محمدرضا آهنی؛ عضو حامیان جامعه مدنی (حجم)
در میانه یک بحران ملی فراگیر و در چنبره ناترازیهای گسترده کنونی در همه زمینهها، بار دیگر بحث جامعه مدنی، همبستگی ملی و مشارکت مردمی بدل به بحث روز شده است. موانع متعددی برای حضور گسترده آحاد ملت قابل شمردن و ارزیابی است. ما نیک میدانیم که در میانه بحرانهای فزاینده ملی، یک جامعه به همه ظرفیتهای خویش نیاز دارد. هر شهروند یک امکان است. پس چگونه است که شهروندان جامعه این احساس نیاز به خویش را حس نمیکنند؟ چرا احساس نادیده گرفته شدن و بیتفاوتی به آنها دست میدهد؟ چرا بستری برای تحقق اراده ملی نمییابند؟
گفتمان غیریتساز: ریشه عدم مشارکت مردمی
یکی از کلیدیترین علل عدم مشارکت مردم، حضور گفتمانهای غیریتساز در سطوح مختلف جامعه است. گفتمانهای غیریتساز با خودی و غیرخودی کردن شهروندان، درجهبندی و سطحبندی کردن حضور مردم، و ایجاد و تثبیت انحصار و رانت برای عدهای خاص، مانع از حضور مؤثر آحاد ملت در تصمیمسازی و تصمیمگیری میشود و بسترهای تحقق عینی و عملی مشارکت شهروندان را از آنها دریغ میکند. طرد گروههای مختلف اجتماعی، سرکوب (دیگری)، دوقطبیسازی کاذب، برچسبهای غیریتساز، تحقیر گروههای رقیب، و توجیه اقدامات قدرت و مشروعیتبخشی به سلطه همهجانبه قدرت مسلط بر سطوح مختلف زندگی شهروندان، از تبعات دردناک چنین گفتمانهایی است.
بسترهای خشونت ساختاری در پرتو چنین گفتمانهایی ممکن است؛ یعنی خشونت به عنوان امکان حذف فکر، نگاه و ایده ارزشهای (دیگری)، خروجی بنیادی چنین روایتهایی است. حتی امکان حذف فیزیکی، یعنی بالاترین سطح خشونت، به عنوان بخشی از یک راهکار معرفی میشود. وقتی (دیگری) درون گفتمان غالب کرامت و حرمت نداشته باشد و از حقوق اولیه و پایهای برخوردار نباشد و بر مدار یک فرایند حذف اجتماعی به همه شکافهای جامعه دامن زده شود، چگونه میتوان از شهروندان تقاضا داشت تا در یک بستر امن حضور یابند و دستاوردهای خویش را به میان آورند و پویا و بالنده به آبادی سرزمین خویش همت بگمارند؟
اگر در ایده و نگاه حاکمیت، تفاوت و تنوع سلیقه شهروندان به مثابه تهدیدی برای امنیت ملی فرض شود و جامعه مدنی را به مثابه یک امکان نبینند، بلکه آن را رقیب و دشمن خود تلقی کنند، چگونه میتوانیم حفظ همبستگی اجتماعی و ملی در میانه بحرانها را توقع داشته باشیم؟
جامعه مدنی: امید باقیمانده برای غلبه بر بحرانها
جامعه مدنی هنوز هم از سیاست نادیده گرفته شدن و تحقیر در رنج است. با فرسودگی و بحران کارآمدی دست و پنجه نرم میکند و توان جذب مخاطب را از دست داده است، ولی همچنان به مثابه یک امکان، یک فرصت و یک امید بر جای باقی است. وقتی از جامعه مدنی حرف میزنیم، از امید یک ملت برای غلبه بر بحرانها حرف میزنیم و مگر چارهای جز پناه بردن به خویش داریم؟ احیای اعتماد از دست رفته و امید بر لبه تیغ را باید در بازگشت به گفتمانهایی جستوجو کرد که در آن، (دیگری) سهم شایستهای داشته باشد و حفظ حقوق او تضمین شده باشد. زمانی که انحصار و رانت جای خود را به فرصتهای برابر دهد و از میانه بحرانهای فزاینده بتوان راهی به سوی آینده پرامید جست. تا دیر نشده باید راهی به سوی مردم و جامعه مدنی بجوییم.