نویسنده: خدیجه پاک ضمیر
درسال های میانی دهه 1980در برخی کشورهای پیشرفته صنعتی ،همچون امریکا ،تغییراتی درنظام آموزشی صورت گرفت. پیشرفت تحصیلی نا مطلوب دانش آموزان ، جدایی روز افزون معلم و دانش آموز در جریان یاددهی و یادگیری وهمچنین ، عدم پاسخگویی برنامه های درسی به نیازهای یادگیرندگان ،موجب شد متخصصان و برنامه ریزان آموزشی به دنبال طرحی جایگزین باشند. در نظام جایگزین تلاش شد، تا تمرکز زدایی از نظام آموزشی با هدف اصلاح نظام برنامهریزی درسی در دستور کار قرار گیرد. این نوع نظام برنامهریزی بر این پایه استوار است که بهترین مکان برای طراحی برنامه درسی آن جایی است که معلم و شاگرد در تعامل با یکدیگرند و برخلاف برنامه درسی مرسوم و متمرکز که معلم را مجری صرف برنامه های درسی قلمداد می کند، معلم نقش بارزتری نسبت به نظلم های برنامه ریزی درسی سنتی دارد.نقشی که در ارتباطی تنگاتنگ با دانش اموزان ودرمحیط پیرامونی کلاس درس شکل می گیرد.بعدها این نحوه برنامهریزی درسی به نظام آموزشی مشارکتی معروف شد و تقریبا امروز در بسیاری از کشورهای پیشرفته و دمکراتیک جایگزین نظام اموزشی سنتی شده است.