بيان اين نقد به گذشته و تاكيد بر اين ضرورت امروزي از زبان بالاترين مقام آموزش و پرورش يك روزنه اميد و يك فرصت است تا صاحبنظران و افراد داراي تجربه و كنشگران اين عرصه بر اين مقوله متمركز شوند كه مديريت دهه ٦٠ به طور خاص و سالهاي گذشته به طور عام داراي چه ويژگيهايي بوده است كه الان ديگر منسوخ و غيركارآمد شده است؟ و نكته ديگر اينكه مديريت دهه ٩٠ چه الزاماتي دارد كه بايد مديران به آن توجه لازم را داشته باشند؟
بيترديد پاسخ به اين دو پرسش كليدي در اين راستا ميتواند با نقد گذشته ما را واجد دستاوردي كند كه اشتباهات گذشتگان را تكرار نكنيم و از تجربه مثبت آنان نيز بهرهمند شويم و از طرفي ما را متوجه الزامات جديدي ميكند كه در واقع حاصل نظريهها و تئوريهاي جديدمديريتي است و اين نوع نگرش، رويكردها و سياستهاي راهگشايي را پيش روي مديران قرار ميدهد، لذا به سهم خود در اين نوشته تلاش دارم به مهمترين تفاوتهاي مديريتي دهه شصتي و دهه نودي در قالب چند متغير معنادار بپردازم.