نویسنده:سندوس محمدي
زماني كه در جامعه صحبت از سلامت روان ميشود، مقولهاي فراتر از بيماران رواني يا كساني را كه اختلالات رواني دارند، دربرميگيرد. وقتي پاي سلامت روان به میان ميآيد ممكن است هر كدام از ما در معرض قضاوت ملاكهايي قرار بگيريم كه سلامت روانمان در شبهه قرار گيرد؛ اين مساله بهويژه زماني كه از جامعه ما صحبت ميشود كه در يك دوره گذار قرار دارد و در حال پشت سر گذاشتن تضادهاي زيادي است، صورت جديتري به خود ميگيرد. ناهنجاریهایی که به اشکال مختلف در جامعه مشاهده میشود یا اتفاقاتی که بهطور خاص هر کدام از ما در خانواده یا محیط کار یا تحصیلمان با آنها روبهرو میشویم.
پلان اول، ساعت 8صبح، سر ميز صبحانه
پدر: پسرم چرا آنقدر خوابآلودي؟
پسر (در حالي كه سرش در موبايل است): ديشب ديروقت خوابيدم. داشتم تو تلگرام با بچهها حرف ميزدم.
پدر: پسرم یهکم زندگي رو جدي بگير. آخه چه معني ميده پسري به سن تو روزي 9 ساعت از وقتش سرش توی موبايل باشه؟ تو الان سال آخر دانشگاهي، بايد به فكر سربازي، كار يا ادامه تحصيل باشي.
پسر: پدر دوباره شروع نكنين، من الان حوصله فكر كردن به اين مسائل رو ندارم. بذاريد هر وقت درسم تموم شد يه فكري براش ميكنيم. تازه احتمال اينكه ترم نه هم بشم زياده، پس لازم نيست به اين زوديا به اين مسائل فكر كنيم.
دست دختر به چايي ميخورد و ميريزد [مادر با لحنی عصباني]: مينا داري چيكار ميكني؟
مينا: مامان دارم با گل روي اپن عكس سلفي ميگيرم. نور ميز هارموني خوبي با طرح روي لباسم نداره.
مادر: عكس يكي دو تا. روزي 100 تا از اين عكسا ميگيري، كه چي بشه؟
مينا: واي مامان به من گير نده. چرا به اين آقا ميثمتون چيزي نميگي كه روزي پنج ساعت داره كلش آو كلنز بازي ميكنه.
ميثم: من رفتم. ادامه دعوا رو بذاريد براي شب.
«منظور از سلامت، حالت رفاه كامل جسماني، رواني و اجتماعي است، نه صرفا فقدان بيماري يا ناتواني.» اين تعريف سازمان جهاني بهداشت از سلامت است. بر اساس اين تعريف، فردي داراي سلامت روان است كه: «توانمنديهاي خود را بشناسد و توانايي مقابله با استرسهاي روزمره را داشته باشد و به شكل مفيد و موثري در جامعه مشاركت و فعاليت داشته باشد». وقتی مساله سلامت روان را در دنياي امروز كه هر روز از دل آن يك پديده جديد سربرميآورد مورد بررسي قرار ميدهيم، پيچيدگيها و ابهامهاي زيادي بر سر راه آن به وجود ميآيد. رسانهها يكي از مزاياي زندگي امروزي هستند كه استفادههاي نادرست، آنها را تبديل به يك تهديد مهم براي سلامت روان يك جامعه كرده است. ميخواهم قضاوت را به خود شما بسپارم. به نظر شما سطح سلامت روان در كشوري كه مردم آن بهطور ميانگين 9 ساعت از زمان خود را به استفاده از رسانههاي نوين و شبكههاي اجتماعي اختصاص ميدهند، چقدر است؟ اختصاص دادن 9 ساعت از زندگي روزانه به استفاده از شبكههاي اجتماعي و موبايلي به معناي سرانه دو دقيقه مطالعه براي ايرانيهاست. به معناي كاهش روابط اجتماعي و ارتباط مفيد و موثر با اعضاي خانواده است. حتي بايد پا را از اين فراتر گذاشت. در چنين جامعهاي كه 9 ساعت از زمان افراد پاي شبكههاي اجتماعي تلف ميشود، هدفمندي و احترام به خود كه از ملاكهاي سلامت روان است معنايي ندارد. بدون اينكه روي اين مساله مانور دهيم كه ضررهاي بازيهاي كامپيوتري در جامعه ما از فوايدشان پيشي گرفتهاند، فقط با توجه به اين مساله ساده كه يك جوان 23 ساله كه دارای بیشترین میزان انرژی است، وقتي قسمت عمدهاي از زمانش را با بازي تلف ميكند، ميتوان دريافت كه بازيهاي آنلاين چه بلايي بر سر روان جوانان امروزي آورده است. تب سلفي گرفتن كه ديگر جاي خود دارد.
پلان دوم، ساعت 12ظهر، در بوفه دانشكده
رضا: بچهها كاراي استاد حبيبي رو تحويل داديد؟
ميثم: نه بابا. تو هم تحويل نديها. اون كه كارا رو نميخونه مقالهاش رو از اينترنت بگير. البته اگه سيدي خاليام بندازي تو اتاقش نميفهمه. من خودم ترم قبل سيدي خالي تحويل دادم، نمرهام 18 شد.
رضا: امتحان رو چيكار كنيم؟
ميثم: مهران قراره بخونه و به بقيهمون برسونه.
رضا: راستي پاياننامه رو ميخواي چيكار كني؟ موضوع انتخاب كردي؟
ميثم: شوخي ميكني؟ يعني ميخواي وقتت رو با يه پاياننامه كه هيچ كس نميخونه تلف كني؟ بيخيال. همين دم در دانشكده كلي آگهي هست. پايان نامه، مقاله و هر چيز ديگهاي كه لازم داري. من كه ميدم اينا برام بنويسن، چون به نظر من ارزش وقت گذاشتن نداره. مگه نديدي عليرضا ترم قبل اون همه واسه پاياننامهاش تلاش كرد، آخرش چي شد.
گفته ميشود «از هر چهار نفر ايراني يك نفرشان اختلال رواني دارد.» اما با توجه به وضعيتي كه در جامعه ما به چشم ميخورد به نظر ميرسد كه ماجرا از آنچه هم كه گفته ميشود ريشهدارتر است. از جعل پاياننامه و مقاله شروع ميشود و در آيندهاي نه چندان دور سر از اختلاس و رانتخواري درميآورد. دانشجوي امروز كه به هزار دوز و كلك در حال پاس كردن واحدهايش است، همان دانشآموز ديروز است كه روزي 10 تا 12 ساعت درس ميخواند تا دانشگاه قبول شود. اهداف و آمال اين فرد كجا رفتند. اعمال ناپسند و غيرعلمي اين افراد نه تنها تعدي به حقوق ديگران تلقي ميشوند بلكه آنها حتي ارزشهاي شخصي خود را هم زير سوال ميبرند. با اين حساب به نظر شما وضعيت سلامت روان اين افراد چگونه است؟ هدف من اين نيست كه بگويم هر كسي كه از شبكههاي اجتماعي استفاده ميكند يا هر كسي كه يكي دو بار در زندگيش تقلب كرده از نظر رواني مشكل دارد بلكه صحبت من از نمونههاي افسارگسيخته اين رفتارهاست كه حتي مباني اخلاقي را هم زيرپا ميگذارند. رفتارها و شيوههاي عمل ناپسندي كه در جامعه در حال فراگير شدن هستند.
پلان سوم، ساعت 6 بعد از ظهر، در حال برگشت به خانه، در ماشين
ميثم [در حال اشاره به پورشهاي كه در حال عبور است]: مهران اين تازه به دوران رسيدهها رو ميبيني. همهاش پول باباهاشونه. معلوم نیست چهجوری به دست میارن و بچههاشون باهاش پز ميدن.
مهران: شنيدي ديروز يكي از همينا حوالي ميدان ونك تصادف كرده؟
ميثم: آره حقشونه. هيچ كس تا حالا از راه درست به جايي نرسيده. همين باباي من، ده سال مدير یه شرکت بود. الان كه بازنشسته شده اونقدي بهش نميدن كه زندگيش بگذره و مجبور شده بنگاه بزنه.
مهران [با اشاره به ماشين جلويي كه رانندهاش زن است]: نميخواي سبقت بگيري؟
ميثم: چرا الان ازش سبقت ميگيرم. زنها كه رانندگي بلد نيستن.
يكي از ملاكهاي مهم سلامت روان افراد، احترام به حقوق ديگران است. احترام به حقوق ديگران نه تنها رفتار رودررو با آنها بلكه حتي شيوه قضاوت كردن درباره آنها را هم شامل ميشود. زماني كه بخشی از افراد يك جامعه از قشر كوچك پورشهسوارها متنفرند و از تصادف، مرگ و اتفاقات ناخوشايندي كه براي آنها اتفاق ميافتد خوشحال ميشوند، اينجاست كه به سادگي نميتوان از سلامت روان در اين جامعه صحبت كرد. مگر نه اين است كه حتي آموزههاي ديني ما بر اين نكته تاكيد دارند كه همنوع خود را دوست داشته باشيد. صحبت فقط از اين سوي ماجرا نيست، بلكه در آن سوي ماجرا هم كساني كه با دور دور كردن با ماشينهاي مدل بالا، باعث آزار دیگران ميشوند، از سلامت روان نرمالي برخوردار نيستند و اين عمل آنها نه تنها تضادهاي اجتماعي را تشديد ميكند بلكه باعث ميشود كه بخشی از جامعه نسبت به آنها احساس ناخوشایندی داشته باشند و این زمینه پررنگ شدن تضادها را در پی دارد. در جامعهاي كه ملاكهاي اخلاقي و انساني رو به افول مينهند و افراد به راحتي به حقوق ديگران تجاوز ميكنند، آيا اگر بگوييم كه بايد به سلامت روان آن جامعه شك كرد قضاوت اشتباهي كردهايم. توهينها و تمسخرهايی که بعضا در يك جامعه شاهد آن هستیم آيا نشانهاي جز عدم وجود سلامت روان در آن است؟ فاجعههاي اجتماعي از همين رفتارهاي روزمره سر برميآورند و اگر زاويه ديدمان را كمي تغيير دهيم خواهيم ديد كه يك فرد ناسالم از نظر رواني، يك فرد دست و پابسته با رفتار عجيب و غريبي نيست بلكه يك فرد معمولي است كه حتي خودش هم از بلايي كه سرش آمده، بيخبر است. پس فقط ميتوان گفت همانگونه كه به سلامت جسممان اهميت ميدهيم و برايش هر كاري ميكنيم، حواسمان به سلامت روانمان هم باشد؛ زيرا دردهاي رواني اثري بسيار بيشتر از دردهاي جسمي دارند.
منبع: روزنامه آرمان