد... .
سمیه یکی دیگر از زنانی است که برای گرفتن شروط ضمن عقد یا حقوق مدنیاش مشکلات زیادی داشته. او به «شرق» میگوید: «راستش را بخواهید ازدواج من داستان زیاد داشت، از ابتدای امر اعتقادی به مهریه نداشتم، عروسی هم نمیخواستم. به همسرم گفته بودم که من هیچکدام از اینها را نمیخواهم اما بهجای آن شروط من را بپذیر. من میخواستم حق طلاق، حق حضانت فرزند، خروج از کشور، تحصیل، کار و... داشته باشم. او هم بدون هیچ حرفی قبول کرد. یک روز به من زنگ زد و گفت من با مادرم صحبت کردم و گفت ما چنین رسمی نداریم که زنها حقوقشان را بخواهند!» سمیه میافزاید: «عصبانی شده بودم، سر همسرم داد کشیدم که چطور وقتی من مهریه و عروسی و لباس و طلا نخواستم کسی نگفت اینها رسم ما نیست، ما برای پسرمان آرزو داریم؟ بعد من اگر از تو بخواهم در معامله ازدواج با طرف معاملهات یکسان باش، شما رسم ندارید؟ اشکالی ندارد من هزار سکه میخواهم و در بهترین باغ شهر هم باید برایم عروسی بگیرد...». به گفته سمیه آنها با این تهدید قبول میکنند که ما شروط ضمن عقد را بگیریم، اما تا آخرین روز هرجا سمیه را تنها پیدا میکردند به او میگفتند این کار را نکن و ما آبرو داریم! سمیه با خنده میگوید: «من نفهمیدم چطور وقتی برای پسرشان عروسی نگرفتند به فکر آبروی تنها پسرشان نبودند، اما به اینجا که رسید، آبرویشان میرفت...». البته سمیه میگوید هیچوقت شروط عقد را نتوانست رسمی از همسرش بگیرد، اما او همیشه گفته تو بگو برویم من این حقها را به تو بدهم، هروقت گفتی میرویم!»
سیمین یکی دیگر از زنانی است که به صورت وکالتی با همسرش ازدواج کرده، همسرش ساکن هلند است و او در ایران زندگی میکند. آنها مدتی بههم علاقهمند بودهاند و بعد از بازگشت سیمین به ایران ازدواج میکنند. اما حالا سیمین میخواهد جدا شود و با وجود آنکه شروط را در سند ازدواجش قید کرده، نمیتواند طلاق بگیرد. او به «شرق» میگوید: «ماجرا خیلی ساده است. حالا بعد از ششماه که از عقدم گذشته، فهمیدهام همسرم نمیخواهد به ایران برگردد، من هم اینجا را نمیتوانم رها کنم. روز عقد شوهرم به پدرش وکالت داد که او تمام حقوقم را به من ببخشد. آن زمان هم میدانستم که علاوه بر نوشتن در سند ازدواج بهتر است که من یک وکالتنامه محضری از شوهرم داشته باشم و حقوقم را محضری هم به من ببخشد. من مهریه نگرفتم ولی حق طلاق و حضانت و تحصیل و کار را گرفتم. یادم میآید روز عقد محضردار مدام به پدرشوهرم گوشزد میکرد: این حق حضانت یعنی اینکه این خانم هروقت دلش خواست میتواند بچه را زیر بغلش بزند و برود یا این حق طلاق یعنی عروسخانم هروقت حوصلهاش سر رفت میتواند طلاق بگیرد! من هم گفتم یعنی مردها که بالذات حق طلاق دارند هروقت دلشان درد میگیرد طلاق میگیرند؟ یا من که مهریه ندارم شما چرا پدرم را صدا نمیکنی به او بگویی مفتمفت دختر شوهر نده!» سیمین میگوید: «با وجودی که میدانستم بهتر است حقوقم را محضری بگیرم اما خیلی جدی نگرفتم، فکر میکردم ماجرا پیچیده نیست، اما حالا که وقت طلاق شده، فهمیدهام اوضاع روبهراه نیست. محضرها زیر بار نمیروند. مشکل اینجاست که من باید وکالت میگرفتم و دانهدانه در وکالتنامه حقوقم را درج میکردم، انگار نوشتن شروط ضمن عقد را در وکالتنامه، رسمی نمیدانند. البته همیشه هم اینطور نیست، وقتی مرد نمیخواهد طلاق بدهد، ماجرا پیچیده میشود، هرچند یکسری محضرها این کار را میکنند، اما عدهای هم نه. متأسفانه از آنجایی که فضای مردسالاری بر ما حاکم است، حتی در کیسهای خشونت خانگی و حتی به استناد همان شروطی که بالذات در عقدنامه حق طلاق را به زن میدهد، باز هم پروسه طلاق را گاهی غیرممکن میکنند و نتیجهاش برای زنی مثل من که تازه فهمیدهام همسرم قصد بازگشت به کشور را نهتنها ندارد بلکه بهخاطر مسائل مالی کلا نمیتواند وارد کشور بشود، به بنبستی میخورم که در نهایت مجبورم در انتهایش بنشینم و با قاشق دیوار سیمانی را سوراخ کنم...».
البته این ماجرا روی دیگر سکهای هم دارد؛ عدهای میگویند حق طلاقگرفتن حالا مد شده. دکتر سینا گورانی جامعهشناس، در گفتوگو با «شرق» با مذموم دانستن مهریههای نجومی تأکید میکند: «همانقدر که حق طلاق مردانه به نهاد خانواده و این شکل سنتی از تقسیم نقشها و وظایف برمیگردد، مهریه هم به همان مقدار به این مجموعه برمیگردد. نمیشود حق طلاق مردانه را نقد کرد و به آن معترض بود اما مهریه را دارای کارکرد دانست. هردو اینها مربوط به یک مجموعهاند. ساختاری همانقدر که حق طلاق مردانه بازتولید مجموعهای از تاریخ مذکر و نظام نهادی و زبانی و محتوایی مردسالار و پدرسالار است، همانقدر هم مهریه حامل این کارکرد در این مجموعه است». وی دراینباره تصریح میکند: «در این ماجرا به نظر میرسد همانقدر که مرد میتواند از حق خود بهعنوان مرد در طلاق استفاده ابزاری کند، زنان نیز میتوانند از مهریههای نجومیشان همان استفاده را کنند، چهبسا که شما نمیتوانید منکر وجود زنانی شوید که با این مهریهها کاسبی میکنند. عدهای هم میگویند زنان هم با گرفتن شروط ضمن عقد و هم در کنار آن، گرفتن مهریههای بالا، زندگی مردان فروانی را از هم پاشیدهاند. من فکر میکنم به جای آنکه از مهریه یا مثلا حق طلاق هر کدام از طرفین بهعنوان یک سلاح استفاده کنند، باید برای هر دو طرف تربیت فرهنگی اتخاذ شود. هم زن و هم مرد باید به خواستههای قانونی طرفین خود احترام بگذارند و نمیشود تنها از یک طرف انتظار احترام داشت».
بهمن کشاورز وکیل پایهیک دادگستری درباره نحوه درج شروط ضمن عقد در دفترخانه به «شرق» میگوید: «بین شروط ضمن عقد باید قائل به تفکیک شد. درباره شروطی که خانمها ضمن عقد بر شوهر خود قرار میدهند، باید قائل به تفکیک شد. درج شروطی مانند حق خروج مکرر از کشور یا حق تحصیل یا حق کار بدون محدودیت یا حق اختیار و تعیین مسکن، در دفترچه عقد مشکل ایجاد نمیکند. زیرا در صورت تخلف شوهر از آنها، کافی است زوجه آن را ارائه دهد و از مرجع قضائی ایفای تعهد یا وفای به شرط را بخواهد. اما شرط اختیار طلاق مطلب دیگری است. چون قانونا این شوهر است که میتواند هر وقت بخواهد همسر خود را طلاق دهد؛ در این مورد لازم است خانم وکالت جداگانهای که ضمنا بر آن شرط عدم قابلیت عزل و عدم امکان ضم وکیل دیگر نیز تصریح شده باشد، از شوهر خود بگیرد به منظور آنکه به وکالت از او با اعلام توافق از جانب شوهر و حلوفصل مسائل مالی از قبیل مهر و نفقه ایام عده و سایر موارد و همچنین تعیین تکلیف حضانت فرزند یا فرزندان در صورت وجود به دادگاه مراجعه و اعلام توافق و با اخذ گواهی عدم امکان سازش در دفترخانه به وکالت از شوهر صیغه طلاق را جاری کند». وی افزود: «واضح است که چنین وکالتی باید بعد از وقوع عقد نکاح یا همزمان با آن اما به موجب سند رسمی که در دفترخانه اسناد رسمی (و نه دفتر ازدواج و طلاق) تنظیم میشود داده شود». وی همچنین در پاسخ به این سؤال که اگر زوجه تنها شروط خود را در سند ازدواج ثبت کند، آیا میتواند به آن استناد کند نیز خاطرنشان کرد: «معمولا در اینگونه موارد گفته میشود که خاصیت چنین شرطی این است که اگر خانم توانست تخلف شوهر را از سایر شروطی که در سند نکاح درج شده است، ثابت کند، (یعنی در دادگاه ثابت کند) آنگاه میتواند با مجوز دادگاه وکیل و وکیل در توکیل خواهد بود که خود را مطلقه کند».
اما ماجرا فقط این نیست؛ دخترهای زیادی هستند که با وجود گذشتن از مهریهشان هیچوقت حتی نمیتوانند خانوادهشان را راضی کنند که در مراسم خواستگاری حرفی از شروط ضمن عقد به میان آورند. آنها میگویند برای خانواده ما هنوز جا نیفتاده که زن جدا از مطالبات مادی چیز دیگری بخواهد، خیلی از آنها هنگام خواستن حقوق خود با دیوار خانوادهشان مواجه شدهاند و البته خانواده ترجیح دادهاند به دوستان خود بگویند دخترمان به اندازه تاریخ تولدش سکه گرفته، تا اینکه بگویند دختر ما به حقوق خود آشنا بود و البته از گرفتن مهریه صرفنظر کرد تا به همسرش بگوید دوستش دارد... .
منبع: شرق