مشكلاتي كه در قالب حوادث طبيعي و برخي به دليل نادرستي سياستهاي گذشته، كم كاريها و سهل انگاريهايي كه در برنامهريزيها و اقدامات دولتهاي گذشته بوده، در مناطق مختلف كشور بروز ميكنند.
ژنمونههايش را در ماهها و روزها اخير شاهد هستيم. مثلا حادثهاي در مورد ساختمان پلاسكو اتفاق افتاد يا مساله بسيار مهم هموطنان خوزستاني كه سالها است با آن مواجه هستند و اين روزها شدت يافته است. پرسش اينجا است كه آيا ارادهاي براي بهرهگيري و به كاربستن سودمند و نتيجه بخش تواناييها و آمادگيهاي نهادهاي مدني وجود دارد يا نه كه هم براي چارهجويي اين نوع مشكلات و هم در برهههاي پيش از وقوع حادثه براي نوعي هشدار باش و آگاهي بخشي بيشتر و جلبتوجه متوليان امر و شهروندان دست به كار شود. آيا اصولا سياستگذاران در كشور و به خصوص مديران مستقيم اداره اين بخشها، نسبت به بهرهگيري از حضور نهادهاي مدني برخورد خوشامد گويانهاي دارند يا احساس مزاحمت ميكنند و اعتقادي به آن ندارند؟ به نظر ميرسد كه عواملي كه اين حل ريشهاي مشكلات را در نوع رفتار نهادهاي مدني بجويد، ديده نميشود. آنچه كه مشاهده ميشود اين است كه از اين سرمايه بزرگ استفاده چنداني نشده است. به نظر ميرسد كه به عنوان يك رويكرد در اين سياستها و اقدامات چيزي مشاهده نميشود. نتيجه بياعتنايي به چنين پتانسيل يا انگيزه متراكم شده احساسي-عقلاني- رفتاري در جامعه چيست؟
نگاهی جامعهشناسانه به مفهوم شهروند و شهروندی
مسعود جهانگیری- واژه شهروند معادل واژه polites _ یونانی civitas _ لاتین_ citizen_ انگلیس است. برای اولین بار این واژه توسط زندهیاد حمید عنایت در ترجمه کتاب ارسطو در سال 1339عنوان شد.ایشان این واژه را معادل واژه همشهری که از ترجمه لفظی مواطن عربی گرفته شده است، ترجمه کردهاند. هر چند که مقصود مورد نظر ارسطو از polites اصولا وضع فرد از لحاظ ارتباطش با شهر است نه با همانندانش.
تفاوت بسیاری در واژه شهر polis در زبان یونان باستان با مفهوم شهری به معنای امروزی آن وجود دارد. شهر در واقع به معنای جایگاه زیست مردمان را در یونانی asty است اما polis به مفهوم جامعه منظم سیاسی است. آنچه امروزه متاسفانه در ادبیات رایج عموم جاری است از واژه شهروند معنای هم شهری، هم وطن، شهروندنشین در مقابل روستا و روستانشین را درک کردهاند که این به معنای واقعی آن هیچ ارتباطی ندارد.
ضرورت توانمندسازی سمنها
نویسنده: کورش محمدی*
در همه دنیا دولتها به این نتیجه رسیده اند که فعالیتهای اجتماعی و سازماندهی برنامههای کنترل در حوزه جامعه به تنهایی و با تمرکز از بالا به پایین صورت نمیگیرد. بنابراین اکنون رو آوردن به رویکرد اجتماعی سازی فعالیتها در حوزه پیشگیری و خدمات اجتماعی، کنترل و کاهش آسیبها در دنیای پیشرفته به سرعت شکل گرفته و نهادینه شده است، اما در جوامع در حال توسعه به ویژه در جامعه ما معمولا دستگاهها از تمرکز در سطح بالا بیشتر استقبال میکنند و اعتقاد دارند که آمارها و عملکردها را نزد خودشان نگه دارند تا مبادا کسی فرصت ایفای نقش داشته باشد و امتیاز به نام او قید شود. این ویژگی جوامع در حال توسعه است که افراد تلاش میکنند به حوزه خدمتی و کاری خودشان سخت بچسبند تا موقعیتشان به خطر نیفتد و این خطر جدی برای جامعه ماست. با وجود تاکیداتی که بارها مقام معظم رهبری و ریاست جمهوری در استفاده از سمنها داشته اند، اما همچنان میبینیم که سمنها به صورت فرسایشی و عمدتا غیرفعال نگه داشته شده و از ظرفیتشان کمتر استفاده میشود. این خطر جدی است، چرا که روز به روز به مشکلات بیشتر دامن زده میشود، در حالی که سمنها میتوانند در مباحث و پدیدههای اجتماعی مثل کارتن خوابی، گورخوابی و... کارساز باشند، چون به بدنه اجتماعی مردم و خیریهها وصل هستند و نقش قابل توجهی در حل معضلات دارند.
تأملی درباره ابعاد مختلف یک رنج اجتماعی کارتنخوابی؛ آشنا اما ناشناخته
چرخه بیکاری و آسیبهای اجتماعی
نویسنده: ثریا عزیزپناه*
رابطه مستقیمی بین بیکاری و گرایش به آسیبهای اجتماعی وجود دارد. مساله بیکاری عواقبی به دنبال دارد که بخش بسیار زیادی از آن در مجموعه آسیبهای اجتماعی دسته بندی میشود. بحث در اینجا بر سر معیشت است؛ بیکاری به دنبال خود، تنگنای معیشتی را دارد و زمانی که این تنگنا پیش آید، شرایط، بستگی به این دارد که آن فرد بیکار چه کسی باشد. اگر فرد بیکار سرپرست خانوار باشد، آسیبها بیشتر هستند و در سطح خانوار نیز خود را نشان میدهند. اگر در سطح فرد دیگری باشد، باز خالی از اشکال نبوده و میتواند آسیبهایی به دنبال خود بیاورد. وقتی تنگنای معیشتی در اثر بیکاری عارض شود، تن دادن به کارهایی که ریسک بالایی دارد و ممکن است در تعارض با قوانین جامعه باشد، راحتتر انجام میشود. بنابراین تنگنای معیشتی حاصل از بیکاری یا عدم توانایی یافتن کار، به آسیب اجتماعی منجر میشود. بیکاری ممکن است در اثر نداشتن مهارت صورت پذیرد یا اینکه عرصه به قدری تنگ است که با داشتن مدرک و تخصص نیز بیکاری وجود داشته باشد. بیکاری به دنبال خود محدودیت و عدم دسترسی به منابع مالی و امکانات اولیه زندگی را دارد و میتواند به سمتی برود که فرد را درگیر آسیبهای گوناگون کند. متاسفانه این مساله میتواند در تمام سطوح سنی اتفاق بیفتد و اگر در سطح سرپرست خانوار به وقوع بپیوندد، به کل مجموعه آسیب میرساند. آمارهای جدید بسیار عجیب هستند؛ ۲۳ درصد از خانوارهای ایرانی حتی یک شاغل هم ندارند. حال این سوال پیش میآید که این افراد به چه شکل ارتزاق میکنند؟ نیازهای اولیه این افراد چطور تامین میشود؟ واقعا جای سوال دارد که این گروه در جامعه، چطور به زندگی خود ادامه میدهند؟ یکی از نتایج بیکاری، رانده شدن به حاشیه است که به همراه خود، انواع محرومیتها را به دنبال دارد و محرومیت، زمینههایی برای بزهکاری و بزهدیدگی ایجاد میکند، به این معنا که بیکاری، فرد را مدام به حاشیه میراند و به حاشیه رفتن هم هزینههای هنگفتی دارد.
ترامپ و جامعه مدنی آمریکا
نویسنده: شیرزاد عبداللهی
انتخاب ترامپ رئیس جمهور آمریکا، تجربه تازهای برای دمکراسی لیبرال است. قانون از دید رئیس جمهور جدید یک مانع است که باید به کمک وکلا آن را دور زد، روابط بینالمللی هم نوعی تجارت است که با حربههایی مانند بلوف و حقهبازی میتوان نتیجه مطلوب گرفت. ترامپ با این تصور که چون از مردم رای گرفته، هرکاری را مُجاز میداند، حکم قاضی فدرال را مضحک میخواند و با عنوان «به اصطلاح قاضی» جایگاه او را زیر سوال میبرد. مانند یک معاملهگر، چینیها را تهدید میکند. به ایران هشدار میدهد و پوتین را به خیال خود در موقعیت «رودربایستی» قرار میدهد. در داخل آمریکا روی موج نوستالوژی مردان سفیدپوست مناطق مرکزی و جنوبی آمریکا و آمریکاییهای آسیبدیده از تکنولوژیهای جدید و جهانی شدن و نگران از تروریسم سوار است. شخص ترامپ به عنوان یک شومن، همه ویژگیهای یک رهبر بد را دارد؛ تندخو، بیحوصله، بدزبان، قدرتطلب، زدوبندچی و از اینها بدتر تفکرات ضدلیبرالی او در باره زنان، رنگینپوستان، مسلمانان، معلولان، محیط زیست، جهانیشدن و اقتصاد است. آیا ترامپ موفق میشود با استفاده از اختیارات رئیس جمهور در یک نظام ریاستی، حقوق مدنی بخشهایی از مردم آمریکا را محدود کند؟ از نظر تئوری این امر منتفی نیست، اما در عمل دشوار است.
فقرا؛ شهروندانی با نیازهای آموزشی بیشتر
نویسنده: حمزه علی نصیری
«اگر فقیر به دنیا آمدهاید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شماست.» این، سخن بیل گیتس است. او - که کارآفرین، بازرگان، سرمایهدار، نیکوکار و مدیر ارشد اجرایی آمریکایی است - در این گفته، تاثیر «وراثت» و «محیط» را در عرصه ثروتاندوزی نادیده گرفته و اصالت را به «فرد و تلاشهای شخصی» میدهد.
اما این سخن، همیشه درست نیست. چه بسیار کسانی که در فقر زاده میشوند، فقیر زندگی میکنند و فقیرانه میمیرند لیکن هیچ اشتباهی را نمیتوان به آنان نسبت داد. بیچارگانی هستند که عفریتِ فقر، در جانِ خاندانشان رخنه کرده و در صدر محفل اندیشهشان منزل کده و به یک سیندرم موروثی بدل گشته است! فرزندانی که در خانوادههای مبتلا به سیندرم فقر فکری متولد میشوند، با همان سیندرم پرورده میشوند و در دور بسته انواع فقرها قرار میگیرند و با فقر روزگار میگذرانند و فقر را به عنوان «قسمت» میپذیرند و به نخواستن و نتوانستن و نداشتن، عادت میکنند و نظر بر خیال خروج از فقر میبندند و راه گریز از دور بسته فقر را بسته میپندارند و در فقر میمانند و آن را همانند یک خصیصه، به نسل بعدی منتقل میکنند! در چنین خانوادههایی گفتگوهای بین افراد سطح بسیار نازلی دارد و معمولاً هیچ گفتوگوی الهامبخشی در میان آنها صورت نمیگیرد. وقتی افراد خانواده دور هماند، هیچ ایده و دیدگاه متفاوتی مطرح نمیشود.
در ستايش زندگي
نویسنده: مینو مرتاضی
آتش نشاناني كه جان خود را در راه نجات همنوعان خويش فدا كردند و بر مسيوليت و عهد خويش بر انجام وظيفه ايستادند، پيش از آنكه عضو نهادي باشند در درجه نخست انسان بودند، انسان هايي كه وجود و هستي شان را در روشنگاه اخلاق و ايثار و با از خود گذشتن درك كردند و در يافتند.
حضور انبوه مردم از هر قشر و جماعت و طبقه و تيپ در مراسم تشيیع آتش نشانان بيانگر احترام عميق مردم و شهروندان به ارزشهاي اخلاقي و جهانشمولي است كه به نظر ميرسد در جامعه در بند فقر و فساد و بيكاري كمرنگ شده اند، امابرخي نهاد هاي رسمي سعي داشتند كه به مردم به باورانند كه آتش نشانان وابسته به نهاد هاي خاصي همچون بسيج بوده اند.
مصادره شهروندان ايثارگر و با اخلاق و اعمال و رفتار هاي نوعدوستانه و بر مدار اخلاق شان چيز تازه و نوبرانه اي نيست، هرقدر مسئولين ناتوان از اجراي مسئوليت هايي كه به عهده گرفته اند باشند و يا تعهدات لازم و شايستگي كافي براي حضور در موقعيت مسئول براي اداره امور شهروندان را نداشته باشند، سعي مي كنند با مصادره كنش ايثار و وفاداري و وظيفه شناسي و فداكاري شهروندان، نظم نمادين شان را كارآمد و دلخواه مردم نشان دهند.